خانههای روحزده از جان سینما چه میخواهند؟

«وینچستر» اکران شد و شکست خورد! این اما بهمعنای بستن پرونده استفاده از سوژه «خانه ارواح» برای ترساندن مخاطب نیست. سالهاست که خانههای خالی از سکنه توانستهاند محور آثار ترسناک بزرگی شوند. چهکسی میتواند «درخشش» استنلی کوبریک را بدون آن خانه پررمزورازش تصور کند؟ اگر فیلم تازه برادران اسپیریگ در نگاه منتقدان، یک افتضاح واقعی ازحیثِ ساختار است؛ نباید تقصیر را متوجه محل وقوع ماجراها یعنی عمارت وینچستر انداخت. این بنای ویکتوریایی در سنخوزه کالیفرینا با آن پشتوانه افسانهایاش، پتانسیل بالایی را برای تبدیلشدن به یک کالت درستوحسابی در ژانر ترسناک دارد. آنچه این اثر را از رمق انداخته حتی بازی معمولی هلن میرن نیست؛ بلکه ایراد در قصهگوییست؛ وگرنه Haunted Houses در تاریخ سینما امتحان خود را پس دادهاند.
صحنهای از فیلم «جنگیر» که «پدر مرین» کنار تیر چراغِبرق در فضایی تیره و مهآلود مقابل خانهای که «ریگن»؛ دختر نوجوانی که توسط شیطان تسخیر شده، ایستاده است را بهخاطر بیاورید... این قاب مرموز و نفسگیر که در سال ۱۹۷۳ توسط ویلیام فریدکین خلق شد، در سال ۲۰۱۸ همچنان خریدار دارد. آن نور موضعی که جهت نگاه کشیش سالخورده را به پنجره اتاقخواب ریگن هدایت کرده و شکوه رعبانگیز خانهای که میزبانِ یک میهمان ناشناخته، پرقدرت و اهریمنیست! سینمای وحشت، از هر امکانی «دلهره» خلق میکند و گاه با بهچالشکشیدن امنترین مکان زندگی یعنی «خانه» نیز آرامش را از مخاطبان خود سلب میکند تا قدرت میخکوبکنندگی خود را بهرخ بکشد. البته خانهها در ژانر وحشت لزوماً محل حضور ارواح نیستند؛ آنها گاهی مانند Psycho بستر شکلگیری فردی با افکار روانپریش همچون نورمن بیتس بوده یا همچون انیمیشن Spirited Away محل تجمع اشباح هستند. گاهی مانند Scream ناامنترین جا برای پنهانشدن از دست قاتلی روانی بوده و گاهی همچون A Nightmare on Elm Street فضایی برای جانگرفتن کابوسهای آزاردهنده. حتی میتوانند مانند Paranormal Activity با اتصال به دنیای ماوراءالطبیعه، ما را تا حدِ مرگ، بترسانند. البته همیشه هم مأوای موجودات وحشتآفرین نیستند؛ برایِنمونه ارواح Beetlejuice ما را سرگرم میکنند و Casper آنقدر دوستداشتنی بود که دلمان میخواست یکی مانند او در اتاقمان زندگی میکرد! بااینهمه؛ خانههای گرفتار روح یا جن یا شبح و بهاصطلاح «تسخیرشده»، خمیرمایه مناسبی برای شکلدادن درامی ترسناک هستند.
