نگاهی به همکاریهای لاسلو کراسناهورکایی و بلا تار | دیوانگی و وسواس

اختصاصی سلام سینما – مهین بهزادی: دیوانگی و وسواس دو هنرمند مجارستانی، بلا تار و لاسلو کراسناهورکایی، در دهه ۱۹۸۰، زمینهساز یکی از استثناییترین همکاریهای سینمایی شد. همکاریای که نهتنها فضای سینمای مجارستان را دگرگون کرد، بلکه سینمای آنها را در سطح جهانی به سینمایی الهام بخش و مورد مطالعه تبدیل کرد. کراسناهورکایی با دریافت نوبل ادبیات 2025 بار دیگر توجهها را به تاثیر او در سینمای بلا تار و همچنین تاثیر بلا تار در جهانی شدن این نویسنده جلب کرده است. نویسندهای که مشهورترین اثرش با عنوان «تانگوی شیطان» در سال 2012 و نزدیک به 20 سال بعد از اقتباس سینمایی از آن به انگلیسی ترجمه شد.
بیشتر بخوانید:
معرفی لاسلو کراسناهورکایی، برنده نوبل ادبیات 2025 | همکار بلا تار، نویسنده تانگوی شیطان و اسب تورین
تانگوی شیطان آغاز یک همکاری استثنایی
برای بلا تار همه چیز از «تانگوی شیطان» رمان نخست لاسلو کراسناهورکایی شروع شد؛ اثری بلند و پیچیده که تار را چنان تحت تاثیر قرار داد که مستقیما به نزد نویسنده رفت و مصرانه خواست این رمان را با هم اقتباس کنند. اما تحقق ساخت چنین فیلمی در آن زمان غیرممکن بود زیرا هر دو در محافل رسمی فرهنگی مجارستان مطرود بودند. لاسلو کراسناهورکایی گذرنامهاش را از دست داده بود و سالها در معادن و مزارع اشتراکی کار میکرد، و بلا تار هم، به گفته خود کراسناهورکایی، «مردی منفور در سینمای مجارستان» بود. دولت مجارستان نه بودجهای اختصاص داد و نه حتی نه اجازه ساخت «تانگوی شیطان» را در آن زمان داد و این چالش سرآغازی شد بر خلق فیلم «نفرین» در سال ۱۹۸۸، نوآری خشن و سیاهوسفید که با پالت بصری خشن، سکوتهای ممتد و برداشتهای طولانی و دقیق خود را به مخاطب تحمیل کرد؛ همان ویژگیهایی که در آثار بعدی آنها نیز تکرار شدند. به واسطه این همکاری لاسلو کراسناهورکایی به جرگه فیلمنامهنویسان نیز پیوست.
پس از «نفرین»، همکاری دو هنرمند به اقتباس «تانگوی شیطان» در سال ۱۹۹۴ رسید؛ فیلمی که تقریبا هر صفحه رمان کراسناهورکایی را پوشش میدهد و به شکلی افسانهای، تماشاگر را در بیش از هفت ساعت و نیم غرق در فضای یک مزرعه اشتراکی و مردمانی به ظاهر بیاهمیت میکند. روایت کُند و طولانی فیلم، با برداشتهای استادانه دوربین که در کوچهها و خیابانهای بادی و گلآلود حرکت میکند، مخاطب را در دل محیطی فرسوده و تیره فرو میبرد، جایی که امکان فرار تقریبا به اندازه رسیدن تیتراژ پایانی غیرممکن است. این فیلم نمونه بارز تلفیق دیوانگی و وسواس دو هنرمند است، جایی که صبر، دقت و عشق به جزئیات، سینما را به سطحی فراتر از روایت صرف میرساند.
