جستجو در سایت

1404/06/17 14:22

جیم جارموش؛ کارگردان شب‌زی که سینمای آمریکا و جهان را ادغام کرد

جیم جارموش؛ کارگردان شب‌زی که سینمای آمریکا و جهان را ادغام کرد
اریک آیدلشتاین، منتقد ایندی‌وایر، این فیلم را «یک ژرف‌نگری تاثیرگذار از چگونگی غرق‌شدن در هنر، عشق و خود، آن‌هم در اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی در نیویورک» توصیف کرده است.

همیشه هروقت بحثی در مورد جیم جارموش، فیلمساز سرشناس آمریکایی شکل می‌گیرد، از کلمه «هیپستر» (استایل کژوال خاص که به‌طور عامیانه می‌توان آن را تیپ هنری نامید)، در کنار نام جارموش استفاده می‌شود، دلیل اصلی این اتفاق هم این است که او ظاهر مناسبی دارد، قدش بلند است، اندامی لاغر دارد، اغلب عینک آفتابی می‌زند و موهایش به‌طرز عجیبی به خاکستری نقره‌ای متمایل است، موهایی که گفته می‌شود به‌دلیل یک بیماری ارثی در نوجوانی شروع به تغییر رنگ کرده‌اند. صدای بم این فیلمساز نیز شباهت عجیب او را به یکی از بزرگان هالیوود کامل می‌کند؛ شباهتی که الهام‌بخش جارموش برای تاسیس یک انجمن مخفی طنز به‌نام «پسران لی ماروین» شد.

جیم جارموش که بدون شک یکی از مهمترین فیلمسازان نیم‌قرن اخیر سینمای آمریکاست با نام کامل جیمز آر. جارموش، در ۲۲ ژانویه ۱۹۵۳ در کویاهوگا فالس ایالت اوهایو به دنیا آمد. عشق او به سینما از زمانی آغاز شد که مادرش او را برای تماشای فیلم‌های رده «بی» به سینماها می‌برد و جیمز را در آنجا تنها رها می‌کرد. جیمز 23 ساله در سال ۱۹۷۶، با وجود نداشتن تجربه فیلمسازی، به‌واسطه کار عکاسی و مقاله‌هایی که نوشته بود، در دانشکده فیلمسازی دانشگاه نیویورک پذیرفته شد.

او در سال 1980 یک فیلم نیمه‌زندگی‌نامه‌ای با نام «تعطیلات همیشگی» با بازی کریس پارکر در نقش یک ولگرد نوجوان را به‌عنوان پروژه سال آخر دانشگاهش ارائه داد؛ فیلمی که البته در سینماها نمایش داده نشد. ونسان کنبی، منتقد سینما، درباره این فیلم نوشته است: «تعطیلات همیشگی را هرکسی که معتقد است جارموش جذاب‌ترین و اصیل‌ترین فیلمساز آمریکایی ظهورکرده در دهه 1980 میلادی است، باید تماشا کند.»

اریک آیدلشتاین، منتقد ایندی‌وایر، نیز این فیلم را «یک ژرف‌نگری تاثیرگذار از چگونگی غرق‌شدن در هنر، عشق و خود، آن‌هم در اواخر دهه 1970 میلادی در نیویورک» توصیف کرده است. از زمان ساخت این فیلم تابه‌امروز، جارموش داستان‌های تأمل‌برانگیزش را درباره ولگردها و بی‌خانمان‌های جامعه ارائه کرده و با این فیلم‌ها مرز بین آثار جریان به‌اصطلاح اصلی و سینمای هنری آمریکا را محو کرده است. 

جارموش جوان

جارموش سال 1984، با اولین فیلم مهم خود در جشنواره فیلم کن حضور پیدا کرد و توانست جایزه دوربین طلاییِ ویژه فیلمسازان تازه‌کار را از آن خود کند. این فیلم کمدی- جاده‌ای اپیزودیک، با نام «عجیب‌تر از بهشت» داستان سه ولگرد نیویورکی را روایت می‌کرد. جارموش پس از «عجیب‌تر از بهشت» سومین فیلم کارنامه خود را با نام «مغلوب قانون» در سال 1986 ساخت.

