کمدی سیاسی موفق

مارموز جدیدترین فیلمِ کمال تبریزی فاکتورهای مهمی برای جذابیت دارد، تبریزی با استفاده از ژانرِ کمدی توانسته فیلم سیاسی بسازد، البته می شود مارموز را این گونه هم تعریف کرد یک فیلم کاملا سیاسی که با لحن کمدی روایت می شود، تبریزی در ساخت این گونه فیلم ها تخصص خاصی دارد و می تواند از کمدی برای مسائل بحرانی استفاده کند ،تبریزی همیشه لحن کمدی را در فیلم هایش حفظ کرده اما هیچ گاه در فیلم هایش صرفا از کمدی استفاده نابجا نکرده است، در مارموز هم همین گونه پیش رفته فیلمی که در وهله نخست سیاسی ست اما در موقعیت های کمدی ، اساسا همیشه سیاست با لحن کمدی منطبق تر است بهترین کمدی های جهان هم همین گونه ساخته شده اند، کمدی با نقد سیاست های روز جامعه در موازات هم جلوه ی بیشتری دارند و می تواند چالش برانگیز باشند، فیلم مارموز با همین شیوه ی روایی ساخته شده البته که مارموز به شدت مدیون نویسنده فیلمنامه است، آیدین سیار سریع طنزنویس و روزنامه نگار به اندازه و به قاعده در نگارش فیملمنامه سنگ تمام گذاشته است و سعی بر این داشته با زبان و لحن کمدی به سیاست های غلط جامعه بپردازد، نوشتن فیلمنامه ای مثل مارموز بسیار سخت است مانند راه رفتن لبه ی تیغ، زیرا همسان سازی کمدی با سیاست اگر در چارچوب استانداردهای تعریف شده نباشد ممکن است فیلم به هدف نهایی نرسد اما در مارموز تمامی این استانداردها تا حدودی رعایت شده، ما با فیلم کمدی طرف هستیم که شخصیت، روایت، لحن و موقعیت دارد، جذابیت فیلم اگر چه اتفاق مرسومی است که همیشه در کمدی های این چنینی رخ می دهد اما کنترل این اتفاق هم می تواند سخت باشد ، گیر افتادن یک شخصیت در موقعیت اشتباه در کمدی همیشه جذاب بوده و همین اتفاق برای قدرت صمدی در مارموز رخ می دهد، قدرت که از فعالان خودجوش و تند رو است و خیلی دوست دارد نماینده مجلس باشد در یک موقعیت اشتباه قرار می گیرد،نکته جذابی که در این گونه از فیلم ها وجود دارد احمق بودنِ شخصیت اصلی ست به طوری که مخاطب با علمِ اینکه می داند این فیلم کمدی ست اما از احمق بودن شخصیت اصلی لذت می برد و همین باعث کمدی بودن شخصیت و موقعیت های بوجود آمده می شود، همان طور که می دانیم آدم های فیلم های کمدی همیشه از درصد هوشی کم برخوردار هستند برای همین است که آدم های سیاسی در فیلم مازمور یا هر فیلم سیاسی دیگر برای ما جذاب تر می شود، کمال تبریزی در پرداخت موضوعی راه را درست رفته زیرا که نقد اجتماعی همیشه با کمدی بیشتر جواب می دهد، دیالوگ ها یا موقعیت هایی که در کمدی پیش می آید تاثیر گذاری اش بیشتر است، به طور مثال قدرت صمدی که همان سکانس های اول هویت و عملکردش در حوزه های مختلف لو می رود برای مخاطب خنده بوجود می آورد حالا در چند سکانس جلوتر این شخصیت وارد یک موقعیت اشتباه می شود که خودش هم از آن بی خبر است، بی خبر بودن قدرت از جایگاهی که دارد و تندرو بودن او پیام آور حرف های جدی اجتماعی و سیاسی ایران است، کمدی بودن فضای فیلم باعث می شود حرف های قدرت برای مخاطب خنده آور باشد اما همین حرف ها کاملا جدی و دراماتیک است، اساسا فیلم های کمدی سیاسی شاید در نگاه اول جنبه ی خنده آوری داشته باشند اما موضوعیت اصلی فیلم کاملا دراماتیک و متفکرانه یا کمدی تلخ است، مارموز به درستی جناح ها و تغییر رنگ ها و مصلحت اندیشی را نشان می دهد، این فیلم نشانی از تفکر اشتباهِ آدم های سیاسی را به تصویر کشیده است ، نکته ی مهمی که در محتوای این فیلم وجود دارد این است که سیاسی ها در راس کشور هیچ نگاهی به مردم ندارند و