حاج کاظم در راه تهران یا حاج کاظم به تهران میرود
حاج کاظم در راه تهران
لحظههایی از فیلم درست به اندازه همین تیتر کمیک است نه از جنبه به سخره گرفتن فیلم که نه، تنه میزند به ژانر کمدی جاده ای اجتماعی هالیوود، چیزی شبیه green book مثلا.
اکران اینترنتی «خروج» حاتمی کیا و تماشایش، بهانه نوشتن این چند خط است، چند خطی که فقط به احترام کارگردانی که زمانیدوستش داشتم مینویسم و نه از باب دلنواز ی فیلم، که البته فیلم هم جم و جور و بی سرو صداست، مخاطب علمش را به راحتی همراهمیکند و گهگاه چند تیکه شعاری سیاسی هم میاتدازد، انگار عصر جمعه کنار خانواده فیلمی تلویزیونی ببینی که گاهی حرفهای تکراریپیج های سیاسی اینستاگرام را هم تکرار میکند.
اینجا هیچ خبری از سینما نیست، همه چیز به عادی ترین شکل ممکن جلو میرود و تمام میشود، یک حاج کاظم ضعیف (با بازی قریبیانکه در میان آن همه بازی بد کمی خوب است) همراهی میطلبد و این بار در قامت یک کشاورز اغتشاش طلب. نگاههای خیره رحمت و نه حتی مراسم سوگواری پسرش همراهت نمیکند که حتی اندکی دلسوزی بیاورد چه برسد به اینکه بخواهی کنار حاج کاظم توی آژانس باشی.
البته که از قیاس و سایه عظیم آژانس شیشهای بگذریم خروج جدای از کارگردانش میتواند فیلم قابل قبولی باشد. حرف بزند، قصه بگویدو تصویرهای هلی شاتی قشنگ نشانت دهد.
همین...
فیلم به طور مشخص از فیلمنامه اش ضربه میخورد فیلمنامه ای که کاملا خطی و یکنواخت و بی هیچ نقطه میانی جلو میرود و انکار ازاوج میترسد!(البته منظور نقطه اوج و گره و گرهگشاییست)
هیچ اتفاقی جز خرده قصه های مثل پنچرشدن و اتوبان را بستم و ... نمیافتد، آرام و خنثی درست شبیه بازی بازیگرانش جلو میرود ومتاسفانه هیچ اتفاقی هم درونت نمی افتد.
شاید تنها جذابیت فیلم برای من فقط نامش باشد: «خروج»