جستجو در سایت

1396/12/20 00:00

چشم‌ها را باید شست

چشم‌ها را باید شست

  


در میان اخبار سهمگین زلزله کرمانشاه، پیمان معادی در جشنواره تسالونیکی نام وحید جلیلوند و نوید محمدزاده را برای فیلم «بدون تاریخ بدون امضا» خواند. پیمان معادی یکی از پنج داور این جشنواره بود.  فیلم «بدون تاریخ، بدون امضاء» که به نمایندگی از سینمای ایران در بخش رقابتی این رویداد سینمایی حضور داشت در نهایت جایزه ویژه هیئت داوران، اسکندر نقره‌ای، دومین جایزه مهم جشنواره را از آن خودکرد. ساخته وحید جلیلوند همچنین از سوی هیئت داوران فیپرشی انجمن بین‌المللی منتقدین عنوان بهترین فیلم این جشنواره را نیز به خود اختصاص داد.

این فیلم،  پیش از این جایزه بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد بخش افق‌های هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم ونیز و همچنین هوگوی طلایی بهترین فیلم جشنواره شیکاگو را کسب کرد . با توجه به این درخشش‌ها و توجه جشنواره‌های بین‌المللی به این فیلم ، بدون تاریخ بدون امضا مي‌توانست یکی از امیدهای اسکار امسال باشد. اما یکی از شرایط شرکت در مراسم اسکار اکران عمومی فیلم پیش از شرکت در مراسم است. به همین دلیل نام فیلم بدون تاریخ بدون امضا در بین اسامی برگزیدگان قرار نگرفت.  وحید جلیلوند کارگردان فیلم بدون تاریخ بدون امضا که پیش از فیلمسازی او را در عرصه صداپیشگی و بازیگری می‌شناختیم چند سالی است به شکل جدی به فیلم‌سازی روی آورده است. فیلم اخیر او نسبت به فیلم قبلی‌اش چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت پخته‌تر و منسجم‌تر است. هنوز خیلی زود است درباره سبک فیلم‌سازی و نگرش وحید جلیلوند صحبتی کنیم اما تا همین جا هم می‌توان گفت او یکی از جدی‌ترین کارگردانان جوانی است که پا به عرصه فیلمسازی گذاشته است.  با دیدن دو فیلم از وحید جلیلوند می‌توانیم اشتراکات زیادی میان آن دو پیدا کنیم که نشان‌دهنده دغدغه و سبک درامی‌است که او می‌پسندد.  چه از لحاظ سوژه چه ساختار. داستان تا حد زیادی همان تلخی داستان چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت را دارد و معضلات اجتماعی را نشانه رفته. در چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت با پدری سرو کار داشتیم که نمی‌توانست مرگ فرزندش را تحمل کند و خودش را به خاطر بی پولی مقصر مرگ فرزندش می‌دانست. او در گذشته مانده بود و با تباه کردن آینده‌اش سعی می‌کرد ذهنش را آرام کند. این سوژه بستری شده بود برای نشان دادن فقر و معضلات ناشی از آن. در فیلم بدون تاریخ، بدون امضا هم موسی خودش را مقصر مرگ فرزندش می‌داند. اما داستان بدون تاریخ ماندن در گذشته نیست داغ تازه‌ای است که قصه جلیلوند را به شکل بی‌رحمانه‌ای به کام تماشاگرش تلخ می‌کند. اما در میان این تلخی امیدی است. امیدی به نام نوع‌دوستی. در ابتدا بسیاری فیلم بدون تاریخ بدون امضا را هم جز فیلم‌های متاثر از سینمای فرهادی دانستند. تمی که این روزها زیاد با آن مواجه می‌شویم. انتخاب بین درست و درست‌تر. شاید اولین چیزی که به ذهن هر بیننده‌ای برسد. اما باید توجه داشت همانقدر که فیلمسازان ما بعد از موفقیت فرهادی خواآگاه و ناخودآگاه به سبک فیلمسازی فرهادی گرایش پیدا کردند ،منتقدان هم فراموش