جستجو در سایت

1398/10/10 00:00

عبور از خود

عبور از خود

  

بسم الله الرحمن الرحیم


سرخپوست دومین اثر نیما جاویدی و به تهیه­ کنندگی مجید مطلبی درامی اجتماعی است با داستانی بسیار عالی که از هر نظر قابل تحسین است.

آن ­گونه که به نظر می­رسد کارگردان برای ساخت فیلمی تمام عیار، تمام تلاشش را به کار گرفته تا چیزی از قلم نیافتد. نورپردازی مناسب با فضای زندان، میزانسن خوب و متناسب با سیر داستان که هرچه به انتهای فیلم نزدیک می­ شویم همانند جاهد که دارد دارایی خود را از دست می­دهد، زندان نیز خالی و خالی ­تر می­ شود. چینش مناسب همه این عناصر در کنار هم، مخاطب را به همان سال­ها می­برد.

از دیگر نقاط قوت فیلم بازی متفاوت و زیبای نوید محمدزاده در نقش نعمت جاهد می­باشد. ستاره پسیانی نیز با این­که حضورش در فیلم کوتاه بود اما خوش درخشید.

علاوه بر فرم خوب، سرخپوست با موضوع مروت و مردانگی، دارای داستانی معمایی، زیبا و خوب می­باشد که به همه ابعاد آن دقت شده است.

فیلم­نامه از یک داستان خطی و مستقیم برای روایت فیلم بهره برده اما در این بین گره ­هایی در داستان ایجاد می­شود که گمان می­شود این داستان به زودی تمام و ماجرایی تازه آغاز می­شود؛ اما حل نهایی ماجرا در سکانس پایانی، داستان را زیبا می­کند.

نام سرخپوست تداعی­ گر ظلم اربابان قدرت بر سر رعایا می­باشد که در این جا نیز با توجه به ظلمی که در حق احمد سیف(سرخپوست) شده، بسیار مناسب است.

داستانی مربوط به سال 1346 که قرار است در آن، زندانی به خاطر برنامه توسعه فرودگاه تخریب شود و زندانیان به مکان جدید منتقل شوند که در این حین متوجه می­شوند یکی از زندانیان از قلم افتاده است. نعمت جاهد، رئیس زندان به خاطر عملکرد خوبش ترفیع گرفته و قرار است، رئیس شهربانی بشود اما ماجرای فرار این زندانی حلاوت این ترفیع را به کام او تلخ می­کند. او که تاکنون بدون کوچکترین مشکلی زندان را به خوبی اداره کرده، برای این­که سابقه­ اش خراب نشود، تمام تلاشش را برای پیدا کردن زندانی به کار می­گیرد.

جاهد در قامت رئیس زندان در عین ظاهری جدی، باطنی آرام و مهربان دارد. او زورگو نیست و حتی با زندانیان تعامل می­کند به طوری که هرآن­چه بتواند برای آن­ها انجام می­دهد و بی­ جهت به ایشان مضنون نمی­شود.

آن­چه داستان را جذاب و جدی می­کند این است که مخاطب بین دوگانه بی ­گناهی سرخپوست و آن­چه قرار است بر سر جاهد بیاید، قرار می­گیرد و حق را به هر دو می­دهد.

در نهایت جاهد وجدانش را قاضی می­کند و ادله را بر بی­ گناهی سرخپوست مکفی می­بیند و در این میان از خویش عبور می­کند.

در میانه داستان ردی از یک علاقه در میان جاهد و مددکار زندان دیده می­شود. پرداخت به شخصیت جاهد به گونه­ ای است که به هیچ وجه احساس نمی­شود او به خاطر علاقه به مددکار از خویش گذشته و این نیز از نقاط قوت داستان است.

سرخپوست ثابت کرد با داستانی زیبا و کمی هنرمندی در ساخت فیلم، میتوان اثری جذاب در اوج سادگی آفرید.

چقدر جای این­گونه آثار در سینمای ما خالی­ست.

هادی جمشیدی

دی­ماه 98