یک عاشقانه ناآرام
امید شمس یک کارگردان فیلم اولی است و مانند بسیاری از همتایان خود در سالهای اخیر با فیلم «ملاقات خصوصی» نشان میدهد که از آن کارگردانهای آیندهدار سینمای ایران خواهد بود. او در ملاقات خصوصی یک عاشقانه را به تصویر کشیده که همتای آن در سینمای ایران وجود ندارد و طوری به مقوله مواد مخدر در لا به لای داستان عاشقانهاش میپردازد که هیچ کلیشهای در کار نیست. اثر او برگرفته از یک داستان واقعی است و او توانسته از دل حوادث حقیقی و یک پرونده قضایی، فیلمی خلق کند که بتوان آن را یکی از بهترین آثار چند سال اخیر سینمای ایران دانست.
داستان فیلم ملاقات خصوصی از یک شهر کوچک یا اصلا شاید بتوان گفت یک روستا آغاز میشود. پروانه دختری است که پدرش به زندان افتاده و برادرش ایمان که زمانی در مسابقات مردان آهنین جولان میداده حالا یک بدهکار فراری است. او در عطاری پدرش کار میکند و با پدرش در زندان به طور مخفیانه در ارتباط است. این ارتباط مخفیانه از طریق گوشی یکی از همبندان پدرش یعنی شخصی به اسم فرهاد صورت میگیرد. فرهاد و پروانه گهگاه بخاطر برخی مسائل بایکدیگر حرفهای کوتاهی میزنند و در نهایت فرهاد عاشق پروانه میشود و از او میخواهد که به ملاقاتش بیاید و زندگی این دو نفر به یکدیگر گره میخورد...
در حین تماشای فیلم ملاقات خصوصی، میتوان حدس و گمانهایی زد که ماجرا قرار است به کجا کشیده شود اما فیلمساز نمیگذارد که فیلمش کاملا رو باشد و به اصطلاح قابل حدس باشد. توییستهای داستانی که در خلال فیلم به وجود میآیند تقریبا غیر قابل پیشبینی هستند و رویه داستان به سمتی کشیده میشود که حدس زدن آینده آن کار چندان راحتی نیست. همین مساله باعث شده که فیلم تنها یک عاشقانه صرف نباشد و به ابعاد بیشتری بپردازد و در میانه فیلم به بعد تبدیل به اثری هیجان انگیز بشود که تمام حوادث آن در پاشنه در زندگی یک زوج عاشق میچرخد.
هوتن شکیبا در سالهای اخیر نشان داده که چقدر خوب میتوان رل مرد عاشق پیشه را بازی کند. او بار دیگر در ملاقات خصوصی دست به همین هنرنمایی زده و توانسته مانند همیشه بدرخشد. پریناز ایزدیار هم همان دختر معصوم همیشگی است که این بار عاشقانهتر از همیشه ظاهر شده و شیمی بین او و هوتن شکیبا به طرز شگفت انگیزی، ماهرانه از آب در آمده است. تقریبا بیشتر گروه بازیگری فیلم میتوانند جایگاه خود را در فیلم تثبیت کنند و شخصیت پردازی خوب آنها باعث شده که درخشش آنها بیشتر به نظر بیاید. به جز بازیگر نقش ایمان که در میان تمام این خوبان، بسیار بد عمل میکند؛ دیگر گروه بازیگری هر یک به تنهایی ستارگانی هستند که گردهماییشان در فیلم امید شمس باعث پدیدار شدن یک فرش پر از زرق و برق شده است.
شخصیت پردازیها در ملاقات خصوصی کاملا پردازش شده است و فیلم اثری نیست که کاراکترهای خود را به راحتی رها کند. حتی نقشهای فرعی در پیشبرد داستان دخیل هستند و حضورشان مهم است. کمترین صحنه زائدی در طول مدت زمان فیلم وجود دارد و تدوین فیلم کاری کرده تا پیچ و مهرههای فیلم کاملا سفتتر از آب در بیاید.