«وینچستر» بهکاگردانی پیتر و مایکل اسپیریگ؛ با چنین زمینهای ساخته شد؛ در ۵۰کیلومتری شهر سان فرانسیسکو و در منطقهای که هیچ موجود زندهای در آن زندگی نمیکند، خالیترین، ترسناکترین و تسخیرشدهترین خانه توسط روحها در سرتاسر دنیا، وجود دارد. این خانه توسط سارا وینچستر (با بازی هلن میرن)، میراث مال و املاک خانواده وینچستر، ساخته شده است؛ خانهای که هیچ پایانی را نمیشناسد. این خانه بهصورتِ مداوم، در ۲۴ساعتِ هفتروز هفته ساخته شده است که شامل هفتطبقه بوده و صدها اتاق درون خود دارد. برای افرادیکه این خانه و صاحب آنرا نمیشناسند و بهصورتِ گذری به آن نگاهی میاندازند، همانند یک اثر تاریخی بسیاربزرگ یا یک بنای مهم برای آشفتهحالیِ صاحب دیوانه آن خانه است اما اصلاً اینگونه نیست که سارا این خانه را تنها برای خودش، یا برای خواهرزادهاش مارین مریات (با بازی سارا اسنوک) یا برای دکتر بسیارباهوش داستان یعنی اریک پرایس (با بازی جیسون کلارک) که سارا او را به خانهاش احضار کرده، ساخته باشد؛ او این خانه بسیاربزرگ را ساخته تا آنرا تبدیل به یک زندان کند؛ یک پناهگاه یا تیمارستان برای صدها روح انتقامجو... فیلمنامه تم خوبی برای وحشتآفرینی دارد؛ نه؟
مقاله منتشره بهتاریخ ۲۹ اکتبر ۲۰۱۵ در رسانه The Conversation آورده است: «محققان براینباورند که ریشههای ترس قابل شناساییست. آنها برایِمثال میگویند که همه ما هنگامیکه نشستهایم نسبتبه زمانیکه ایستادهایم، نیاز به فضای بیشتری داریم؛ همچنین هنگامیکه گوشه اتاق هستیم نسبتبه زمانیکه در مرکز اتاق قرار داریم. بهاعتقاد آنها؛ طبیعتِ انسان ایجاب میکند تا از محیطهای مسقف کوتاه، سریعتر رد شود. درواقع؛ انسان موجودیست که وقتی فضای اطرافش کم شود، احساس خطر کرده و هرچه میزان دسترسیاش به خروجیها و امکانهای فرارش محدودتر شوند، هراس بیشتری را تجربه میکند. اگر محل زندگی ما بهعللی مورد هجوم عوامل ناشناس قرار گیرند، ترس از ماندن درآنفضا بر ما غلبه میکند. حالا میتوان فهمید که خانههای تسخیرشده چگونه زمینههای ترس را در ما شکل میدهند و تبدیل به کابوس میشوند؟ عامل ناشناس، فضای زندگی ما را محدود میکند و فکر میکنیم راه فراری نداریم!» در کتاب Environmental Psychology انتشاریافته بهسال ۱۹۹۳ نیز بهاینموضوع اشاره شده است: «خانههای متروک و کهنالگوی خانه تسخیرشده در آثار ادبی،هنری قدیمی؛ معمولاً جایی دورازدسترس بودند. در نمونههای کلاسیک؛ این ویژگی بهشکل کلیشه درآمده بود. ایزولهبودن دریککلام بهمعنای قطع ارتباط طولانی با دنیای خارج و نبودِ کمکِ فوریست. نگاه کنید چگونه در بسیاریاز فیلمهای ترسناک، محاصرهشوندگان دسترسی به کلید درها ندارند یا تلفنشان در لحظه بههرعلتی از کار میافتد. جنبه روانی این ماجرا یعنی نبود امکانی برای گریز یا کمکخواستن».
شخصیت اصلی فیلم «وینچستر» همچون خانهای که محل وقوع حوادث است، ریشهای تاریخی و واقعی دارد. سارا لوکوود وینچستر که سال ۱۸۴۰ متولد شد و سال ۱۹۲۲ از دنیا رفت؛ پساز مرگ همسرش ویلیام ویرت وینچستر، ارث کلانی میبرد که بالغبر ۲۰میلیوندلار پول نقد و ۵۰درصد سهام کارخانه اسلحهسازی وینچستر بود و تبدیل به ثروتمندترین زن جهان درآندوره میشود. عقاید خرافیاش مبنیبراینکه زنی نفرینشده است؛ باعث شد تا ۳۸سالِ تمام عمارتشان در سنخوزه را بهلحاظِ معماری گسترش دهد؛ بااینفکر که اگر هربار فضایی جدید به ساختمان اصلی اضافه نکند، توسط ارواح پنهان عمارت، کشته میشود. حالا خانه محصولِ عقاید افراطیاش، یک هزارتوی توریستی با ۱۶۰ اتاق، دالانهای پیچدرپیچ و راهروهای پرتعداد است که بهراحتی در آن گم میشوید؛ چون هیچ نقشه فنی و اصولی ندارد. البته او دراینماجرا تنها نبوده و نیست. گزارش ۲۵ اکتبر ۲۰۱۷ نشریه USA Today نشان میدهد که در سه نظرسنجی انجامگرفته ازسویِ سه مرکز علمی متفاوت؛ بین ۳۲ تا ۴۵درصد شرکتکنندگان، به وجود خانههای تسخیرشده باور دارند و عامل وحشت بیشاز ۶۰درصدشان این بوده که مبادا در خانهاشان با روح مواجه شوند! جی اپلتون؛ جغرافیدان بریتانیایی فرضیهای دارد که میگوید: «دو ویژگی اگر در هر مکان نباشد، آنجا ترسناک میشود: اول Refuge؛ یعنی مکانیکه عنصر پناهندگی ندارد و برای حضور ما از خطرات و عوامل بیرونی امن نباشد. دوم Prospect؛ یعنی مکانیکه جاذبه بصری ندارد و هیچ لذت و احساس خوشایندی در ما ایجاد نمیکند». راندولف هستر؛ استاد معماری دانشگاه هاروارد و پژوهنده درزمینه جنبههای جامعهشناختی معماری با تعبیر «جایی همچون رحم مادر بهشرطیکه دریچهای رو به دنیا داشت» از نظریه اپلتون حمایت میکند. خب؛ سینماییترین تعبیر از مکان امنِ موردِنظر این دو آدم برجسته؛ جاییستکه بخوری بیآنکه خورده شوی و ببینی بیآنکه دیده شوی! خانههای تسخیرشده فاقد این دو عنصر هستند؛ پس، باید از آنها حذر کرد.
در مقاله انتشاریافته ازسویِ رسانه CNN بهتاریخ ۲۷ اکتبر ۱۹۹۹ میخوانیم: «خانههای تسخیرشده زمانی در ماجرا، بار دراماتیکتری پیدا میکنند که پیشینهای داشته باشند. فرمول موفق ایناستکه هرچه قدیمیتر، ترسناکتر؛ چون با محلی سروکار داریم که ازلحاظِ بصری سینماییتر است. شمایلی تخریبشده دارد و دراینشرایط میتوان آنرا وهمآلودتر تصویر کرد. ازطرفی؛ با گذشت زمان، افسانهها و شایعات بیشتری را میتوان درباره گذشتهاش جور کرد. روح افرادیکه سالهاپیش در خانهای که حالا متروک مانده، بهقتل رسیدهاند یا مرگ دلخراشی داشتهاند، تعلیق بیشتری ایجاد میکند؛ چون دست نویسنده را برای پروبالدادن به ماجرا بازتر میگذارد. ضمنِاینکه نباید فراموش کرد؛ افسانهها هرچه قدیمیتر شوند، با قدرت بیشتری در باور مخاطبان تهنشین میشوند. تعلق خانهای متروک و تسخیرشده به دورههای گذشته یعنی پیروی از معماری و طراحی باروک و گاتیک که پتانسیل بالایی برای خلق هراس دارند. اینکه ناگهان وارد خانهای شویم که ارتباط ساکنان قبلیاش بهطورِ مرموزی برای سالها با بیرون قطع شده، زمینه خوبی برای پردازش یک قصه ترسناک است؛ نیست؟»