این فیلم روایت حبس و فرار سه مرد از زندان است که جارموش در کنار کارگردانی، نویسندگی آن را نیز برعهده داشت. «مغلوب قانون» به‌دلیل حرکت آهسته دوربین‌اش که فیلمبرداری آن را رابی مولر برعهده داشت، توجه‌برانگیز شد. راجر ایبرت از شیکاگو سان تایمز به این فیلم امتیاز سه از چهار ستاره را داد و نوشت: «فیلم «مغلوب قانون» بیش از حد طولانی است، اما طنز زیرکانه‌ای دارد که محتوای تلخ درون فیلم را متعادل می‌کند؛ یک فیلم اصیل که به‌نوعی در وجود شما رسوخ می‌کند.» جارموشِ جوان که حالا نامی برای خود دست‌وپا کرده بود، در سال 1987 به‌عنوان بازیگر جلوی دوربین دو فیلمساز رفت.

او در کل کارنامه زندگی‌اش در 10 فیلم، حضورهایی اغلب کوتاه داشته است که ازجمله آنها می‌توان به «تیغه فلاخن» ساخته بیلی باب تورنتون اشاره کرد. بااین‌حال سال 1987، تنها سال سینماست که جارموش در بیش از یک فیلم بازی کرده است. او در این سال در فیلم کمدی ـ اکشن «برخورد»، ساخته الکس کاکس، در کنار گراهام فلچر کوک و کورتنی لاو ظاهر شد. فیلم دیگر جارموش به‌عنوان بازیگر در این سال، فیلم گنگستری ـ کمدی «هلسینکی ناپولی»، ساخته میکا کوریسماکی بود.

سال 1989 جارموش فیلم بلند بعدی کارنامه خود را کارگردانی کرد که عنوانش «قطار مرموز» بود. این فیلم روایت‌هایی موازی را بررسی می‌کند و سه داستان جداگانه در یک‌شب در یک‌هتل در ممفیس را نمایش می‌دهد. جارموش در سال 1991 فیلم اپیزودیک «شب روی زمین» را ساخت که داستان پنج راننده تاکسی را در یک‌شب در لس‌آنجلس، نیویورک، پاریس، رم و هلسینکی روایت می‌کند.

رانندگان تاکسی‌ای که با مسافران خود گپ می‌زنند و قصه فیلم را شکل می‌دهند. سال 1995 او فیلم «مرد مرده» را ساخت؛ اثری که اولین فیلم بلند تاریخی‌ این کارگردان شناخته می‌شود. داستان فیلم در غرب آمریکا در قرن نوزدهم اتفاق می‌افتد. این فیلم بازگشت جارموش به ساخت فیلم‌های سیاه و سفید نیز بود. جانی دپ در «مرد مرده» که جارموش آن را یک «وسترن اسیدی» می‌نامد، به همراه بیلی باب تورنتون بازی می‌کند رابرت میچام، ستاره بزرگ سینمای کلاسیک، نیز آخرین نقش‌آفرینی زندگی خود را در این فیلم تجربه می‌کند.

مرد مرده و دعوا با واینستین

چیزی که جارموش را از بسیاری فیلمسازان هم‌دوره خود متمایز می‌کند، استقلال واقعی او در فیلمسازی است. این کارگردان ازاین‌منظر بسیار نادر است؛ اینکه سیاستی برای کنترل نگاتیوهای خود در پیش گرفته است. گفته می‌شود وقتی هاروی واینستین، جارموش را برای حذف بخش‌هایی از فیلم وسترن «مرد مرده» محصول ۱۹۹۵ تحت فشار قرار داد، این کارگردان روی حرف خود ماند و عقب‌نشینی نکرد. جارموش بعداً ادعا کرد که امتناع او از این کار منجر به تبلیغ نصفه‌ونیمه فیلم «مرد مرده» در زمان اکران شد.

سال 1999، جارموش فیلم «گوست داگ: سلوک سامورایی» را با بازی فارست ویتاکر به نقش گوست داگ، مرد جوانی که از طریق یک کتابچه راهنمای آموزش فلسفی برای سامورایی‌ها، هدفی در زندگی پیدا کرده است، ساخت. جارموش سال 2005 فیلم «گل‌های پرپر» را با مضمون سفر جاده‌ای برای کشف خود، کارگردانی کرد. این‌بار داستان فیلم روی دون جوانِ سالخورده‌ای با بازی بیل موری، تمرکز دارد که برای یافتن چهارنفر از معشوقان سابق‌اش، که یکی از آنها ممکن است فرزندی از او داشته باشد، به ایالات‌متحده سفر می‌کند.

این فیلم جایزه بزرگ جشنواره فیلم کن سال ۲۰۰۵ را از آن خود کرد. از «گل‌های پرپر» تا‌به‌امروز که 20 سال می‌گذرد، جارموش فقط 5 فیلم بلند سینمایی ساخته است که به‌طور میانگین می‌شود هر چهارسال، یک‌فیلم توسط این کارگردان جلوی دوربین رفته است. عنوان این فیلم‌ها به‌ترتیب این چنین است: «مرزهای کنترل» (۲۰۰۹)، «فقط عاشقان زنده می‌مانند» (۲۰۱۳)، «پترسن» (۲۰۱۶)، «مرده‌ها نمی‌میرند» (۲۰۱۹) و حالا فیلم «پدر، مادر، خواهر، برادر» که شنبه‌شب شیرطلایی ونیز را دریافت کرد. 

او یک ستاره راک است

به‌بهانه شیرطلایی ونیزی که جارموش دریافت کرد، درباره سبک فیلمسازی این فیلمساز باید گفت، فیلم‌های جارموش پیوسته از قراردادهای داستان‌سرایی سینمایی آمریکا سرپیچی می‌کنند، موضوعات فیلم‌های او اغلب مربوط به آمریکا نیستند و ایالات‌متحده را از نگاه بازدیدکنندگان خارجی آمریکا نشان می‌دهند؛ مثلاً ایتالیایی‌ها، مجارستانی‌ها یا ژاپنی‌ها. جارموش دوست دارد سنت‌های سینمای آمریکا و جهان را با هم ترکیب کند. برای نمونه «گوست داگ: سلوک سامورایی» (۱۹۹۹)، یک فیلم گنگستری هیپ‌هاپی است که با افسانه‌های جنگجویان ژاپنی آمیخته شده و گویا از فیلتر فیلم‌های مهیج اگزیستانسیالیستی فیلمساز فرانسوی، ژان پیر ملویل، عبور کرده است.

حساسیت منحصربه‌فرد جارموش در فیلمسازی نیز یکی از مولفه‌های شناخته‌شده او به‌شمار می‌آید؛ گرچه این حساسیت همیشه موردتوجه صنعت سینما قرار نگرفته است. برای مثال هفت‌سال طول کشید تا فیلم «فقط عاشقان زنده می‌مانند» این کارگردان، تامین مالی شد و البته این فیلم هیچ خریداری در ایالات‌متحده پیدا نکرد. درنهایت پروژه توسط تهیه‌کنندگان اروپایی پذیرفته شد. یکی از این تهیه‌کنندگان اروپایی، جارموش را گونه‌ای در معرض خطر انقراض خواند و گفت: «جارموش یکی از فیلمسازان مستقل بزرگ آمریکایی است، او آخرین نفر از این نسل است.»

نظر منتقدان درباره فیلم‌های جارموش، اما چگونه است؛ نظر منتقدان همیشه درباره این فیلمساز همراه با نوسان بوده است. برای مثال فیلم «مرد مرده» او از نظر برخی کسالت‌بار تلقی می‌شد، از نظر برخی دیگر، به‌عنوان یک اثر کلاسیک مدرن موردتحسین قرار گرفت. جارموش با وجود تمام تفکرات عالمانه‌اش، ادعا می‌کند که برای او، فیلمسازی بیشتر به غریزه مربوط می‌شود تا عقل. او می‌گوید: «احساس می‌کنم، باید به فیلم گوش دهم و بگذارم به من بگوید، چه می‌خواهد. گاهی‌اوقات زمزمه می‌کند و خیلی واضح نیست.» جارموش را نمی‌توان به‌راحتی به هیچ موج یا دسته سینمایی‌ای محدود کرد، خودش می‌گوید: «نمی‌دانم کجا جای می‌گیرم. احساس نمی‌کنم به این دوره و زمانه وابسته باشم.»

او مطمئناً با بقیه سینما، یا درواقع با بقیه بشریت، در یک برنامه زمانی معین قرار ندارد، به‌همین‌دلیل است که چندین فیلم او ازجمله «شب روی زمین»، «قطار اسرارآمیز» و «فقط عاشقان زنده ماندند»، داستان‌شان پس از تاریکی هوا اتفاق می‌افتد. تیلدا سوینتون زمانی درباره او گفته بود: «جیم تقریباً شب‌زی است، منظره شب سلیقه رنگی او را شکل می‌دهد، او یک ستاره راک است.»

منبع: روزنامه هم‌میهن


اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image