جستجو در سایت

1401/01/08 00:00

تکلیف پایان ترم

تکلیف پایان ترم

  

محمدحسین مهدویان بارها در مصاحبه‌های مطبوعاتی، تلویزیونی و رادیویی اعلام کرده است که کاری جز فیلم‌سازی بلد نیست. او با چنین نگرش، خودش را وادار می‌سازد که هرسال در آستانه جشنواره فیلم فجر، اثرش را تولید و راهی جشنواره مذکور کند. او این کار را به هر قیمتی انجام می‌دهد، حال‌آنکه فیلمش دچار اشکالات فنی گل درشت و آشفتگی سطحی قصه باشد. «مرد بازنده» نقطه‌ای است که مهدویان باید از این رویه دست بکشد. فیلم‌سازانی در عرصه بین‌الملل، مانند مهدویان، چنین رویه‌ای را طی کرده‌اند و در زمان مواجهه با واکنش‌های تند و کوبنده از سوی مخاطبان، اهالی رسانه و منتقدان، به این فکر افتاده‌اند که بهتر است در ساخت اثر بعدی خود، گام‌هایشان را حساب شده بردارند. «مرد بازنده» حرف‌هایی تازه برای ژانر نیمه‌جان جنایی در سینمای ایران دارد؛ ازاین‌جهت اثر وی قابل دیدن است. اما بهتر نمی‌شد که وی با یک وقفه زمانی مناسب، با دردست‌داشتن یک فیلم‌نامه‌ای چفت‌وبست دار و اتخاذ تصمیم‌های هوشمندانه جهت تکمیل تیم بازیگری، فیلم «مرد بازنده» را می‌ساخت؟ فیلم تازه محمدحسین مهدویان مانند یک پروژه سرسری است که دانشجویی باید در پایان ترم، هرطور که شده، تحویل استاد (استاد را جشنواره فیلم فجر در نظر گیرید) دهد.


تأثیر واکنش‌های مخاطب‌پسندِ سریالِ نمایش خانگیِ «زخم کاری» بر شکل‌گیری فرمِ «مرد بازنده» مشهود است؛ مهدویان از فرم شبه - مستند جهت تصویرسازی روایت خود فاصله می‌گیرد و با همان سبک «زخم کاری»، با تلفیق رنگ‌های تیره - همساز با فضای بارانی و آلوده تهران بزرگ - «مرد بازنده» را شکل می‌دهد. البته موارد ذکر شده فوق را می‌توان به تأثیرپذیری مهدویان از آثار شناخته شده و بعضاً کلیشه‌ای سینمای جنایی هالیوود پیوست زد. سرهنگ احمد خسروی (جواد عزتی) کارآگاهی به‌ظاهر کارکشته و هنجارشکن درگیر یک پرونده جنایی پیچیده می‌شود. در طی مسیر گره‌گشایی پرونده قتل توسط خسروی، مخاطب گوشه‌هایی از روابط سرد او با فرزندان و خصلت‌های سنت‌شکن ناشی از سابقه پربسامدش را می‌بیند. هرچند تمام موارد به‌صورت سطحی ظاهر می‌شود و بدون بسط و گسترش در همان اندازه باقی می‌ماند و جلوتر نمی‌رود.


سکانس ورود کارآگاه به صحنه قتل، برجسته‌ترین لحظه آغازین یک اثر جنایی است، حتی مهم‌تر از سکانس وقوع قتل ( چه در زمان ایجاد جرقه ماجرا یا گره‌گشایی نهایی در فیلمنامه) تلقی می‌شود. فیلم‌ساز آن‌چنان در زمان ورود خسروی به صحنه قتل، به جزئیات اهمیت نمی‌دهد، مهدویان تمامی نماها را نزدیک می‌گیرد و با چند کات کوتاه و سریع، پیوند خسروی با مقتول را نیمه‌کاره رها می‌کند. گویا یک‌دست قطع شده مقتول، تصویری ملتهب در ذهن مخاطب از قاتل مجهول نمی‌سازد. پرس‌وجوهای خسروی عمق پیدا نمی‌کند، مخاطب تا می‌خواهد بیشتر از جریان صحنه قتل بداند، تماس‌های تلفنی خسروی با فرزندانش، در شناخت مسئله قتل، مزاحمت و اختلال ایجاد می‌کند. این یک نوع حواس‌پرتی ناشیانه جهت فرار از ترسیم دقیق صحنه قتل می‌دانم. ناگهان چند وانت پر از آدم وارد صحنه قتل می‌شوند. سال این جاست که در اکثر صحنه‌های قتل، کارآگاه یا مأمور ارشد، دستور توقف یا بستن محوطه حادثه قتل را می‌دهند، درحالی‌که این اتفاق نمی‌افتد و به طرز مضحک، وانت‌های پر از آدم وارد صحنه قتل می‌شوند. گریه و زاری آن‌ها در صحنه عذاب‌آور است؛ این نشان از عدم تطبیق درست صدای پس‌زمینه با تصویر است. گریه توقف‌ناپذیر و بد حاضرین در صحنه و صدای بی‌رمق و آهسته عزتی در حین بازپرسی اولیه، مخاطب را بیشتر جهت درک قصه اذیت می‌کند.


