توده روی پرده

لباس شخصی ، توده روی پرده
ظاهر اوج به واسطه شرایط خوب مالی و دسترسی هایش حالا حالاها نمیخواد دست از تاریخ سیاسی_امنیتی معاصر بردارد و هرازچندگاهی پرونده ای را از آرشیو امنیتی کشور بیرون کشیده و بدست کارگردان میدهد.
فضای لباس شخصی تداعی یا تکرار ماجرای نیمروز است با همان آکسسوار و طراحی صحنه منتهی این بار متهم حزب توده است. نیروی انقلابی جوانی وارد تشکبلات اطلاعات سپاه میشود و علی رغم مخالفت بالادستی ها روی تحرکات حزب توده تمرکز میکند. تعلیق ماجرا در پیدا کردن سرشاخه ی نظامی حزب که در جمهوری اسلامی نفوذ کرده اوج میگیرد و اوج فیلم در پایان با پیداکردن آن رقم میخورد.
طراحی صحنه و لباس با توجه به تجارب خوب قبلی اوج ، قابل دفاع است اما از انگیزه ی واقعی جوان انقلابی (بجز اشاره به شهادت فرزندش در اثر بمباران عراق) سخنی به میان نمی آید از انگیزه همکاری ساواکی زندانی هم چیزی نمیدانیم جز هوس خوردن خرما! ریتم فیلم تند است و مخاطب را ملول نمیکند هرچند فضای نوستالژیک دهه ی شصتی فیلم به اندازه ی کافی کشش برا جلب توجه مخاطب دارد.
یکی از سکانس های خوب فیلم بازجویی یک لباس شخصی از متهم توده ای است که به خشونت کلامی و تهدید کشیده میشود. دیالوگها خوب رد و بدل میشوند و فیلمساز تعمدا بعد از همین سکانس ، بازجو را با لباس روحانیت نشان میدهد .در جایی هم به اعدام های انقلابی توسط انقلابی ها اشاره میکند و شاید میخواهد بگوید که فیلم علی رغم حضور اوج و حاتمی کیا ، زیاد هم حکومتی نیست.
استفاده از بازیگران نه چندان مطرح ، ریسک دیگر فیلمساز بوده که بنظر اگر این ریسک را نمیکرد خروجی کار موفق تر میشد. درپایان اینکه نمیتوان به قطع گفت این فیلم چقدر با واقعیات تاریخ معاصر انطباق دارد.
این مطلب بعلت تنظیم در ایام جشنواره ممکن است دارای نواقصی باشد. تیتر از سر مقاله روزنامه ی سازندگی برداشته شده است