جستجو در سایت

1395/08/22 00:00

حسین را بازیچه نکنیم

حسین را بازیچه نکنیم

رسانه در ارزش گذاری تبلیغ فرهنگی هزاران برابر از منابر روحانیون و خطابه ی علما موثر تر است.گسترش یک ایده ی تصویری در ذهن همان میزان تاثیر گذار است که در نقش بندی یک خاطره ی حقیقی در زندگی واقعی.اما از این رسانه و از این فرصت تبلیغی باید به نحو احسن استفاده کرد.واقعه ی کربلا در صور گوناگون سالیان سال است که به تصویر کشیده شده است اما از این میان تنها چند فیلم سینمایی و سریال یادگار ذهن مردم شده است.شهرام اسدی در روز واقعه روایتی متفاوت از واقعه ی کربلا را ارائه میکند که با فیلمنامه ی منسجم بهرام بیضایی هنوز هنوزه بعد از سالها طراوت موضوعی خود را حفظ کرده است.یا سریال مختارنامه و شب دهم هر یک به نحوی بخشی از ساختار فرهنگی و مذهبی کشور شده اند.اما کربلا جغرافیای یک تاریخ را نه میتوان در قالب فرهنگ جای داد نه در قالب سینما.این اثر هر چه هست حتی مقدمات و اصول اولیه ی ساخت یک فیلم در آن نیز رعایت نشده است.
چندین اشکال فنی بر آن وارد است و چندین اشکال روایی_تاریخی.اول اشکالی که از لحاظ فنی به آن وارد است نحوه ی روایت آن توسط شهاب حسینی است.برای یک فیلم تاریخی روایتی عامیانه و به زبان معیار یقینا ناصحیح و ناشایست است.علاوه بر آن ما شاهد آن هستیم که هیچ گاه ریتم و طریقه ی جمله بندی این روایت یکسان نیست،گاه ادبی میشود گاه آنچنان عامیانه میشود که مخاطب دچار یک ناهمگونی و پارادوکس در تماشای این اثر غیرهنری میشود.در بخش دوم خط داستانی فیلم است،گاه روایت تعزیه است و گاه روایت سینمایی است.بخش سوم آن ایراد به دکور و ترکیب صحنه هاست که آنقدر ابتدایی و گاه کودکانه است که به هیچ وجه نمیتوان شان یک فیلم تاریخی مذهبی را در آن شاهد بود.
سخن را کوتاه کنیم و به یک اشکال اجتماعی و عقیدتی اشاره کنیم.این چه صیغه ای ست که چهره ی حسین (ع) در تعزیه نشان داده میشود و در فیلم پوشانده میشود.مگر غیر از این است که حسین و سایر معصومین چون مردم عادی دو گوش و دو چشم داشتند؟ مگر غیر از این است که بعنوان مثال در واقعه ی کربلا هزاران نفر روی این عزیزان را دیده اند؟این خود جهالتی ست عظیم.
در آخر اگر سرمایه ای خرج این سبک از فیلم ها میکنیم،به جا و به هنگام و سودمند صرف کنیم،چرا که آثاری چون کربلا جغرافیای یک تاریخ تنها مایه ی ننگ است و هیچ بار فرهنگی ندارد.