حفره های ارتباطی و خود مدیریتی درون
محوریت فیلم در یک ناکجا آباد با کالبدی عمودی، در یک فضای تهی، سطح محدود و تمام بتنی، از 333 طبقه تشکیل شده که در مرکزیت آن یک حفره سرتاسری از طبقه صفر در همکف تا طبقه 333 در انتهایی ترین لایه برج قرار دارد.
در هر طبفه دو فرد به مدت یک ماه در محیط ایجاد شده با یک معماری، روش کنترل و برنامه ریزی شده که فاقد کمترین میزان به نیازهای اولیه(نور طبیعی، غذای کافی، فضای لازم و ارتباط اجتماعی) زندگی میکنند و هر ماه به صورتی اتفاقی در یک طبقه بیدار می شوند، که این خود، نشان از عدم قطعیت وضعیت و غیر مطلق های زندگی آنها می باشد. در این کالبد عمودی هرچه به راس در طبقه همکف نزدیک تر شده، از غذا و به تعبیری فراتر از نعمت های بیشتر و هرچه به طبقات پایین تر رفته با کمبود غذا مواجه شده که کمترین شانس برای زنده ماندن و برخورداری از غذا را شامل می شود.
تنها تفاوت برج و طبقات را همان میزان غذای توزیع شده می توان در نظر گرفت و در ساختار برج هیچ نشانی از تفاوت و کمیت اشیا احساس نمی شود و همه چیز در یک وضعیت ثابت و مدولار، با نشانه شناسی یکسان و رنگ های غالبا سرد در کالبد بصری برج ایجاد شده است.
اگر برج را مصداقی از جهان هستی در نظر بگیریم، حفره را می توان تنها پرسپکتیو دیداری با جهان محدود و ارتباط دهنده شی به وسیله سکوی متحرک در نظام طبقاتی موجود در نظر گرفت که برخواسته از مکانیسمی تحت نظام نظارت و سیستمی ارباب رعیتی می باشد. حال مسئله این است که چگونه می توان تنها روزنه های ارتباطی را تبدیل به تنها فرصت در جهت عکس و روش نظام حاکم کرد؟
فیلم به گونه ای نمادین از تمامیت ما در یک مدرنیسم آرمانی و وضعیت های مختلف انسانی، با سطح دانایی، نژاد، مذهب و فرهنگ متفاوت به دور از شعار زدگی می باشد تا اجتماع درونی ما را شامل شود و همچون فیلم هایی مانند: برف شکن، بلندی و متروپلیس به یک انقلاب و شورش درونی متصل می شود که نهایتا "پسا"قهرمان داستان دست به واکاوی و دگرگونی سیستم موجود می زند.
هرچند که فیلم را در لایه های مختلفی می توان تفسیر کرد، به گمان من، بیش از پرداختن به موضوع اختلاف طبقاتی طعنه ای به خود مدیریتی بدل شده است و در مقیاس کل به کنش متقابل انسان ها برخود و بر دیگری مرتبط است. انسانی که از شمول ساختگی برج و قوانینش بر او فارغ شده و دست به واکاوی و برابری خواهی میزند تا موجبات تغییرات فضایی را فراهم کند.
ماهیت نظام طبقاتی و اجتماعی برج شاید به گمان سازندگان و حاکمان در یک وضعیت آرمانی قرار دارد، اما نظم حاکم بر آن و توزیع ناعادلانه آن نشان از نقص سیستمی است که تنها ظاهر و قوانین نوشتاری نوید اصلاح مجرمان و یوتوپیای ذهنی و ساختاری آنان را می دهد.