حبیب (شهاب حسینی) و سارا (ناتالی متی) در مجموعه مدار صفر درجه (حسن فتحی، 1386): عشق بدون مرز

در «مدار صفر درجه» با یک عشق فراموشنشدنی روبهروییم که نه مرزهای جغرافیایی قادر به نابود کردن آن هستند، نه تفاوتهای دینی و نه تحولات منفی سیاسی. حبیب پارسا، دانشجوی ایرانی که در دانشگاه پاریس در رشته فلسفه است، دل به دختری یهودی به اسم سارا استروک میبندد – آن هم در دورهای که هم دارد نطفه صهیونیسم بسته میشود و هم قدرتگرفتن نازیسم در آلمان میتواند کار این عشق را یکسره کند. مسیر این دو هر چه جلوتر میروند بیشتر از سنگلاخ پر میشود اما بهنظر نمیرسد هیچکدام از اتفاقات نگرانکننده اطراف بتواند آنها را از تصمیم خود منصرف کند. راستش را بخواهید، شکل عمق پیدا کردن این رابطه در دل یکی از ملتهبترین دورههای قرن بیستم، این پرسشی غیرمتعارف را ایجاد میکند: آیا عشق فقط در صلح معنا دارد یا در دل خطر و تباهی فرصت بیشتری برای شکوفاشدن پیدا میکند؟