جستجو در سایت

1399/05/22 00:00

هیچکاک و وضعیت امروز

هیچکاک و وضعیت امروز

برخی از فیلم‌ها در تاریخ سینما هستند که به علت ازدیاد شاهکارهای سازنده‌شان در طول تاریخ یا مهجور می‌مانند و یا کمتر از آنها حرفی به میان می‌آید. یکی از آن فیلمسازها ((هیچکاک)) است و یکی از آن فیلم‌ها "دردسر هری". فیلمی ساده، گرم و سرپا که تا امروز قابل بحث است و شاید تا فردا و البته که در ادامه‌ی این نوشته، نگارنده اثبات خواهدکرد که حتی امروز بیشتر هم کار می‌کند، این شاهکار مهجور مؤلفش. اثری که قلم‌دانان و منتقدان بسیاری در اوج دوران فیلمسازی هیچکاک در دهه‌ی پنجاه میلادی و در میان هجوم شاهکارهای او که یکی پس از دیگری روانه‌ی پرده‌های سینما می‌شد، از آن غافل ماندند.

روزگاری هیچکاک در مصاحبه‌ای، در پاسخ به پرسش یکی از حضار که گفته بود: آیا هیچکاک قصد ندارد که روزی یک فیلم کمدی بسازد؟ می‌گوید: ((تمام فیلم های من کمدی هستند.)) در آن لحظه همه خندیدند اما با تعمقی بیشتر در آثارش و در اینجا به طور خاص "دردسر هری"، متوجه حقیقتی که در گفته ی اوست می‌شویم و شاید در همین بین خنده‌مان از آن جمله‌ی هیچکاک به بهتی حاصل از شگفتی تبدیل شود.

"دردسر هری" با نمایی می‌آغازد که پسر بچه‌ای با تفنگ اسباب بازی در حال دویدن و بازی‌کردن در دشتی سرسبز است که ناگهان صدای شلیک گلوله را می‌شنود و بعد هم جنازه ای را می‌بیند. در همین ابتدا ویژگی طنز اثر و نوع و کارکرد آن با آثار پیش و پس از این فیلم، خود را نمایان می‌کند. آنچه معمولا در مورد واقعیتِ بروزیافته از یک هنرمند –مؤلف- به مثابه ظهور امرواقع در اثر هنری، مورد بحث است درواقع از تجربه‌ی زیستیِ درونی شده‌ی هنرمند نشأت می‌گیرد در مواجهه‌اش با واقعیت بیرونی. پس با این توضیح، هیچکاک خود باید قاتل یا جانی بالفطره باشد که تصاویری بی همتا از جرم و جنایت آن هم با آن تعلیق‌های هنرمندانه می‌آفریند! هیچکاک در همان سکانس ابتدایی "دردسر هری" به شکلی طنزآلود و معصومانه از خودش اتهام‌زدایی می‌کند و نگاه حقیقی‌اش نسبت به جرم و جنایت را نشان‌مان می‌دهد. آن کودک در ابتدای فیلم به نوعی خود هیچکاک است که با تفنگی اسباب بازی به دنبال ثبت و نمایش جنایت است. مرتضی آوینی به درستی اشاره می‌کند که ((جرم و جنایت در آثار هیچکاک همواره یک موضوع فرعی است. آدم ها همواره از ماجراها برجسته‌ترند و همان‌سان که در عالم واقع وجود دارد، گویی همه چیز بنا شده تا انسان‌ها ماهیت خود را کشف کنند و تماشاگر نیز از زمره‌ی این انسان هاست...))

فیلم اما از دو جنبه بسیار مهم می‌نماید و عمده شمایل کمدی اثر هم از همین دو جنبه که به نوعی درهم تنیده‌اند، شکل می‌گیرد.