پس از سکانس آشفته صحنه قتل، «مرد بازنده» کمی در پروسه تحقیق و بازپرسی، رنگ و بوی جنایی به خود می‌گیرد، فیلم کمی از حاشیه رانده می‌شود و کارآگاه قصه تمام حواسش را به دریافت سرنخ می‌گذارد. زمان سنت‌شکنی سرهنگ خسروی و مواجهه با نخستین موقعیت ملتهب (به‌عنوان‌مثال صحنه تصادف)، ورم‌های نقش‌آفرینیِ ضعیفِ جواد عزتی نمایان می‌شود. بخشی از ضعف نقش‌آفرینی عزتی به چهره‌پردازی وی و بخش دیگر به عدم آمادگی او به بازی در یک کارآگاه مسن بازمی‌گردد. در حین تماشای فیلم «مرد بازنده» و گریم بد عزتی، یاد فیلم آمریکایی - جنایی «فاکس کچرر» افتادم. استیو کارل، کمدین موفق و کارکشته که اکثر بینندگان او را با سریال کمدی «اداره» می‌شناسند، در اثر مذکور نقش یک شخصیت جدی را ایفا می‌کند. او برای بازی در نقش جان دو پان، زیر یک گریم سنگین و طاقت‌فرسا می‌رود اما چهره‌پردازی «فاکس کچر» فرسنگ‌ها با چهره‌پردازی به کار برده شده روی صورت جواد عزتی فاصله دارد. چهره‌پردازی حساب شده فیلم «فاکس کچر»، پیوستگی بی‌نظیری بین بازی کارل و شخصیت‌پردازی جان دو پان شکل می‌دهد (فیلم بنت میلر در رشته چهره‌پردازی نامزد اسکار سال ۲۰۱۵ شد)، درحالی‌که در «مرد بازنده» شرایط کاملاً بالعکس جلوه می‌کند. مواجهه عزتی با خطر و موقعیت‌های ملتهب و گرد کردن چشمانش زیر گریم ناپخته، پرتره‌ای از بابا اتی را در موقعیت کاملاً جدی به نمایش می‌گذارد. الحق که مخاطبان از قیاس بازی عزتی در «مرد بازنده» و «قهوه تلخ» بیراهه سخن نمی‌گویند!


عزتی در تمام دوئل‌های بازپرسی با مظنون‌های اصلی پرونده، شکست می‌خورد، لحن و تیپ بازی آناهیتا درگاهی در تقابل با جواد عزتی نامتعادل، پیروز می‌شود، حتی در مقطعی که خسروی به تمام سرنخ‌ها دست پیدا می‌کند و در تقابل نهایی، بهار (درگاهی) فرصتی برای ابهام سازی و دروغگویی ندارد. شخصیت خسروی در مرور برای مخاطب گنگ‌تر می‌شود، رابطه پدر - پسر هرگز شکل نمی‌گیرد؛ این که سینا (امیرحسین هاشمی) با کمک پدرش از زندان آزاد شود و چرخش ۱۸۰ درجه‌ای نسبت به عقاید گذشته‌اش پیدا کند، نشان ازسرگیری درست رابطه مزبور نیست. ترس خسروی از محیط‌های بسته (کلاستر فوبیا) مجهول است. شخصیت بابک کریمی شناسنامه‌ای ندارد، پرونده فردی پرنفوذ و شبه خطرناک با نام کاظمیان، نکته‌ای مهم در پرونده قتل شهاب ایجاد نمی‌کند. مخاطب تنها باید درد خسروی از زندگی گذشته‌اش را با خوابیدن روی کاناپه و غذا خوردن مکرر متوجه شود.


«مرد بازنده» مانند یک پروژه سرسری و بی‌دقت دانشجویی است، ایده جذاب برای نوپاسازی ژانر جنایی در سینمای ایران را دارد اما بی‌دقتی و شتاب‌زدگی - حتی در تدوین و اصلاح مجدد برای اکران نوروزی - به کلیت فیلم آسیب می‌رساند. اینجانب با جواد عزتی در نقش جدی غریب نیستم، بازی او در فیلم «شنای پروانه» را می‌ستایم اما در «مرد بازنده» عزتی فرصت کافی پیدا نمی‌کند که باشخصیت متن انس گیرد. گویا فاصله فشرده تولید فیلم و هماهنگ‌سازی با شخصیت، در بازی جواد عزتی اختلال ایجاد کرده است. امیدوار هستم که واکنش‌های ضدونقیض به «مرد بازنده» مهدویان را به فکر استراحت موقت از فیلم‌سازی بیندازد.


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط