نگاهی به نمایشنامه «چهار راه»
چهارراه نمایشنامه تازه ای از بهرام بیضایی که توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان وارد بازار کتاب شده است ، اثری جاودانه از شکسپیر ایران است که انتقاد اجتماعی را دستخوش احساس و خاطرات گمشده می کند . بهرام بیضایی نامِ آشنای دنیای هنر در کشور ما است که آثار وی به صورت تکامل تفکر انسانی ارائه می شوند و به احساسات فروخرده با گرایشات روانی علاقه خاص دارد . «چهار راه» نه تنها میزان سن بلکه شخصیت هایی چهارسو دارد که مخاطب نمایش به مرور زمان به یکی از شخصیت های مهم آن تبدیل می شود .
*تنهایی
دو هفته ای بود که چیزی ننوشته بودم و حالم از این همه تنهایی بهم می خورد تا اینکه نمایشنامه بهرام بیضایی بار دیگر انگیزه نوشتن را در من بیدار کرد . به همین جهت در ابتدا به زیر شاخه های تنهایی موجود در آن می پردازم چرا که این نمایشنامه فرق عمده ای با نمایشنامه های دیگر بیضایی از نظر روانشناسی دارد . مولف در تمامی آثار خود سعی دارد تا شناخت خویش از شخصیت روانی آدمی را به تصویر کشد . اما مضمون نمایشنامه «چهار راه» چگونگی رسیدن به شناخت شخصیت خود از طریق زیرساخت های دراماتیک موجود در آن است . موتور محرک این نمایشنامه بازگشت غیر منتظره سارنگ سَهِش و روبه رویی او با نهال فرخی است . این نیروی محرکه تنهایی را به دید انسان و جمعیت حلقه زده دور آن نمی بیند بلکه تنهایی را عنصری درونی و روانی تعریف می کند که در بطن خاطره و حافظه هر انسانی نهادینه شده که طول عمر خود را برای فرار از آن تلاش می کند . خرده دیالوگ هایی که تماشاچی مهم به دیگران در طی نمایشنامه گوش زد می کند باعث می شود خواننده به اندازه مخاطبِ در حال تماشای تئاتر تمرکز خود را بر روی مفهوم نمایش حفظ کند و تنهایی را به شکل عمیق تری در خود جست و جوگر باشد .
*انفجار
به نظر می رسد بیضایی در «چهارراه» به انفجار انتقادات رسیده است او گاهی زیر پوستی و گاهی واضح و مبرهن جامعه و شرایط موجود در آن را از تیغ برنده ادبیات عبور می دهد . تبلیغاتی که به صورتی فریاد از سوی خرده شخصیت های نمایشنامه بیان می شوند : اعم از تولیدات داخلی ساخت کشور فلان ، مخاطب گذری تئاتر و نمایشنامه بیضایی را به این فکر فرو می برد که آیا واقعا تولید داخلی مسئله نویسنده بوده است یا عملکرد تولیدات داخلی ؟ اما مخاطب خاص ادبیات بیضایی با این شیوه آشنا است چرا که بیضایی از این فرمول خرده پیرنگ های مختلف ساخته و با مهارت زمان نمایشنامه را افزایش می دهد علاوه بر آن انتقاد را در جایی از نمایش بیان می کند که به تنهایی یک مسئله نمایشی شناخته شود و نه صرفا یک مسئله شخصی . کلافگی مولف از این همه عنوان قابل انتقاد در جامعه باعث شده است تا آن را دلیلی بر برهم ریختگی روانی شخصیت های نمایشنامه خود عنوان کند . به عنوان مثال : گم کردن نامه ها توسط نهال یا گم کردن آدرس توسط سارنگ ، تنها به دلیل درگیری ذهنی – احساسی آن دو شناخته نمی شود و می توان این گونه برداشت کرد که شرایط موجود در جامعه که اتفاقا باعث سفر بی منطق سارنگ شده است دلیل قاطع برهم ریختگی نظم زندگی در آن جغرافیا است . بیضایی با ادبیات ویژه خود که محوریت زنانه دارد تئاتر را که به آنی مخاطب و بازیگر خود را به کاتارسیس روحی می رساند به جامعه ایران شناسانده است و به جرات می توان گفت تاثیر وی بر ادبیات نمایشی بیشتر از شکسپیر در ایران است .
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی