جستجو در سایت

1394/01/12 00:00

توهم کمدی

توهم کمدی

" آقا چند تا از این همبرگر‌‌هاتون می‌‌دید به ما؟ این‌‌ها همبرگر نیست، ایران‌‌برگره! " آن طور که به نظر می-رسد این دیالوگ، کلیدی‌‌ترین دیالوگ آخرین فیلم مسعود جعفری جوزانی است چراکه قرار است همه‌‌ی کنش‌‌های شخصیت‌‌ها و اتمسفر فیلم مو به مو به بیرون ارجاع دهند، آینه‌‌ای باشند برای جامعه ایران و یک کمدی تلخ را بسازند. فیلم‌‌نامه روستایی را برایمان می‌‌سازد که در آن دو خان، رقبای اصلی انتخابات روستا و مشغول چالش با یکدیگر جهت برنده‌‌شدن در انتخابات هستند. روستا نماد کشور ایران، مردمش نماد مردم ایران و خان‌‌هایش هم نماد سیاست‌‌مداران. اما همانطور که از دیالوگ مذکور معلوم است، فیلم برای نیل به هدف خود از نشانه‌‌گذاری‌‌هایی گل‌‌درشت استفاده می‌‌کند به‌‌طوری که عام‌‌ترین مخاطب‌‌های فیلم، به سادگی با دریافت دال‌‌های فیلم، مدلول آن در دنیای بیرونی را تصور می‌‌کنند. علاوه بر منسوخ شدن این نوع از نشانه‌‌شناسی سینما، زمانی که همین ارجاع دادن‌‌ها نیز با درکی ناقص و غلط از یک جامعه شکل بگیرد، آن‌‌جاست که مرز باریک میان نقد و توهین در ژانر کمدی از میان می‌‌رود و فیلم تبدیل می‌‌شود به هجویه‌‌ای موهن تا یک کمدی سیاه اصیل. هدف نهایی و صریح ایران‌‌برگر این است که نقد دموکراسی در ایران باشد اما برای رسیدن به این مقصد دست روی مسائل پیش پا افتاده‌‌ای در چالش‌‌های انتخاباتی دو خان برای جمع کردن رای می‌‌گذاردکه تاریخ انقضایشان گذشته است و نشان می‌‌دهد نگاهش، نگاهی‌‌ست عقب‌‌مانده و واپس‌‌گرایانه. نگاه کنید به سکانس‌‌های پخش غذا برای مردم روستا و واکنش ذوق‌‌زده آن‌‌ها، بازنمایی زنان در فیلم و آزادی طلبی‌‌شان یا طرز مواجهه‌‌ی شکنجه‌‌گرایانه مردم با مستندسازان. مردم ایران‌‌برگر غالبا مردمی هستند به صورت تیپیکال ظاهربین، نادان و حیله‌‌گر که بویی از تمدن نبرده‌‌اند. فیلم در مسیر خود برای این-که بحث انتخابات را وسط بکشد و با هر کدام از شخصیت‌‌هایش یک ما به ازای سیاسی را تداعی کند، متوسل به ساختن تیپ‌‌هایی می‌‌شود که ملغمه‌‌ای از پایتخت و شب‌‌های برره و غیره‌‌اند و وظیفه‌‌شان خنده-گرفتن به هر قیمتی از مخاطبان است. در یک نگاه مقایسه‌‌ای، آثارکسانی مثل مهران مدیری بسیار موفق‌‌تر از ایران‌‌برگری است که در سال 93 ساخته شده اما حداقل متعلق به ده سال پیش است. اما مسئله دیگر در فیلم جایگاه دین در آن است. تیپ‌‌های لوده و گاها شرور مهران مدیری با دین و مذهب پیوندی نداشتند و چیزی از نمودهای دینی بین آن‌‌ها نمی‌‌‌‌دیدیم اما بدترین مساله در ایران برگر جمع شدن این تیپ‌‌هاست کنار عقاید دینی و مذهبی، که هم‌‌نشینی این دو توهین است، هم به مردم هم به دینی که در فیلم، چه در سطح عقاید آدم‌‌ها و حتی چه در آکساسوار صحنه نمود بیرونی دارد. در نهایت هم فیلم با یک پایان سردستی خاتمه می‌‌یابد. به راستی اگر آن رابطه‌‌ی دختر و پسری وجود نداشت چه می‌‌شد؟ رابطه‌‌ای که راجع به هر دو نفر آن تقریبا هیچ چیز مفیدی نمی‌‌دانیم و تماما در دیدار‌‌های مخفیانه‌‌شان با آن میزانسن سوررئال خلاصه می-شوند! اما جالب ترین نکته این‌‌که جعفری جوزانی در نشست خبری جشنواره فجر توصیه‌‌ای به مردم کرده که کریستوفر نولان برای "اینسپشن" نکرده‌‌است. آن‌‌هم این‌‌که که مردم دوبار فیلم را ببینند! یک بار برای تفریح و یکبار هم برای دریافت مضامین تلخ آن. معنی این حرف فیلمساز ما این‌‌است که شعور مردم هنوز به سطحی نرسیده‌‌است که بخواهند با یک‌‌بار دیدن فیلم، آن را بفهمند. آن هم فیلمی که با تماشای کم‌‌تر از نیمی از آن هم، تمام سطح و عمق نداشته‌‌اش برایمان عیان می‌‌شود. از لحاظی چقدر شبیه هم اند مردمانی که در ایران برگر به تصویر کشیده شده اند و مردمی که نیاز دارند دوبار به تماشای چنین فیلمی بنشینند...