نگاهی به سینمای راجکومار هیرانی | خوشبخت مُردن
سینمای هند با دروغهای سورئال و شاخدارش شناخته میشود اما این بین کارگردانانی چون راجکومار هیرانی آثاری دغدغهمند، وظیفهشناسانه و فرهنگساز خلق میکنند که به خوبی داستانگویی را میشناسد و با استفاده از فرم شاخص بیوگرافی در مقیاس اتوبیوگرافی تصویری ارائه میدهد که بیننده علاوهبر سرگرمی بیشتر ناخودآگاهانه دچار تربیت رسانهای میگردد. سینمای هند با رقص و عشق و نرسیدن عجین شده است؛ سینمایی که به اندازه هزار دین دارای مسئله است و هیچکدام را توانایی بروز آن نیست. مسئلهمندی سینمای هند ابرقهرمانانی هستند که همواره برای وطن و عشق ایثار و نبرد میکنند. علاوهبر همه اینها اشعار هندی نیز ویژگی سورئالیستی بیشتری به خود میگیرند هنگامی که قرار است در فیلمی اجرا گردند. این یادداشت مشخصا درباره سینمای هیرانی و دغدغهمندیهایش با نگاهی به سه اثر اخیر او دارد که پیشبینی میشود فیلم تازه او با بازی شاهرخ خان نیز از این قاعده منفک نباشد.
*سه ابله
نمونه فاخر فردی است که زندگی را هیچ میپندارد. کسی که در عین نبوغ انسانیت را ترجیح میدهد. مشخصا عنوان این یادداشت که خوشبخت مُردن است را برای شخصیت فیلم «سه ابله» انتخاب کردم. اینکه چگونه آن سه کاراکتر با یکدیگر آشنا شدند در حالی که هرکدام مسئله خاص خود را دارند، اصلا مهم نیست. مهم آن است که سیستم آموزشی هندوستان بعد از این فیلم قاعدتا تغییر کرده است. آموزشی که بیشتر سعی در حفظ مفاهیم دارد تا یادگیری آنها. اگرچه فیلم «پینک فلوید، دیوار» پرچمدار این موضوع در تاریخ سینما است اما اگر زبان داستان را مهمترین وجه شناخت ادبی در فیلمنامه و سینما عنوان کنیم راجکومار هیرانی خیلی خوب قصه فردی که بهجای دیگری امتحان میدهد، عقده اول بودن در فرد دیگر و چگونه وابسته بودن را با قصهگویی نمایش میدهد. در واقع قصه قبل از اینکه احساساتی شود منطقی مسئله را حل میکند و در ادامه این احساسات کاراکترها است که بر هیجان داستان میافزایند.
*پی کی
خیلی هم عجیب نیست که آدم فضایی بیاید و از این همه دنبال خدا بودن تعجب کند. آدمهایی که بُت با دست خود میسازند و آن را میپرستند وضع خیلی بدی دارند. از سویی دیگر ما آدمهایی را داریم که از این ناآگاهی سواستفاده میکنند و با وعدههای پوچ و بعضا پیشبینیهایی که ممکن است بر اساس گمان درست از آب درآیند از این به دنبال خدا بودن ماهی میگیرند. بیننده با داستانی در «پی کی» آشنا میشود که هرلحظه ممکن است اشتباه حدس بزند و این تعریف اتوبیوگرافی از شخصیت داستان، که وجهه امروزی و مدرنیته آن به کلاسیک و آداب پُر از خرافات هند میچربد، ستایشی است بر یک پرسش، اگر خدا مرا آفریده چه نیازی به پرستش من دارد؟ مسئله بزرگ راجکومار هیرانی در این فیلم چنین است که قرار نیست ما با مجموعهای از آداب روبهرو شویم که مثلا بعد از مراسم کفشهای جلوی در به سرقت میروند، بلکه ما با ایدئولوژی روبهرو هستیم که میگوید انسان حق دارد به همهچیز شک کند و بپرسد؟ لحظهای که دختر قصه ما از نامزدش نا امید میشود بیشتر به اشاره و حدس آن راهب هندی فکر میکند یا مسئله چیز دیگری است؟ مسئله خیلی سادهتر از آن است که ربطی به خدا و چگونگی و چرایی پرستش او داشته باشد. ما در «پی کی» با عدم جرات پرسش مردم نسبت به خرافات و مقدسات ذهن و جان خراب کن روبهروایم. وقتی که شخصیت سنگ بزرگی را قبل از ورود به سالن امتحانات میکارد و جلوی او پول میریزد و بعد از دور تماشا میکند چگونه دیگران از ترس خراب کردن امتحان به یک سنگ پناه میبرند و برای پول ریختن جلوی آن در صف میایستند واقعا تامل برانگیز است. انسانی که باید در زمان خاصی روی یک تخته سنگ شیر گاو بریزد چه ایدئولوژی در سر دارد؟ آیا گناه او نیست که از ترسیدن و عدم شناخت روی به خرافات میآورد؟ مشخصا تماشای چنین فیلم دغدغهمندی علاوهبر اینکه باعث میشود نا خودآگاهانه به خرافات زندگیتان شک کنید؛ باعث خواهد شد توانایی پرسیدن را در خود افزایش دهید.
*سانجو
در عین حالی که راجکومار هیرانی یک اتوبوگرافی را از زبان دیگری در حال تعریف است باز هم دغدغهمندی خودش را در مواجهه با جامعه نشان میدهد. جامعهای که برای فرار از تنهایی و ترس از دست دادن به مواد مخدر و مشروبات الکلی پناه ببرد جامعه خطرناکی است. جامعهای که میان مسلمانان و هندوهایش تفاوت قائل شود جامعه خطرناکی است. چرا یک بازیگر به دنبال نویسندهای است که بتواند زندگیاش را بی کم و کاست بنویسد؟ اصلا چرا بازیگر باید به نویسنده اعتماد کند؟ رفاقت، عشق به مادر، عشق به فیلمسازی و... به خوبی در این فیلم قابل تامل است اما از همه مهمتر آن است که دوست خوب داشتن از پدر و مادر خوب داشتن هم مهمتر است. «سانجو» اگر دوستی را در آمریکا نداشت که موقع نیاز به پول سراغ او را بگیرد هرگز به زندگی عادی باز نمیگشت. از نظر روانشناسی هم این مسئله ثابت شده است که دوست خوب را بید برای فرزندانتان بخرید. برخورد اتفاقی آن دو هنگامی که دوست سانجو در اتاق بیمارستانی که مادرش در آن بستری است شیئی به نشانه مداوا میگذارد قبل از آنکه کمدی باشد قابل تامل است. سینمای راجکومار هیرانی را باید با دقت دید. سینمایی که بلد نیست شعار دهد اما تا دلتان بخواهد نکاتی آموزشی دارد که به مراتب به درد جامعه میخورد.
علی رفیعی وردنجانی