کردند که انتخاب و دوراهی هم مانند عشق و مرگ و... یکی از کلان روایت‌هایی است که از دوره ارسطو، شکسپیر و فردوسی دستمایه درام بوده و هست و نمی‌توان همه فیلم‌سازان را متهم به دنباله‌روی از فرهادی کرد. فیلم جلیوند هم از آن فیلم‌هایی است که با وجود داستانی مشابهی که دارد، تغییر جهت می‌دهد و استقلال پیدا می‌کند چرا که پایان شسته رفته‌تری دارد. یک از نشانه‌های استقلال جلیوند از فرهادی  بی رحمی او در روایت است. که خود جلیلوند این بی‌رحمی در روایت را متاثر از جنون شعر حافظ می‌داند و تاثیری که شعر و ادبیات او بر قلم و نگاهش داشته است. با مقایسه دو فیلم ۱۹ اردیبهشت و بدون تاریخ متوجه می‌شویم که جلیلوند جهش بزرگی داشته است.  فیلم دوم علاوه بر درام قوی‌تر، ساختار محکم‌تری هم دارد.  مجله ورایتی درباره این فیلم می‌نویسد:« این فیلم یک لذت بصری است که در تصاویر با ظرافت و تقریبا سیاه و سفید با رنگ‌های کم‌رنگ نشان داده می‌شود. طراحی لباس محسن نصراللهی در ایجاد شخصیت‌ها و باورپذیری نمایش دراماتیک موثر است، موسیقی پویان یزدانیان بسیارخیره‌کننده و متناسب است. طراحی بصری چشمگیر است مخصوصا که رنگ‌ها بدون گرما هستند تاجایی که تقریبا شبیه به فیلم‌های سیاه و سفیدند. به‌خصوص در صحنه‌های فراوان شب. علاوه بر این نباید مشابهت عمدی میان سردخانه و مرغداری را فراموش کرد که بسیار هوشمندانه‌است. نورپردازی هر دو سرد و تند انجام شده است. بازی‌ها همه عالی و یکدست هستند. مخصوصا غم‌وغصه خشم‌الود لیلا و رنج خردکننده موسی. هر چهار هنرپیشه اصلی بسیار خوب ظاهر شده‌اند اما محمدزاده در صحنه مرغداری گوی سبقت را می‌رباید. در صحنه مونولوگ پراستیصال مرغداری، او کیفیتی حماسی، شکسپیری به خود می‌گیرد مخصوصا وقتی تمام نیروی فیزیکی‌اش را در قالب طوفانی کلامی از خشم و درد بیرون می‌ریزد. شاید گاهی فیلم سرشار از پرگویی به نظربیاید اما در این صحنه خاص هر کلمه مثل ضربه مشت، اثرگذار است.» تا اینجا تحسین و تمجید منتقد واریتی را از فیلم داریم. اما سوالی که در این بخش از مقاله برای نگارنده پیش می‌آید مسئولیت‌پذیری وسواس‌گونه دکتر نریمان با بازی امیرآقایی است. نویسنده در این بخش از مقاله مي‌نویسد: « در این میان نریمان با حس گناه خودش درگیر است، او میداند اگرچه سم بوتولیزم به هرحال باعث مرگ پسر میشده اما دلیل اصلی مرگ او شکستگی گردن در تصادف بوده است. سایه شکی ندارد که دلیل مرگ مرغ مسموم بوده است. اما نریمان هرچه بیشتر و بیشتر مصمم می‌شود که گناه بلقوه خودش را مطرح کند. دلیلش اما در فیلم مشخص نمی‌شود. و این نقطه تاریک بزرگی در منطق وجودی این کاراکتر ایجاد می‌کند: چرا او اینقدر اصرار دارد که گناهکار بودنش را ثابت کند و زندگی اش را خراب کند وقتی می‌داند که بچه به هرحال از مسمومیت بوتولیزم می‌مرد. دلایل این عجله مازوخیستی او برای به عهده گرفتن مسئولیت تراژدی که مقصرش نبوده چیست؟» سوالی که برای نویسنده این مقاله پیش آمده ممکن است سوال هر ببیننده‌ای با هر ملیتی باشد. به خصوص اینکه می‌بینیم دکتر نریمان ممکن است در زندگی اجتماعی‌اش و خارج از حیطه پزشکی آنقدر‌ها مسئولیت‌پذیر نباشد. هر چند او آنقدر مهربان است که از پدر پیرش مراقبت می‌کند اما با اینکه حرف زدن با تلفن همراه باعث تصادفش بوده