مرز نیکی و شرارت

خوب بودن یا شرارت انسان تا چه حد به ویژگیهای ژنتیکی او مربوط میشود و تا چه حد به خاطر محیط زندگی اوست؟
«تینا» دارای ویژگی های جسمی خاصی است که به دلیل تغییرات ژنتیکی و کروموزومی در او ایجاد شدهاند. او در یک اداره پلیس مشغول به کار است که روزی با فردی روبهرو میشود که ویژگیهای یکسانی با او دارد.....
«مرز» فیلمی است که یک کارگردان ایرانی (در سوئد) را پشت دوربینش می بیند، فیلمی متفاوت با ساخت عالی برای رسیدن به حرفی بزرگ.
از فیلمنامه شروع کنیم که فیلم یک ایده بسیار جذاب دارد ایدهای که طوری در فیلم نامه پرداخت شده که در خدمت هدف فیلمساز است. هدفی که قرار است انسان را در رابطه با خیر و شر به تکاپو و فکر وادارد و در این رابطه دارای پرداخت های بسیار خوبی است. ضمنا فیلمنامه برخی ویژگی های خلاقانه در جهت تغییرات ژنتیکی نیز دارد که از این جهت قابل تحسین است.
بعد از فیلمنامه به کارگردانی می رسیم. علی عباسی که می داند که چطور همه عوامل رابچیند یا به چینش عوامل نظارت کند تا احساس به بهترین شکل ممکن به مخاطب منتقل شود. احساس و هدفی که مد نظر فیلمنامه است و برای این کار از دوربین و نور و فضا و صدا و کنترل بازیها و.... استفاده میکند و میزانسن را می سازد.
از نقطه صفر شروع کنیم که با القای حس مثبت «تینا» به یک جیرجیرک شروع می شود و بعد به تصویری از چهره ی او در اداره می رسد. تصویری که به خوبی و در کمترین زمان ممکن مخاطب را به همذات پنداری می رساند. که آن هم به دلیل چهره پردازی کم نظیر روی صورت « تینا» است.
مصالح اصلی مورد استفاده کارگردان برای این فیلم، لوکیشن ها و رنگ های سرد، صداگذاری فوق العاده و چهره پردازی فکر شده، و البته دکوپاژ هستند که آنها را کنار هم چیده و حرفش را به مخاطب می زند. و این فضای سرد چنان اغوا کننده است که حتی شما در لحظه شور و شوق تینا و «ووره» هم، همین فضا گرم نمی شود و نوعی احساس دافعه را القا میکند. القای فضای سردی که شاید در جهت محکوم کردن غریزه ی شرور است.
نکته بعدی که در این فیلم کاملا به چشم می آید صداگذاری و موسیقی بسیار تاثیرگذار است. صداگذاری که در این سالها با پیشرفت تکنیک، توانسته بسیار کمک کننده باشد. صداگذاری که ریزترین اتفاقات را برای شما باز می کند و ذهن مخاطب را متاثر می کند. برای نمونه، سکانس شنای تیناست که صدای آب، باد، پرنده ها و قدم ها در هم می آمیزند یا سکانس رعد و برق و حتی صحنه های رویارویی ووره و تینا و این گونه تمرکز در صداگذاری در لحظه لحظه فیلم جریان دارد.
البته خلاقیتهای فیلمنامه و تمرکز عمدی کارگردان بر روی مواردی مانند علاقه به خوردن کرم یا صحنه های آروتیک فیلم ، دارای ویژگیهای مشمئز کننده می باشد و ممکن است مخاطب عادی را پس بزند. که فیلم از این بابت ریسک کرده است.
و در نهایت پاسخ به سوال ابتدای متن از منظر فیلم؛
تینا غریزه های خوب و بد، ولی متفاوت دارد، غریزه هایی مثل حس بویایی یا درک احساسهای دیگران، مثل علاقه به خوردن کرم، ویژگی های جنسی مردانه، انتقام، تمایل به ادامه نسل و..... ویژگی هایی که بر اثر تغییرات ژنتیکی ایجاد شده است. اما حالا تینا غذای روزانه انسانها را می خورد، با ویژگی های جنسی زنانه سر می کند و شوهر کردن از نظر او فقط به این دلیل است که کسی در اطرافش باشد. (اشاره به دیالوگهای تینا و پدرش) یا شهوت خودش را سرکوب کرده است و از ویژگی های جهش یافته اش در جهت کمک به انسان ها استفاده می کند. اتفاقی که از طریق محیط القا شده است. محیطی که گفته غذایش چه باشد و نوع لذت جنسی اش چه.
تا اینکه «ووره» وارد زندگی تینا می شود و خود واقعی تینا را برایش برملا می کند
+نباید این کار رو بکنی، چندشه.
_کی اینو میگه؟
+همه.
_خودت می دونی که اینو میخوای.
و این دیالوگ بین ووره و تینا است. وقتی ووره غذای عجیب و البته مورد علاقه شان را به تینا نشان می دهد.
و تینا حالا در یک دو راهی قرار گرفته است. راهی میان انتخاب غریزه ی شرور یا یکی شدن با محیط و نوع دوستی. اینکه فقط به لذت خودش فکر کند یا ارزشها و زیبایی های ایجاد شده در جامعه را انتخاب کند؟
و البته فیلم با به چالش کشیدن همین ویژگی های زشت و زیبا در بین انسانها و قیاس آدمهای خوب و پلید، اشاره می کند که این اتفاقات فقط مختص موجودات جهش یافته نیست و برای انسانها نیز صادق است.