همگی برای بدست آوری قدرت از روی یکدیگر عبور می کنند در هیچ جایی از فیلم در هیچ دیالوگی کسی حرف از مردم نمی زند، قدرت به هرطریقی می خواهد به مجلس ورود پیدا کند از سوی دیگر وثوق با حیله و ظاهرسازی نگران موقعیت خودش است این جاه طلبی ادامه پیدا می کند تا معاون و رییس و وزیر، اما این وسط فقط قدرت صمدی است که فارغ از تفکر و نگرش سیاسی که حتی نمی تواند واژه های سیاسی را تلفظ کند در جایگاه اشتباه دست و پا می زند، اما فیلمساز هدفش از خلق شخصیتی مثل قدرت یا سایر شخصیت ها نقد سیاسی بوده و این هدف تا حدودی به نتیجه رسیده است ، کنایه گویی شخصیت های فیلم اگر چه در بعضی از نقاط تبدیل به شعار شده است اما این شعارها در قالب و چارچوب سینمای کمدی گفته می شود بر این اساس دیالوگ ها و موقعیت های این فیلم می تواند در اوج شعاری یا کمدی بودن (جدی) باشد ، بهره گیری تبریزی از ژانر کمدی برای این فیلم بسیار هوشمندانه بوده، به نظر می رسد تبریزی در به وجودآوری شخصیت (قدرت صمدی) تلاش های بسزایی کرده است، قدرت به عنوان یک تیپ با رفتاری احمقانه خودش را ندانسته در دام های مختلف می اندازد تا نماینده مجلس شود این کاراکتر به هیچ وجه کاریکاتوری نمی باشد فقط مصداق غلو شده است، مصداقی که نمونه اش را کم و بیش دیده ایم، مارموز دیالوگ و موقعیت محور است به دلیل محتوای فیلم ما با تیپ های مختلف در موقعیت های گوناگون سروکار داریم، دیالوگ ها هم بر همین اساس نوشته شده، سکانس لباس خریدن قدرت و ست کردن کت شلوار با جوراب سفید یک مصداق است یا دیالوگی که به آن مامور انتظامی گشت ارشاد درباره انتخابات و نیاز به حضور مردم یک کنایه تلخ محسوب می شود. فیلم خوب پیش می رود اما از سکانسی که قدرت به ترکیه می رود ریتم افت می کند و در چند سکانس احساس می شود فیلم می خواهد از شعار به شعارزدگی برسد، اگر تبریزی فصل ترکیه و دیالوگ های قدرت به میترا و استفاده ابزاری چند باره از تبلیغ ترامپ را از فیلم حذف می کرد این امکان وجود داشت که فیلم با یک پتانسیل مناسب به پایان می رسید.
مارموز ویژگی خاصی در لحن و روایت دارد که نمی شود به این فیلم سخت گرفت، چرا که هدف و نگرش مارموز واقعیتی از سیاست های جامعه است که البته تبریزی می توانست در بعضی از سکانس ها چگالی این واقعیت ها را افزایش بدهد.
این فیلم یک حامدبهداد خوب با باز کنترل شده دارد، بهداد در این فیلم ثابت کرد که او می تواند که یک نقش کمدی را به بهترین شکل ایفا کند و از تکراری بودن خارج شود که البته بازی استاندارد بهداد ربط کامل به هوشمندی و انتخاب تبریزی دارد ، مثلا اگر تبریزی برای گیشه ای بهتر از رضاعطاران استفاده می کرد شاید نتیجه ی این فیلم طور دیگری می شد و این فیلم به این نتیجه مثبت نمی رسید؛ نمی توانیم درباره فرم مارموز به قطعیت کامل برسیم چرا که این فیلم یک اثر محتوایی و مضمونی ست که فرم در اینگونه از فیلم ها اهمیت چندانی ندارد اما در بخش اجرایی هم تبریزی موفق بوده و توانسته همسان سازی در فرم و محتوا ایجاد کند؛ همانطور که گفته شد مارموز فیلمی دیالوگ و موقعیت محور است، تلاش آیدین سیار سریع در نگارش دیالوگ ها و چیدمان موقعیت ها با موفقیت همراه بوده چرا که سیارسریع برای خلق یک فیلمنامه کمدی سیاسی از عناصری بهره گرفته که مخاطب پسند است. به نظر می رسد کمال تبریزی با ساخت مارموز به سینمای خودش برگشته است دو فیلم قبلی یعنی طعم شیرین خیال یا امکان مینا او را از سینمای خودش دور کرده بود، مارموز فیلمی ست که بعد از تماشای آن راضی از سالن سینما خارج می شویم.