جستجو در سایت

1397/10/03 00:00

رستگاری میان گوسفندان!!!

رستگاری میان گوسفندان!!!

  

شباهت این فیلم به سبک فیلم های گانگستری و مافیایی و در ادامه تقلید سبک جانشین پدر خوانده شدن و در نهایت در این بین، به تکامل رسیدن یک شخصیت بدون تعادل روحی و روانی و دست آخر همان گوسفند ماندن در میان انبوهی از چوپان های گرگ صفت که تمامی الگوهای کپی شده ریز و درشت را در تک تک لحظات فیلم شاهد آن هستیم حاکی از آن است که هومن سیدی با دنیایی از بلاتکلیفی رو به رو است و فیلمنامه را نمی تواند به الگویی واحد و سبک شخصی تبدیل کند و در نهایت یک کار کپی شده اما از نوع خوب و مخاطب پسند ارائه می دهد.

سایر منتقدین شباهت کار او به دیگر آثار سینمایی را مورد اشاره قرار دادند از جمله شباهت زیاد این فیلم به فیلم هایی همچون: شهر خدا، دارو دسته نیویورکی ها و حتی دوستی دیگر به فیلم سینمایی " یک پیامبر" از ژاک اودیار اشاره کرده بودند که این قبیل کارها در آثار هومن سیدی مشهود است از جمله کپی برداری از زندگی فردی مشهور در فیلم سینمایی "خشم و هیاهو" که در همان ابتدای فیلم تمامی این شبهات را از بین می برد، اما به هر حال این انتقادات به این فیلم (مغزهای کوچک زنگ زده) و فیلم قبلی او (خشم و هیاهو) وارد است بعلاوه اینکه موسیقی متن این فیلم یادآور موسیقی متن فیلم های سینمای آمریکای لاتین است.

در ادامه وارد جزئیات بیشتر فیلم می شوم و از حاشیه های اضافه پرهیز می کنم، بازی نوید محمدزاده به مانند کارهای گذشته و نقش های تکراری او (عصبانی بودن و عدم تعادل روحی و روانی و این قبیل واکنش ها) این بار رویه جدیدی از بازیگری را نشان می دهد اما به هر حال وجه تسمیه او نسبت به کارهای گذشته اش، گریم (دندان هایش) او است که به شدت در ذوق می زند، زیرا ما از این بازیگر توانا چیزی فراتر از گریم انتظار داشتیم. فرهاد اصلانی با این که نقش کمتری نسبت به نوید محمدزاده در این فیلم داشت اما لحظه لحظه بازی اش ستودنی بود و تماشاگران را روی صندلی خود میخکوب کرد بود. در جایی کنش بازیگری بدون دیالوگ وی قدرت بازیگری فرهاد اصلانی را به رخ کشید آن جایی که برادر کوچکتر قرار است خواهر را به قتل برساند، در اقدامی با بی تفاوتی نسبت به مرگ خواهر، شام می خورد و تعجب همگان را بهمراه دارد همچنین حالات میمیک صورت او (تیک های عصبی و پریدن پلک هایش) ما بین دیالوگ هایش نشان از تسلط بالای این بازیگر در ایفای نقش دارد.

ضعفی که در کار هومن سیدی وجود داشت و می توان به آن اشاره کرد ثابت ماندن دوربین کارگردان در مکان و منطقه ای خاص (حومه شهر) است که نمی توان به آن ایراد گرفت تا جایی که می خواهد سبک زندگی سایرین نسبت به این قشر (تولید کنندگان و فروشندگان مواد مخدر) را به تصویر بکشد که در همان حال و هوای حومه شهری می ماند و نمی تواند نمایی از بالای شهر نشان دهد و درگیری ساختگی و مضحکی را در بیابانی در حاشیه شهر به تصویر می کشد که قاصر بودن و ضعف تصویر سازی از بالای شهر یا سایر قشرها را نشان می دهد و تضاد آن با سایر طبقات جامعه را به یک دعوای کوچک در حاشیه شهر خاتمه می دهد.

اما این بار هومن سیدی را باید تحسین کرد به این خاطر که در فیلم "مغزهای کوچک زنگ زده" نسبت به کارهای گذشته خود بهتر عمل کرده و مدیوم سینمایی را رعایت کرده و می توان گفت در این کار به پختگی نسبی (با توجه به آثار قبلی وی) رسیده است. استفاده از بازیگران تاپ سینمای ایران و خلق یک جهان منحصر به فرد همگی حاکی از این است که مخاطبین بی رمق این روزهای سینمای ایران را کمی تا حدودی راضی نگه دارد و روزنه امیدی باشد برای پیگیری کارهای آینده این کارگردان جوان سینمای ایران، "مغزهای کوچک زنگ زده" کاری که تا مدت ها در ذهن مخاطبین سینما باقی خواهد ماند.