یادداشت کارگردان پیرپسر در ستایش محمدرضا داوودنژاد و توصیف شخصیت جذاب غمخوار | عکس

اکتای براهنی، کارگردان فیلم «پیرپسر»، یادداشتی در ستایش محمدرضا داوودنژاد در صفحه شخصیاش در اینستاگرام منتشر کرد. متن این یادداشت به شرح زیر است:
«غمخوار
محمدرضا داوودنژاد را از گذشته تا امروز؛ همیشه دوست داشتهم. از «خانه عنکبوت» شاید حتی قدیمتر از آن؛ و بعدها در «کلاس هنرپیشگی»... با فیلم «عاشقانه» ساخته برادرش علیرضا داوودنژاد فیلمساز بزرگ، شیفتهاش شدم؛ حقا که با خسرو شکیبایی غوغا کرده بودند. این دو رفیق قدیمی در آن فیلم، در سکانسی بلند، بگومگویی طولانی با هم دارند که شاهکار بازیگری است؛ آن صدای مظلوم، اما رک و راستگو؛ که هرگز از حق خود کوتاه نمیآید. با یک نوع حاضرجوابی مدام که در ذات زبانش شناور است. صدایی خشدار که از اعماق سینهاش بالا میآید و سینهای که انگار مخزن اسرار مگوست؛ حتی وقتی آرام حرف میزند؛ باز هم صدایش مثل فریادی است که میخواهد گلوی گوینده را از شدت رنج ناشی از بیحوصلگی روزگار پاره کند! حسرتی که از آن ته سینه میآید؛ نفسی که وقتی از گرمگاه سینه آمد برون؛ به قول شاعر «ابری شود تاریک»، ابری تاریک که در فضای اتاق مقابلت میایستد و رندانه چشم به چشم تو میدوزد؛ رند است. انگار که در ازل با پیر مغان پیاله زده باشد. طوری حرف میزند که شما ناخودآگاه به حقانیت او ایمان میآورید. برخی اشخاص در جامعه هستند که در میان اهل کوچه و بازار و فامیل احترام خاصی دارند. این افراد به «سینهسوخته» معروفاند. در «پیرپسر» شخصیت غمخوار با بازی محمدرضا داوودنژاد یک سینهسوخته تمامعیار است؛ سینهسوختهای که بدجوری در زندگی پاسوز رفاقتش با غلام شده است؛ اما سوخته و ساخته و قافیهی رفاقت را به عرف و قانون نباخته است. تا امروز هرگز علیه رفیق جنایتکارش دم نزده است. در خرابات او هر کس که از راه میرسد گوشهای مینشیند. قضاوتی در کار نیست. اما در یک لحظهی سرنوشتساز و تنها با یک نگاه؛ این غمخوار است که با رخصت به شاگردش؛ جهان فیلم پیرپسر را به آتش میکشد.
پ.ن:
سر صحنه پیرپسر با داوودنژاد عزیز که دعوت مرا به کار پذیرفت و این همکاری مسیر شد.
عکس: جواد جلالی»