شعار های سرگردان

آندره بازن نظریه پرداز و منتقد مشهور فرانسوی در باب موضوعات مطرح شده در فیلم ها در کتابش آورده است:«یکی از راه های مناسب برای فهم آنچه یک فیلم می خواهد بگوید، این است که بدانیم چگونه آن را بیان میکند.» آری، او به درستی بر نحوه مطرح کردن ایده و موضاعات نهفته در متن فیلم اشاره دارد. همان عاملی که باعث تمایز آثار از یکدیگر از حیث شدت تأثیرگذاری بر مخاطب میگردد.
عظیم ترین اشکال "دیدن این فیلم جرم است" نیز از همین الگو برمیخیزد. گرچه فیلم از موضوعی ناب و مهم برخوردار بوده و در سینمای بیمسئله ایران تلاش تحسین برانگیزی را دارا میباشد اما رضا زهتابچیان در چگونه بیان کردن ایده خود بسیار ضعیف عمل کرده است. تا جایی که کم کاری وی در قبال این قضیه باعث به هدر رفتن موضوع سیاسی-اجتماعی اثر میشود. ضعف هایی که در جای جای فیلم قابل درک بوده و برای بهبودشان بررسی های متعددی احساس میشود.
توجه خود را بر روی چند دقیقه آغازین فیلم قرار دهید؛ شروعی مبهم و سرگردان از سوی فیلمساز. نماهای بسته ای که از سیگار و لب بازیگر به نمایش گذاشته میشوند به راستی چه کمکی به پیشبرد روند داستان دارند؟! حتی چرایی تعرض مرد به زن در خیابان نیز برایمان زیاد ملموس نیست. چراکه هیچ زمینه سازی برای آن در فیلمنامه نشده است.
بپردازیم به قهرمان فیلم و عاملی که تمام چشم ها به او خیره شده تا تصمیمی مهم را در آن ساعات بگیرد؛ به واکنش های او هنگامی که با چهره خونین همسرش مواجه میگردد توجه کنید. تا چه حدی میزان و عمقِ فاجعه و نیز رابطه دو شخصیت بعد از تعرضی که صورت گرفته برای مخاطب احساس میشود؟! به تصمیم گیری های او در لوکیشین پایگاه بسیج برگردیم؛ سکوت های بیموردش در حین گفت و گوهای به میان آمده چه دلیلی دارد؟! تمامی این شواهد، اثباتی هستند بر غیر کنشمند بودن وی! در حالی تمام ماجرای فیلم اعتراض به بی عدالتی و تبعیض های سیاسی میباشد. در این میدان مهم سیاسی نیاز به شخصیت مثبتی داریم که اولاً کنشمند بوده و ثانیاً دارای روحیه ایستادگی باشد که متأسفانه در طول فیلم با چنین قهرمانی مواجه نمیشویم.
عاملی دیگر که باعث ضعیف جلوه دادن قهرمان فیلم میشود، دوربین و قاب بندی های اشتباه از سوی فیلمبردار میباشد. دوربین در اکثر اوقاتِ حساس تصمیم گیری و دراماتیک فیلم در پشت شخصیت اصلی قرار گرفته، به نحوی که ما چهره او را نمی بینیم! باور پذیری و تأثیرات لازم بر روی مخاطب در این نماها به شدت کاهش پیدا میکند و باعث تضعیف شخصیت پردازی امیر(مهدی زمینپرداز) نیز میگردد.
اما گروهی که در کنار امیر حضور دارند بازی متفاوت و بهتری نسبت به او در صحنه های مختلف دارند. گروهی که با یک پرداخت درست از سوی کارگردان به آنها و نیز بازی قابل قبولی که از خودشان به نمایش میگذارند، باعث همراهی هرچه بیشتر بیننده با روند داستانی میشوند.
سکانس پایانی با توجه به اصلاحاتی که بعد از جشنواره بر روی آن صورت گرفته، از نقاط قوت فیلم به حساب میآید. بازی دل نشینی که امیر آقایی در این سکانس دارد، بار دراماتیک را به شدت افرایش میدهد. در نهایت نیز در خلال پایانی باز باعث میگردد تا مخاطب به یک نتیجه گیری مطلوب و صحیح دست یابد.