چند میدهی خودم را بفروشم؟!

«خجالت نکش» در ستایش فرزندآوریست. نه تنها ابایی از شعار دادن ندارد که در انتهایش به صراحت شعار میدهد تا اگر ابلهی وجود داشته که مفاهیم عمیق آنرا نفهمیده، شیر فهم شود؛ بعد از دیدن فیلم سریعا به رختخواب رجوع کند و گلی دیگر را در دامان مملکت برویاند. دامان مملکتی که خدارا شکر همه به لطف یارانه ۴۵ هزار تومانی وضعیت خوبی دارند و حتی نیازی به کار کردن هم نیست! فقط عجله نکنید؛ تا رسیدن به خانه صبر داشته باشید که خیابان و ماشین جای مناسبی برای انجام هر کاری نیست و گشت ارشاد و نیروهای نامحسوس به حول و قوه الهی مشغول انجام وظایف ذاتی و محوله خویشند و بابت هر ضرب وشتم اسلامی تشویقی هم میگیرند.
در روستای «گل و بلبلِ» فیلم که قاعدتا با رویکردهای نهاد سازنده اش نمادی از کل مملکت است؛ هیچ مشکلی وجود ندارد، نه بی آبیسست و نه حتی کوچکترین مشکل معیشتی. زنی ده فرزند دارد، شوهرش هم اغلب گم و گور است؛ با این وجود نه تنها دستش به دهنش میرسد که زندگی خوبی هم دارد. این نمونه البته فقط یکیست از بین هزاران نمونه واقعی!
ای پیرمردها و پیرزنها و کسانی که سنتان از چهل گذشته است؛ با این اوضاع خوب چرا از «زنگوله ی پای تابوت» میترسید؟ به خاطر بی آبرویی و حرف مردم؟ خدا را شکر در این فیلم دینی و با اصالت و در راستای تمدن اسلامی آموختید که نباید به این حرفها بها بدهید و بچه از هر چیزی بهتر است. اصلا نگاهتان که میکند مورمورتان میشود و حالی به حالی میشوید. آیا چیزی هست که از حالی به حالی شدن بهتر باشد؟
این رقوم و مهملات را نوشتم و وقت خودم و شما را هدر دادم تا متوجه شوید که با چه فیلم آبگوشتی و غیر محترمانه و دروغگویی طرف هستید. فیلمی که هیچ ابایی از وارونه نشان دادن اوضاع ندارد. یک پروپاگاندای واقعی و یک فیلم فارسی سفارشی در خدمت شعارها و اولویتهای نهاد سازنده اش. اما آقای مقصودی واقعا به آنچه نوشته ای و ساخته ای اعتقاد هم داری؟ پس منتظر فرزندتان هستیم انهم نه یکی که ده تا!!
«خجالت نکش» اصلا کارگردانی ندارد، فیلمنامه متکی به لودگی بازیگر اصلیش طراحی شده و حدس پذیر و مبتنی بر حوادث دم دستیست، حوادثی که کل مسیر داستان را پیش میبرند. با این وجود اما از حق نباید گذشت که در جاهایی میتواند خنده بر لب بنشاند.
خدارا شکر سینمای ایران دارد در راستای وظایف ذاتیش عمل میکند و البته خدارا شکر که به دکانی خوب برای ارتزاق از جیب بیت المال تبدیل شده است. دیگر حتی نیازی به خانه سینما برای برطرف کردن مطالبات صنفی و شخصی افراد هم نیست؛ هر کسی میتواند از نهادی بودجه ای دست و پا کند و با آن بودجه سالها خوش بگذارند البته به قیمت شرف و شخصیت و آبرویش.