جستجو در سایت

1399/06/18 00:00

پرسه در اعماق تفکرات نوازنده

پرسه در اعماق تفکرات نوازنده

 "رویا تو آینده ای که وجود نداره داره به گذشته ای فکر میکنه که قراره بعدا اتفاق بیافته"
پرسه در مه پیش از آنکه پرسه امین در آینده ی خیالی ای که برای گذشته متصور بوده و حال را ساخته است ، باشد ، سفر به اعماق تفکرات مردی است که نگاه خاصش ، سینمای دلخواهش را جایی بین فیلمهای خوب و عالی قرار داده است.مردی که بیش از پا برهنه در بهشت با دو اثر پایانی اش مطرح شده است.
سینمای توکلی همیشه سرشار از این دست نوسانات فکری بوده که بیننده را دقایقی هم که شده به اندیشیدن وا میدارد.
پرسه در مه سیر سه گانه ی داستانی را بین حال ,گذشته و آینده ،روایت میکند و این رویا را دغدغه ای میسازد پویا ، برای فراموشی غیرواقعی بودن داستانی که قهرمانش برایم تداعی گر غرورهای شخصیم است .
به عبارت دقیق تر ، آینده ای که رویا آن را متصور است و هرگز رخ نخواهد داد، دغدغه ی روزهایی است که میخواستم دنیا را تغییر دهم و چون امروزِ من به سرگذشتِ قهرمان داستان شبیه است ، میپذیرم که این آینده استعاره ای است واقعی از شرایط آتی من .
از این روست که تا امین نپرسیده "پس چرا من الان در کما هستم؟" منِ تماشاگر با دغده ی سردرگمی در داستان روبرو نیستم.و خوب میفهمم چه چیز را قرار است بفهمم.
آنچه به این سینمای واقع گرا شخصیت میدهد ، همین تعلیق ظاهریِ موضوع است .
گویی من ِ بیننده از نگاه یک ناظر حقیقی شرایط روزمره زندگی واقعی قهرمانش را به نظاره نشسته ام؛ با این تفاوت که قهرمان های توکلی همیشه در عین سادگیشان انسانهایی خسته از روح مرده ی هنر ، بلندپرواز و توانمندی هستند که مشکلات روزمرگی بال پریدنشان را شکسته و نحوه برخوردشان با مشکلات ، پیرامون ذهنِ مخاطبشان در دوران است. یک قهرمان میشود احسان در اینجا بدون من و یکی امین پرسه در مه.
آنچه به درونمایه ی تکراری داستان زندگی این قهرمانان قوت میبخشد ، رفتار اطرافیان آنهاست .
یکی رویا میشود و تلالو خاطره ی پرواز شب پره ها ، اطراف کودک خردسالی که نقش معصومیت و سادگی را بازی میکند و یکی یلدایی بیمار و فراری از جامعه که روح لطیفش را در بازیهای کودکانه و در اجتماع باغ وحش شیشه ایش سامان میدهد.
و هر دو با نماد سادگی ، با مفهومی عام در مقابل شخصیتهای خاص قرار گرفته و تضاد حاصل از این دو در هر دو اثر سینمایی کارگردان ، در نهایت به عام شدن ادمهای خاص میانجامد .
نقطه ی اشتراک هر دو شخصیت عام و خاص داستان ها را آنجا میابم که نویسنده با قرار دادن انسانهای واقع گرایی که از پس تجربه، زنده ماندن را مرجح به مفید بودن دانسته اند- به عنوان تنها شخصیت مورد احترام هر دو شخصیت که گاهی از طرف قهرمان داستان به چالش کشیده میشوند- سعی دارد عنوان کند که در پس نظریه ی "اینجا خاص بودن مه است و خواستنش پرسه در امیدواری ، پس باید اینجا بدون من ِ حقیقی ات زندگی کنی" تجربه ی سالها نتوانستن نهفته است.
بنابراین آنچه ماحصل شناخت من از سینمای توکلی است ، یکی بودن مختصات قهرمانان و اطرافیانشان است - حتی در نقطه ی شروع هر دو فیلم نیز ، قهرمانها داستان را آغاز میکنند- .
اما این یکسان بودن ، آنقدر خوب در دل ماجرا گم میشود که تماشاگر فراموش میکند ، قهرمان پیش رویش را پیش از این نیز در لباسی و مکانی دیگر دیده است و این حاکی از روایت خوب داستانهای توکلی است که به سینمای او پرستیژ میدهد.
برای اطمینان از این دغدغه ی تکراری کافی است به پیش درآمدهایی بنگریم که از "احتمال معکوس" منتشر شده و حکایت از پیوند دوباره حال و گذشته و آینده ، اینبار در زندگی یک زوج میانسال است .
بنابر همه ی آنچه در سینمای توکلی دیده ام ، میتوان چنین حدس زد که یک درونمایه ی یکسان ، توکلی را سرگرم کرده است تا در آثار متفاوتش ، توانمندی های بازیگرانش را به نظاره بنشیند . گویی او برای یک ایده ی متعالی بازیگران را در آثار مشابه تست میزند.
ابر در ایفای نقش قهرمان همیشگی در قیاس با حسینی و حاتمی در برابر جواهریان قرار میگیرند و این نظر کارگردان است که کدام یک را برای اثر نهاییش برگزیند. شاید همکاری دوباره او با صابر ابر ، بهانه ای باشد برای انتخاب مطمئن او و همکاری تازه با ترانه علیدوستی نماینگر انتظارات بیشتر او از زنِ اثر نهایی اش باشد.
با این تفاسیر چه شاهکاری باید از ارتش در حال شکل توکلی انتظار داشته باشیم ، خدا میداند.اما پیکره تراشی ات که خوب به دلمان نشسته است آقای کارگردان. 


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط