جستجو در سایت

1400/09/30 00:00

سیاهی به مثابه یک مقوله فرمی

سیاهی به مثابه یک مقوله فرمی

«سه کام حبس» مانند بسیاری از آثار اجتماعی سینمای ایران شامل حجم زیادی از کلیشه‌های روایی و تصویری است.فیلمنامه اثر، عاری از هرگونه کشش و بداعت و نوآوری است وبیش از هرچیز به ملودرامی سطحی شبیه است که گرهها و نقاط عطفی روتین و قابل‌پیشبینی را در خود میگنجاند. در کارگردانی نیز شاهد همین اتفاق هستیم و وجه سینماتوگرافیک اثر بیشتر به یک تلهفیلم میمانَد تا فیلمی سینمایی که قرار است از امکانات بصری و صوتی خاص سینما بهره بگیرد و تجربهای ویژه برای مخاطب رقم زند. فیلم فاقد اصلیترین خصلت یک اثری هنری است: «آشناییزدایی». «سه کام حبس» در قلمرو عادات و کلیشههای رایج حبس شده و هیچ جنبه بدیعی برای مخاطب ندارد. فیلم سعی دارد آیینه واقعیت باشد غافل از آنکه هنر حتی در شکل واقعگرایانهاش، باید دست به خلق «مازاد» بزند تا به کمال برسد. اثر هنری قرار نیست کپیِ بخشی از واقعیت باشد. آنچه اخیراً به «سیاهنمایی» مشهور شده توانایی توضیح این مسئله را ندارد چراکه بیش از آنکه ناظر به تحلیل هنر باشد برچسبی است برای تخطئه فیلمها و پیش بردن بدهبستانهای سیاسی. آنچه به «سیاهنمایی» مشهور است را باید مورد شالودهشکنی و «واسازی» قرار داد. به جای سیاهنمایی باید به نوعی «رئالیسم خام» اشاره کرد که به معنای گرفتاری اثر هنری در کلیشههای برآمده از واقعیت و عجز از تولید مازادی خلاقانه درون اثر هنری است. اما تمام مسئله اینجاست که این ناتوانی پیش و بیش از آنکه جنبهای محتوایی داشته باشد، بازنماگر وجوه فرمی اثر هنری است. هنر ماده خام خود را از واقعیت میگیرد اما با واقعیت اینهمان نیست. هنر با «مداخله» در واقعیت جهان، دست به «باز-تولید» زیبایی شناختی میزند و بدین سبب حتی واقعیت را اعتلا میبخشد. به تعبیر فریدریش شیلر، فیلسوف آلمانی، هنر باید سرمشق واقعیت باشد نه تابع آن. هنر اگر قرار است وجوه تلخ و سیاه اجتماعی را نیز دربگیرد، از سیاهی واقعیت، مازادی خلق میکند که در خود واقعیت موجود نیست. واقعیت حتی در تلخترین شکل ممکن نیز دربردارندهی شیرینی است. اگر سفیدی وجود نداشته باشد، سیاهی نیست امکان بروز و ظهور ندارد. مثبت و منفی بدون وجود یکدیگر هیچاند. «دیالکتیک» یعنی همین تشخیص دادن آنتیتز «درونِ» تز. دیدنِ سفیدی درون سیاهی مطلق. به همین خاطر است که اثر هنریِ به کمال رسیده اساساً دربردارنده سیاهی و سفیدی، با هم است. ساختن تلخترین و سیاهترین فیلم اجتماعی نیز از خلال همین رویکرد دیالکتیکی قابلیت تحقق دارد. فرم یک فیلم نیز باید دربردارنده چنین تناسب و هارمونیای میان وجوه مختلف و مثبت و منفیِ واقعیت باشد تا بتواند ارتقاء یابد. «نئوفرمالیسم» معیارهای جامعی در راستای بررسی همین وجوه پیچیده در فیلمهای سینمایی معرفی میکند و به عنوان مثال «شباهت»، «تفاوت» و «واریاسیون» را جزو الگوهای اساسی فرم یک اثر سینمایی درنظر میگیرد. یک فیلمِ دارای قوت و انسجام، موضوع یا مسئله خود را چنان بسط و گسترش میدهد که آن مسئله محوری، تضادها و شباهتها و تغییرات مختلف را نیز دربربگیرد. چنین فیلمی در روایت خود دست به «قرینهسازی»های متعدد میزند تا مخاطب از دل این کثرتها به سمت وحدت و تناسب سیر کند. در این سیستم، فیلم به جای آنکه به یک قسمت از واقعیت و یک جنبه از مسئله تکیه کند دربرگیرندهی قطبهای متضاد است، چه به لحاظ معنایی و چه به لحاظ فرمی. در این صورت، فیلم شامل خیر، شر، فراز، فرود، آرامش، التهاب، زیبایی، زشتی و همه این عناصر متضاد و متفاوت در درون خود است. معنا همان فرم است و فرم همان معنا.

مشکل فیلم «سه کام حبس» و بسیاری از آثار سینمای ایران، سیاهنمایی به منزله یک مقوله محتوایی نیست. برخلاف آنچه بسیاری از به اصطلاح «کارشناسان فرهنگی» به زبان میآورند، مسئله اصلاً این نیست که چرا در ساحت محتوایی، این فیلمها به شرایط جامعهشان متعهد نیستند یا مثلاً چرا امیدبخش نیستند و غیره. این دعواهای ایدئولوژیک ربطی به هنر ندارد و بهتر است برای همان سیاسیون و فرصتطلبهای فرهنگینما باقی بماند. این جدلهای بیاساس همانطور که در سالهای پیش مطرح بوده، در آینده نیز تداوم خواهد یافت. «حرف مفت» همواره قابل استمرار است چراکه برآمده از «ضرورتِ تئوریک» نیست، چارچوبی ندارد و گویندهاش میتواند تا آن را به این بهانه که «هرکس نظری دارد» تا ابد ادامه دهد. مسئله «سه کام حبس» و اساساً این جریان هنری، سیاه بودن محتوایشان نیست کمااینکه یک فیلم اگر فیلمی به غایت تلخ و زننده باشد به شرط آنکه سیاهی و تباهی را درون فرم خود پرورش دهد، بیش از هزاران فیلم ضعیفِ امیدوارکننده میتواند راهگشا باشد و قوای حسانی مخاطب را جلا ببخشد. مسئله «سه کام حبس» و آثار شبیه به آنپیش از هرچیز یک مسئله فرمی است. رئالیسم خام و یک جانبهسبب می شود تا این فیلمها دارای فرمی ناقص و غیرمنسجم باشند و نتوانند در ساحت زیباییشناختی «مازاد»ی خلق کنند. فیلمی که در ساحت زیباییشناختی، بسته و یکجانبه است، واقعیت جامعهاش را هم نمیتواند به نحوی درست و دقیق بازنمایی کند. فرم یک اثر هنریِ منسجم دربردارندهی پیچیدگی است همان طور که واقعیت، پیچیده و متشکل از عناصر متضاد گوناگون است. «سه کام حبس» در ساحت فرم، تکبعدی و یکجانبه است و این همان محتوای آن است یعنی تکیهی افراطی و یکجانبه به بخش کوچکی از واقعیت تلخ روزمره. ریشههای این رویکرد افراطی را نیز به جای حواله دادن به ذهن و نیت مریض فیلمساز و غیره، باید در زمینه اجتماعی جست و جو کرد. در شرایطی که اکثر راههای اعتراض و فریاد زدن در جامعه بسته است، افراد نسبت به صرف فریاد زدن حریص میشوند. هنرمندان ما نیز فارغ از اینکه تا چه اندازه خط قرمزها را رد میکنند، احساس سرکوبشدگی و سانسورشدگی دارند و به همین دلیل نسبت به نفسِ انتقال پیام حریص‌اند. از این رو، دغدغه «چه» گفتن در آنان بر «چه‌گونه» گفتن غلبه مییابد و این یعنی از دست رفتن «هنر» که امری است اساساً ناظر بر «چه‌گونگی». 


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط