عدالت یا انجام وظیفه!
سرخپوست دومین ساخته نیما جاویدی مینیمالی خوش فرم و خوش ساخت است، که در جولان آثار سخیف و بی سر ته توانسته به موفقیت هایی دست یابد.
این اثر که تحسین مخاطبین و منتقدین را به همراه داشته و درگیشه به موفقیت نسبی دست یافته، در زمان پهلوی و در زندانی در حال تخریب با موضوع فردی زندانی که قصد فرار از زندادن را دارد روایت می شود.
سرخپوست در بخش فرمی اثری قابل قبول است که با توجه به فیلم برداری اثر در یک سوله و دکور سازی باور پذیر آن ارزش آن دو چندان می شود، پرداخت به جزئیات صحنه، طراحی صحنه ها، گریم و لباس آن در کنار بازی متفاوت نوید محمد زاده ضمن کمک به قوام اثر میزان تاثیر گذاری آن را دو چندان کرده است.
نیما جاویدی در سرخپوست با پرداختی مناسب به شخصیت ها خود ضمن پرهیز از اضافه کردن کارکتر های حشو در فیلم آنها را به خوبی معرفی میکند؛ خط تعلیق داستان ضمن ایجاد کشش مناسب از ابتدا تا انتهای فیلم کاملا جذاب و به دور از پرداختی اضافه و ذائد است. گره ای که بر خلاف بسیاری از آثار معاصر کاملا در فیلم هزم شده و آن را باور پذیر میکند این اثر را شاید بتوان یکی از ساده ترین و در عین حال پر کشش ترین آثار چند سال اخیر دانست؛ فیلمی که ضمن پرهیز از قطار کردن نام های ریز و درشت و پنهان شدن پشت اسامی بزرگ برای جذب مخاطب، با نوعی قصه گویی ساده از پس موضوعی جذاب و بدیع به خلق اثری کم نقص تبدیل شده است.
شاید بزرگترین ایراد این اثر را ارائه پیشنهادی خارج از چهارچوب دانست، ایرادی که در پس روایت این فیلم در دوران پهلوی کمتر به آن پرداخته شده است؛ سرخپوست در نهایت کارکتر وظیفه شناس خود را بین انجام وظیفه و قضاوت خانم مددکار مجبور به انتخاب راه دوم میکند! انتخابی که ضمن نابود کردن آرزوهای خود، انجام وظیفه انسانی را با توجیه قضاوت های شخصی و البته دوران طاغوت پهلوی در مقابل انجام وظیفه قانونی قرار میدهد. تقابلی که شاید فقط به خاطر اتفاق این جریان در رژیم پهلوی قابل توجیه باشد!
در پایان این اثر را میتوان اثری جمع و جور و مفید دانست که نقطه ای روشن در کارنامه جاویدی محسوب میشود.