فرمول یک فیلمی پرهیجان اما ناقص

«فرمول یک» (F1) فیلمی است که از همان لحظه اعلام ساختش، انتظارها را بالا برد. به کارگردانی جوزف کوشینسکی، تهیهکنندگی جری بروکهایمر، و با حضور فعال لوئیس همیلتون، راننده مشهور مسابقات فرمول یک، نه فقط بهعنوان تهیهکننده بلکه بهعنوان ضامن اصالت اثر، این فیلم وعده داده بود که نه فقط یک محصول هالیوودی دیگر، بلکه تجربهای واقعی از دنیای پرهیجان فرمول یک باشد.
و تا حد زیادی به وعدهاش وفادار میماند. با موسیقی خیرهکننده هانس زیمر، تصاویر پرشکوه، و تعهد به جزئیات واقعی مسابقات، فرمول یک به تجربهای دیدنی تبدیل شده است. حضور گزارشگران واقعی این مسابقات، دیوید کرافت و مارتین براندل، بهجای بازیگران، یکی از ابتکاراتی است که به پیشنهاد مستقیم لوئیس همیلتون اجرا شد و نتیجهاش کاملاً محسوس است.
در مرکز داستان، سونی هِیز (برد پیت)، رانندهای بازنشسته قرار دارد که برای کمک به تیمی در بحران و راهنمایی جوانی مستعد به نام جاشوا پیرس (دمسون ادریس) به دنیای فرمول یک بازمیگردد. هرچند این الگوی قصهپردازی جدید نیست، اما بازی قدرتمند پیت و ادریس و تعامل آنها، روح تازهای به داستان میبخشد.
بااینحال، فیلم بدون نقص نیست. تلاش برای ترکیب درام خارج از پیست با اکشن مسابقات، گاهی ناهماهنگ به نظر میرسد. صحنه شام دستهجمعی رانندگان، با نیت نشاندادن صمیمیت پشت پرده، بیش از حد تصنعی است و از ریتم فیلم میکاهد.
سپس، لحظهای که برای بسیاری از علاقهمندان به فرمول یک، خطقرمز محسوب میشود: نقشه «طرح C»، جایی که شخصیت سونی عمداً چند بار تصادف میکند تا برای همتیمیاش برتری تاکتیکی ایجاد کند. این حرکت نهتنها غیرواقعی و غیرقابلباور است، بلکه بیتوجهی تلخی به رسوایی «کراشگیت» سال ۲۰۰۸ محسوب میشود ــ اتفاقی واقعی که تا امروز هم برای ورزش لکهدار باقیمانده است.
از سوی دیگر، فیلم فرصتهای خوبی برای پرداخت به شخصیتهای زن را از دست میدهد. کیت، نخستین مدیر فنی زن در دنیای فرمول یکِ سینمایی، حضوری کمرمق دارد و نقشش در روایت کمرنگ است. یکی دیگر از شخصیتهای زن، عضوی از تیم مکانیک، تنها برای لحظهای کلیشهای ظاهر میشود: زمینزدن ابزار و دریافت یک نگاه تمسخرآمیز. این ضعفها، در جهانی که همواره با مردسالاری دستوپنجه نرم کرده، ناامیدکنندهاند.
بااینهمه فرمول یک در مهمترین وظیفهاش موفق است: القای ضربان تند قلب و آدرنالین در رگها. سکانسهای مسابقهای به طرز خیرهکنندهای طراحی و فیلمبرداری شدهاند، موسیقی به طور بینقصی با ریتم تصاویر هماهنگ است، و عشق و وسواس همیلتون برای دقت فنی، در تکتک فریمها قابللمس است.
شاید فرمول یک کامل نباشد، شاید پیچهایی را بهدرستی نپیچد، اما در مسیر اصلیاش هیجان، وفاداری به واقعیت، و احترام به ورزش، شتابی مثالزدنی دارد.
نتیجه؟ تماشاکردنش، برای هر طرفدار مسابقات سرعت، نه یک انتخاب بلکه یک اجبار است.