سینمایی برای شنیدن صدای دختران؛ رسول صدرعاملی و دغدغهای بیوقفه

در سینمای ایران، کمتر کارگردانی را میتوان یافت که اینگونه همدلیاش با دغدغههای نسل جوان و بهویژه دختران را به تصویر کشیده باشد. رسول صدرعاملی، کارگردان پیشکسوت و صاحبسبکی که از دهه 60 وارد سینما شد، با آثاری مانند «من ترانه 15 سال دارم» و «دختری با کفشهای کتانی» نشان داد علاقه و حساسیت ویژهای نسبت به مسائل نوجوانان و دختران جوان دارد؛ کسانی که اغلب در سینمای ایران یا به حاشیه رانده شدهاند یا قصهشان در سطح کلیشهها باقی مانده است.
دختران، قهرمانان واقعی سینمای صدرعاملی
صدرعاملی که خود کودکیاش در اصفهان و در کوچههای پر خاطرهای گذشت، از همان ابتدا دل در گرو روایت صادقانه و انسانی داشت؛ روایتی که با دقت و نگاه دقیق به جزئیات، قصه دخترانی را تعریف میکند که در مسیر رشد و مواجهه با جامعهای پیچیده و گاه بسته، تلاش میکنند هویت و جایگاه خود را پیدا کنند.
فیلمهای «من ترانه 15 سال دارم» و «دختری با کفشهای کتانی» نمونههای بارز این نگاه هستند؛ ترانه، دختری که با هوش و منطقی فراتر از سنش مشکلات زندگی را مدیریت میکند و تداعی دختر نوجوانی که در خیابانهای تهران سفر درونیاش را آغاز میکند. صدرعاملی با ظرافت توانسته این شخصیتها را از پوسته کلیشهها بیرون بکشد و آنها را به قهرمانانی واقعی و ملموس تبدیل کند.
اعتماد به نسل جوان؛ از ترانه علیدوستی تا حمایت از فیلمسازان نوظهور
در این مسیر، او همواره به بازیگران جوان و مستعد اعتماد کرده است؛ از معرفی ترانه علیدوستی گرفته تا همکاری با پیمان قاسمخانی در نگارش فیلمنامه «دختری با کفشهای کتانی». این اتفاقات نشان از نگاه تیزبین و در عین حال حمایتگر صدرعاملی نسبت به نسل جدید سینما دارد.
اما جایگاه رسول صدرعاملی فقط به فیلمهایی که خود کارگردانی کرده محدود نمیشود. او طی سالهای اخیر با تهیهکنندگی آثاری چون «شنای پروانه» و «جنگل پرتقال» به شکل غیرمستقیم اما اثرگذار، مسیر سینمایی نسل نو را پشتیبانی کرده و نشان داده که همچنان در قلب سینمای ایران حضور دارد.
از سوی دیگر، صدرعاملی به «گلهای داوودی» به عنوان مهمترین اثرش نگاه میکند؛ فیلمی که با حضور بزرگان تئاتر و سینمای ایران شکل گرفت و جای خود را در تاریخ سینمای ایران باز کرد. این فیلم، نقطه عطفی در کارنامه اوست که نشان میدهد چطور یک کارگردان میتواند همزمان به مسائل اجتماعی بپردازد و از فضاسازیهای سینمایی نیز بهره ببرد.
رسول صدرعاملی از جمله سینماگرانی است که در دوره شکوفایی سینمای ایران با فیلمهایی سرشار از نگاه انسانی، موفق به کسب جوایز بینالمللی شد و نام خود را به عنوان یکی از چهرههای مهم سینمای ایران تثبیت کرد. این جایگاه نه فقط به واسطه فیلمسازی بلکه به دلیل دغدغهمندی و نگاه دقیق به نسل جوان و زنان نوجوان است که او را در میان همنسلان خود متمایز کرده است.
او خود میگوید آن سالها فیلمها را نه برای گیشه بلکه با تمام وجود میساختهاند؛ سینمایی که روح داشت و مخاطب را وادار میکرد در سکوت به تماشایش بنشیند. این روح زنده امروز در آثار تازهاش هم حس میشود، به ویژه در بازنمایی دخترانی که قصهشان هنوز در جامعه ما نیاز به شنیده شدن دارد.
«زیبا صدایم کن»؛ ادامه یک نگاه انسانی
در مسیر کاری رسول صدرعاملی، فیلم «زیبا صدایم کن» آخرین ساخته این فیلمساز، یک نشانه مهم از استمرار دغدغههایش درباره روایت دختران و زنان جوان است. این اثر، روایت دختری نوجوان است که با چالشهای تازه و پیچیدهای روبرو میشود و باید در دنیایی که همیشه بهسادگی نمیتوان در آن نفس کشید، هویت خود را پیدا کند.
«زیبا صدایم کن» نه تنها ادامهای بر نگاه صدرعاملی به قهرمانان زن است، بلکه نشان میدهد او هنوز هم میتواند با سینمایی پر از احساس و شخصیتپردازی دقیق، مخاطب را با خود همراه کند. صدای این فیلم، ترکیبی است از نوستالژی و نوآوری؛ به گونهای که هم تجربههای پیشین کارگردان را بازتاب میدهد و هم به نسل جوان فرصتی میدهد تا قصه خود را بشنوند و دیده شوند.
این فیلم نیز همانند آثار پیشین صدرعاملی، بیش از هر چیز به روح انسانی شخصیتهایش وفادار است؛ وفاداریای که باعث میشود مخاطب نه تنها با آنها همراه شود، بلکه قصهشان را بهعنوان بخشی از زندگی واقعی خود بپذیرد.