اسب نیچه و رسیدن به ایستگاه پایانی
در سال ۲۰۰۰، همکاری آنها به «هارمونیهای ورکمایستر» رسید؛ اقتباسی از رمان کراسناهورکایی به نام «سودازدگی مقاومت»، که تاثیر یک سیرک سیار بر شهری استانی در واپسین روزهای کمونیسم را به تصویر میکشد. این فیلم باز هم سبک مشخص آنها را دنبال میکند: سکوتهای ممتد، برداشتهای طولانی و دقیق و فضاسازیهای خیرهکننده. در مرکز داستان، شخصیتهای آسیبپذیر و بیپناه مانند یانوش و کورین قرار دارند؛ افرادی که به قول نویسنده و کارگردان «زخمی جهاناند» و در جهانی فاسد و بیرحم در پی زیبایی و لحظات معجزهآسا میگردند. کراسناهورکایی با تاثیر از نویسندگانی چون داستایوفسکی، کافکا و توماس برنهارد، این مبارزه میان معصومیت و فساد، ضعف و قدرت، زیبایی و زشتی را در محیطهای دورافتاده و به ظاهر بیاهمیت پیاده میکند و به تماشاگر نشان میدهد که حتی بزرگترین حقایق باید شامل کوچکترین انسانها هم شود.
فیلم «مردی از لندن» در سال 2007 تلاش دیگر آنها بود، با داستانی کارآگاهی که تاریخچه دشوار تولید، فیلم را تا حدی سرد و تکنیکی کرده بود؛ اما سرانجام این دو مجازی نابغه در سال 2011 به «اسب تورین» رسیدند. فیلمی که تاریکی و خشونت جهان را با تمرکز بر زندگی یک پدر و دختر در یک خانه سنگی به تصویر میکشد، جایی که سیبزمینی آبپز میخورند، آب میکشند و در برابر جهانی بیرحم و فاجعهبار تسلیماند.
این دو «اسب تورین» را به طور مستقیم از داستان اسب نیچه الهام گرفته بودند؛ پس از یک سخنرانی درباره نیچه در بوداپست در سال ۱۹۸۵، تار و کراسناهورکایی با خود اندیشیدند چه بر سر اسبی آمده است که نیچه چنان مصمم بود از آن محافظت کند. این پرسش سالها در ذهن آنها باقی ماند و نهایتا به شکل یک فیلم سخت و زاهدانه درآمد که جهانی خردشده و بیرحم را نمایش میدهد، جهانی که معجزهای در آن رخ نمیدهد و حتی نور، جوهر سینما، به نظر از زمین رخت بسته است.
همکاری تار و کراسناهورکایی، در مجموع، به پنج فیلم بلند منتهی شد. هر اثر، تلفیقی است از وسواس تصویری تار، بافتهای پیچیده روایت کراسناهورکایی و تمرکز بر انسانهای آسیبپذیر که در برابر جهانی ظالمانه میایستند. این آثار نه تنها سبک بصری و فلسفی منحصر به فردی ایجاد کردهاند، بلکه نشان میدهند که چگونه سینما میتواند تفکرات عمیق و متافیزیکی را در دل روایتهای بلند و پرجزئیات بگنجاند.
تاثیرات ادبی کراسناهورکایی در آثار بلا تار روشن است. داستایوفسکی و شخصیتهای تراژیک و اخلاقمحورش، کافکا و فضای پوچ و بیرحمانه جهان، و برنهارد با زبان پیچیده و طنز تلخش، همگی در رمانها و فیلمنامههای کراسناهورکایی بازتاب یافتهاند. این نویسنده، که اکنون برنده جایزه نوبل ۲۰۲۵ شده است، با تلفیق این تاثیرات و همکاری با تار، منجر به خلق آثاری شد که هم سینمایی است و هم فلسفی، هم پرکشش است و هم تاملبرانگیز، و همواره مرز میان واقعیت و خیال، خرد و فاجعه، زیبایی و فساد را بررسی میکند.

متولد ۱۳۷۱. فارغالتحصیل رشته ادبیات نمایشی. علاقهمند به سینما، تئاتر، نقاشی. آغاز فعالیت حرفهای از سال ۱۳۹۶.