امیر؛ سرد و بی روح
در طول 36 دوره جشنواره فیلم فجر که تاکنون برگزار شده است معمولا ساخته های فیلم اولی ها شگفت ساز های جشنواره بوده و خوب همین روند این انتظار را برای فیلم اولی های امسال هم ایجاد کرده بود ولی می توان گفت امیر آقای اقلیما آن فیلمی که متظرش بودیم نیست.
شروع فیلم شاید اولین پالس برای نشان دادن فیلمی آرام و درامی بدون پیچیدگی خاص را به شما نشان دهد. داستان فیلم مردی را نشان می دهد که سنگ صبور همه است با اینکه خودش زندگی درهمی دارد ولی باید مشکلات دیگران از جمله علی و زنش و خواهرش را حل کند.
صحنه های ابتدایی کاملا رنگ درگیری دارد از جمله دعوای خیابان.داستان در سکانس های بعد روابط تیره و مشکلات خانودگی را به تصویر می کشد و امیر شخصیتی است که می خواهد این موارد را حل کند.
دیالوگ های تکراری در فیلم همچون چه کار کنم ؟ چه کار می توانم بکنم؟ خسته شده ام زیاد است و تمام این موارد در فضایی تاریک و سرد و ریتمی کند به تصویر کشیده می شود و خوب متاسفانه استفاده مداوم از سیگار و سکوت شخصیت اصلی یعنی امیر او را به منفی ترین شخصیت داستان تبدیل کرده و این نه تنها مخاطب را جذب نمی کند بلکه بیشتر سبب دافعه خواهد شد. البته ریتم کند مشکل بسیاری از فیلم اولی هاست از جمله می توان به فیلم های دوره های قبل مانند شیار 143 نرگس آبیار یا ویلایی های منیر قیدی اشاره کرد.
اما در ارتباط با فرم فیلم صحبت هایی باید کرد بعضی از نما های انتخاب شده در فیلم زیباست از جمله بحث بین علی با بازی مصطفی قدیری و امیر با بازی میلاد کی مرام است و نشان دادن این صحبت ها از پشت پنجره دفتر.موسیقی به جز در سکانس پایانی خیلی به فیلم و روندش کمکی نکرده و صرفا برای پر کردن فضای خالی سکانس ها وجود دارد. از هرچه که در این فیلم بگذریم از بازی سحر دولت شاهی در نقش ریما خواهر امیر نمی توان گذشت که به زیبایی هرچه تمام نقش فردی که مشکل روانی دارد را ایفا می کند و انتخاب کارگردان برای این مورد بی نقص بوده است.
نکته منفی فیلم نالیدن همه از دست هم است و فرزندانی که وضعیت امروز خود را از چشم والدین خود می بینند و همه منتظر برخورد پدر یا مادر خود بوده اند که هیچ وقت اتفاق نیافتاده است. فیلم گره خاص و بالا و پایینی در شرح داستان خود ندارد و این باعث خسته شدن مخاطبی خواهد شد که قرار است یک ساعت و نیم به پرده ی نقره ای خیره شود.
پایان بندی فیلم هم کم ایراد نیست علی راضی می شود بچه خود را رها کند، مادری که از ابتدا برای کودکش مخفی می شود تا او را با خود از ایران خارج کند لحظه آخر بیخیال بچه خود می شود و پدر و مادر و امیری که سال ها خواهری را که مشکل روانی داشته تحمل کرده اند راضی به بستری شدنش می شوند همه و همه مخاطب را با یک داستان غیر واقعی روبه رو می کند فیلمی که قرار است معضل اجتماعی نشان دهد در پایان مخاطب را به یک نمایش غیر واقعی از مشکلات خانوادگی میرساند. با گذر از تمامی موارد فوق اما با نگاه به نما بندی ها و بعضی از بازی ها در فیلم شاید در آینده شاهد ساخته های دیگری با کیفیت مطلوب تر و داستانی جذاب تر از نیما اقلیما باشیم.