فیلم حواسش است که نه به شدت طعم عاشقانه پیدا کند که به اصطلاح لوس و تینایجری شود و نه بیش از حد وارد فاز هیجانی خود شود. ضرباهنگهایی در طول فیلم وجود دارد که به درستی لایه ظریفی از کمدی را چاشنی داستان سیاه خود میکند و تماشاگر را سرجایش نگه میدارد. این بزنگاههای درست کاری کرده تا حوصله تماشاگر سر نرود و همپای فیلم باقی بماند. با توجه به مدت زمان نسبتا طولانی فیلم (بیش از ۲ ساعت) این نکات ظریف از موارد حیاتی فیلم بوده و توجه فیلمساز به نوسانات فیلمنامه خود و ریتم فیلمش، ستودنیست.
فیلم ملاقات خصوصی با انتخاب بهترین زاویه دوربین برای نمایش صحنهها، کاری کرده که در تمام مدت روح عاشقانه فیلم حفظ شود. استفاده درست از چهره بازیگران و تمرکز روی معصومیت پریناز ایزدیار و بازی با چشمان پرنافذ هوتن شکیبا تنها یکی دو مورد از این انتخابهای درست را شامل میشوند. فضای زندان فیلم با هر آنچه تاکنون در ذهن تماشاگر ایرانی ترسیم شده متفاوت است و زندگی روستایی شخصیت اصلی فیلم یعنی پروانه نیز رنگ و بوی دیگری دارد و کاملا امروزی است. فیلمساز سراغ سیاهنمایی و کلیشههای رایج زندگی روستایی یا نمایش زندان نرفته و حقیقتی را نشان میدهد که بسیار دردناکتر از هر آنچه تاکنون در آثار دیگر به نمایش در آمده، بوده و توجه به این موضوع از نکات حائز اهمیت فیلم است.
پرداختن به مقوله موارد مخدر و وارد شدن این عنصر ملعون به فیلم، کاری کارستان است که با ظرافت خاصی انجام شده تا فیلم رنگ و بوی یک اثر اجتماعی به خود نگیرد. من تصور میکنم امید شمس اصلا قصد نداشته یک اثر سینمایی با نمایش معضلات اجتماعی بسازد. و بستر عاشقانه خود را طی کرده تا به پدیده عجیب و غریب «آوردن جنس به داخل زندان» برسد و از آن به عنوان سوژهای برای روایت عاشقانهاش استفاده کند.
فیلمنامه ملاقات خصوصی سه سکاندار دارد که یکی از آنها خود شخص کارگردان و دیگران علی سرآهنگ و بهمن ارک هستند. بهمن ارک در فیلم پوست تبحر خود را از متفاوت فیلم ساختن نشان داد و نقش او در فیلمنامه و مشاوره کارگردان نشان میدهد که توانسته امید شمس را به بهترین شکل هدایت کند. هر دوی آنها از نوآوران و تازه نفسهای سینمای ایران هستند و در کنار هم قرار گرفتنشان معجزهای مثل ملاقات خصوصی را پدید آورده است. همین افراد هستند که بدون سوار شدن در موجی مثل موج سینمای فرهادی (که در ده سال گذشته بسیار کپیهای ناخالصی از این موج روانه اکران شد) و ساختن یک موج جدید، فیلمسازی خود را پیش میبرند. این تازه نفسها در کنار دیگر کارگردانان نوظهوری که آثارشان درخشان است، روحی تازه به سینمای ایران و آینده میدمند که میتوان به آن بیشتر از پیش امیدوار بود.
ملاقات خصوصی فیلمی در سبک و اندازه خودش است و امضای شخصی کارگردان پای آن دیده میشود. فیلم شاید وامدار بعضی آثار مثل متری شش و نیم سعید روستایی باشد اما تقریبا اصالت خویش را حفظ کرده و میتوان آن را سرآغاز راه یک کارگردان جدید دانست که میتواند در آینده آثار خوبی برای سینمای ایران بیافریند.