جستجو در سایت

1396/11/18 00:00

یک فیلم هالیوودی

یک فیلم هالیوودی

  

هم سازندگان فیلم در باره فیلم خودشان اشتباه میکنند و هم دو طرف سیاسی موافق و مخالف! فیلم نه فیلم اجتماعیست و نه واقع گرا و نه در ستایش غیرت و نه در ستایش هر چیزی! فیلمی قهرمان محور است با یک داستان مشخص. یک فیلم هالیوودی. داستانش هم مواجه یک شخصیت با بازی ساعد سهیلی با اتفاقی که برای دوست دخترش افتاده. اینکه دوست دختر واقعا به چه انگیزه ای رفته و واقعا چه اتفاقی افتاده مشخص نیست چون هر اطلاعاتی که داده میشود از ناحیه افرادیست که خودشان هم به نوعی دخیل در ماجرا هستند و ممکن است همه واقعیت را نگفته باشند. اصلا دوست دختر شخصیت نیست و نباید هم باشد. سه شخصیت اصلی داستان ساعد سهیلی مربی فوتبال و مامور امنیتی هستن که کاملا شخصیت شده اند.

فیلمنامه دقیق و کارگردانی هم دقیق است. مشکلاتی که برای فیلمنامه گفته اند هیچ کدام مشکل نیست. میگویند که فیلم از مخاطب عقب تراست و مخاطب فیلم را پیش بینی میکند وتا اخرش را میفهمد. متاسفانه نمیدانند که حدس پذیری با قابل پیش بینی بودن فرق دارد؛ فیلم باید قابل پیش بینی باشد اما حدس پذیر خیر. این فیلم داستانش مشخص است که قرار است انتقامی گرفته شود و حالا اینکه این انتقام گرفته میشود یا نمیشود و یا به چه شکل جذابی گرفته میشود حدس پذیر نیست. میگویند که چنین پدری منطقا نباید اجازه دهد که دخترش به خارج کشور رود در حالیکه پدر اصلا چنین آدم غیرتی نیست و اگر هم با ازدواج دخترش با ساعد سهیلی مشکل دارد به خاطر پول نداشتن اوست. همین پدر به دخترش اجازه کار در آژانس هواپیمایی را داده است.

این فیلم اژانس شیشه ای نیست که با شخصیت قهرمان همذات پنداری شود و حاج کاظم تایید شود. اینجا سه شخصیت داریم که هر سه قهرمان قصه هستند. ساعد سهیلی، مربی فوتبال و نیروی امنیتی. هیچ کدام هم تایید یا رد نمیشوند. فقط یک موقعیت نمایشی و مواجه آنها با این موقعیت است که نشان داده میشود.

آنها که از فیلم چیزهای عجیب و غریب در اورده اند(هر دوطرف) اصولا نگاه خود را به فیلم سنجاق کرده اند و در واقع فیلم را ندیده اند! این فیلم یک فیلم خوش ساخت است که فقط یک داستان تعریف کرده و بعد از سالن هم چندان در ذهن مخاطب باقی نمیماند. شخصا معتقدم هوشمندی مهدویان بوده است که به جای نزدیک شدن به یک شخصیت و همذات پنداری با او (روایت اول شخص) روایت سوم شخص محدود را برگزیده تا هم شعارهایی را که قبول ندارد تایید نکند و هم فیلمش را بسازد. فیلمی که اتفاقا تصویری از جوان معتقد در ان نشان داده میشود که چندان باب میل بعضی گروهها نمیتواند باشد. جوان معتقدی که دوست دختر هم دارد! جوان معتقدی که دوستش فردیست که از نگاه گروهی جز جامعه بی دین تلقی میشود! جامعه ای که هم جوانش عصیان کرده و هم میانسالش و نیروی امنیتی در این وضعیت عصیان زده و عجیب و غریب مدام باید به فکر راه حلی باشد تا امنیت ملی و درخت کرم زده را حفظ کند که از ریشه افتادن درخت یعنی مرگ و نابودی همه. حتی جان جوان هم در آخر فیلم توسط این نیرو نجات داده میشود. اگر بخواهیم محتوای فیلم را از داخل خود فیلم در بیاوریم اینهاست که گفته شد نه آنچه دوستان موافق و مخالف و حتی خود سازندگان میگویند... فیلم اصلا به دلایل معضلات و مسایل اجتماعی کاری ندارد و اصلا هم وارد ان نمیشود. دلایل بی کاری، دلایل علاقه دختران برای رفتن به دبی و تن فروشی یا رفتن برای کار مدلینگ و دلایل هر آسیب اجتماعی دیگر...فیلم همانطور که گفتم فقط مواجه شخصیت اصلی و دو شخصیت دیگر با یک مسئله است.