همچنان به این کار در فیلم ادامه می‌دهد و بدون داشتن بیمه رانندگی می‌کند. دکتر نریمان در زندگی‌شخصی‌اش هم موفق نیست. رابطه پر ابهام و شکست‌خوده‌اش با سایه که در گذر داستان اطلاعات کمی از این رابطه پیدا می‌کنیم نشانه نامهربانی این شخصیت با خودش است. پاسخ این سوال این است که رفتار دکتر نریمان در حیطه شغلی‌اش ممکن است وسواس گونه به نظر برسد اما موید این مسئله است که در رعایت اخلاق حرفه‌ای باید دست بالاترین حالت و قاعده را در نظر بگیریم. این روزها جامعه به سمتی پیش رفته که همه رفتارها می‌تواند منطقی را پشت سر خودش داشته باشد. همه چیز نسبی شده . عشق، اخلاق، راوبط انسان‌ها. دیگر نمی‌شود مانند گذشته با قطعیت درباره چیزی مانیفست داد. بشر امروز چنین چیزی را نمی‌پذیرد. این اتفاق همه چیز را پیچیده‌تر می‌کند. دکتر کاظم خدادوست در این‌باره می‌گوید:« مهم‌ترين بحران زندگی اجتماعی انسان در دوران مختلف تاريخ بشر، مسئله اخلاق و نحوه سلوک انسان در جامعه با هم‌نوعان خود بوده است. هرچه زندگی انسان پيچيده‌تر می‌شود، مسئله اخلاق هم شکل پيچيده‌تری به خود می‌گیرد و تعريف اخلاقی روابط انسان‌ها در جامعه مشکل‌تر و تشخيص مصاديق اخلاقی از غيراخلاقی دشوارتر می‌شود. در جامعه پزشکي بحث اخلاق به دليل اهميت اين حرفه از جايگاه ويژه‌ای برخوردار است و حتی مباحث اخلاق پزشکی با عنوان medical ethics مباحث علمی بسيار جدی و گسترده‌ای را به خود اختصاص داده است. علت تاکيد بر اهميت اخلاق پزشکي اساسا به اين خاطر است که مسائل آن فراتر از اخلاق عمومي است. درعرصه پزشکی اين حکم صادق است که اساسا حرکت طب بر محور اخلاق بوده و پايه‌های آن بر مباني اخلاقيی استوار است. در گذشته شناخت و معرفت نسبت به حقایق درمیان حکیمان ارزش بیشتری داشت و بر بالا رفتن درجات علمی ارجحیت داشت. به نوعی می‌توان گفت پزشکان از منزلتی روحانی و مقدس ‌گونه برخوردار بودند. این برترین الگویی است که می‌تواند راهنمای راه پزشکان باشد و خلعتی است که زیبنده قامت همه اطبا است. » شخصیت اول فیلم کاوه نریمان می‌تواند این بخش فراموش‌شده را به هر دوطرف داستان هم بیماران هم پزشکان یادآوری کند. چرا که او پزشک وظیفه شناسی است که حتی در پا را از سوگندی که خورده فراتر می‌گذارد و می‌خواهد زندگی موسی را از جهنمی که در انتظارش است ، برهاند. بعد از تصویر خدشه‌داری که این روزها جامعه ما از پزشکان دارد این فیلم می‌تواند بخشی از فداکاری و گذشتی پزشکان را این روزها نادیده گرفته شده است را به یاد مردم بیاورد. خطای پزشکی و خلاهای موجود یا پزشکانی که مسئولیت‌پذیری و وظایف اصلیشان را در درجه دوم اهمیت قرار داده‌اند قابل انکار و چشم‌پوشی نیست اما شاید نادیده از گذشت و فداکاری پزشکان آن هم در روزهای سخت ناامید کننده باشد. ساخت فیلم بدون تارخ بدون امضا در این دوره بدبینی نسبت به پزشکان مردم را با آنها آشتی دهد و یادآوری شغل پر خطر و آنها باشد هرچند که فیلمساز چنین قصدی نداشته باشد. بسیاری از پزشکان این فضای مسموم علیه پزشکان را آفتی برای این شغل می‌دانند چرا که دست آنها را برای موقعیت‌های ریسکی که باید اتنخاب کنند بسته می‌گذارد. ترس از متهم شدن مي‌تواند قدرت تصمیم‌گیری را برای پزشکان پایین بیاورد. 

فیلم های مرتبط

افراد مرتبط