نخست؛ نوع پیشروی و لحن فیلم از همان ابتدا به گونه‌ای‌ست که متوجه می‌شویم هدف اصلی فیلم قطعا مشغول کردن ذهن مخاطب برای پیدا‌کردن قاتل نیست. همان‌گونه که عمدتا برتری سوسپانس بر سورپرایز هدف اصلی جهان سینمایی هیچکاک بوده است، در اینجا هم این جنازه علاوه بر ایجاد موقعیت‌های طنز با دائم خاک‌کردن و باز درآوردنش که حاصل سؤتفاهم‌های شخصیت‌های فیلم می‌باشد از این که هرکدام گمان می‌کنند قاتل‌اند، ایجاد کننده‌ی روابط جدید و احساسی است. در حالی که هنوز یک سوم از زمان فیلم باقی‌مانده، تقریبا دیگر علت مرگ برای‌مان مسئله نیست بلکه چگونگی برخورد افراد با این مسئله است که برای‌مان هیجان‌انگیز می‌شود و از دل همین چگونگیِ برخورد، ارتباطات محکمی بین شخصیت‌های فیلم درست می‌شود. اما اوج کار اینجا نیست. بلکه درجایی‌ست که پس از کش‌وقوس‌های فراوان برای مخفی‌کردن جنازه، مرد و زن جوان فیلم متوجه می‌شوند که حال برای دستیابی به کامیابی، اتفاقا باید جنازه دیده شود. یک "پریپتیا" یا همان واژگونی ناگهانی و غیرمنتظره در شرایط و انگیزه‌ها و نکته‌ی جالب و خنده‌دار هم این جاست که همه‌ی این ها از خودِ جنازه نشأت می‌گیرد. یعنی وجود جنازه و لزوم دفن‌کردنش در فیلم رابطه‌ی عشقی بین مرد و زن می‌آفریند و بعدتر مرد و زن برای ازدواجشان و رسیدن به هم حال باید این جنازه را نمایان کنند و گرنه عشقشان به سرانجام نمی‌رسد. شوخی تلخ هیچکاک با ما و جهان‌مان. کمدی هیچکاک با توجه به مواردی که گفته شد، حال دیگر به نوعی یک کمدی سیاه است. درواقع "دردسر هری" به نوعی معنای زندگی را به چالش می‌کشد. زندگی که سرشار است از تلاش های ما در جایی که بیهودگی و فنای همه‌ی آن تلاش‌ها در سرانجامش دیده می‌شود. عجب نیش تندی زد جناب هیچکاک!

اما جنبه‌ی دوم که شاید مهمترین بهانه برای نگارنده جهت بازنگری در این اثر و نوشتن این مطلب بود، مفهوم کلی‌تر اثر و پهلو زدنش به این روزهای ماست. این مفهوم کلی از ایجاد یک تضاد در اثر به ذهن متبادر می‌شود. تضاد میان طبیعت بکر و زیبا با جسدی دردسر‌ساز و نامطبوع در دل آن. در واقع در آن آرامش و خاموشی و در آن سرخوشی حاصل از بی‌خبری، توطئه‌ای علیه کارکترها نهفته است. توطئه‌ای که آرامششان را بر هم بزند. توطئه‌ی زمین. با توجه به مرگ طبیعی آن جنازه و رهاشدگی‌اش در طبیعت، در واقع آدم‌های فیلم مورد هجوم طبیعت قرار گرفته‌اند. آیا این اتفاق آشنا نیست؟ نگاهی به امروز خودمان بکنید. ما هم اکنون درگیر توطئه‌ی طبیعت علیه خودمان هستیم. امروز هم طبیعت و جهان اطراف با سلاحی به نام "کرونا" به ما حمله‌ور شده‌است و در پی نابودی ماست. هیچکاک حدود شصت و پنج سال پیش راه درمان و مقابله‌ را برایمان تجویز کرده است که امروز می‌تواند به کار بیاید. در "دردسر هری" شخصیت‌ها پس از این که متوجه می‌شوند باید دقیقا عکس کاری را که پیشتر در پی انجام آن بودند، انجام‌دهند، سناریویی که فیلم ابتدا با ظهور جنازه و پیدا‌شدنش توسط کودک، برای آنها چیده‌بود را این بار خودشان اما در جهت منافعشان تکرار می‌کنند. در حقیقت از خود آن موقعیت بغرنج بهره می‌برند و به نفع خودشان برش می‌گردانند. این می‌تواند چاره‌ی امروز ما هم باشد. بهتر است به جای غرولندکردن و نالیدن از شرایط، آن را به نفع خودمان استفاده‌کنیم. و این کار را می‌توانیم با تماشای "دردسر هری"، این اثر بی‌همتا و سراسر سرخوش هیچکاک، شروع کنیم. اثری سرخوش که حال خوبش توأم با تفکر است. تفکر در خودمان و سپس تفکر در جهان. و ایمان داشته‌باشیم که سینما همیشه جواب می‌دهد. سینمای یک همیشه استاد. سینمای آلفرد هیچکاک.