بلوای سطح و کلیشه

روز بلوا ،بلوای سطح و کلیشه
بهروز شعیبی دست از هرچیزی بردارد دست رد به سوژه های روحانیت نمیزند. این بار هم سراغ روحانی جوان و معروفی رفته که تمام نزدیکانش در خلاف و پولشویی دست دارند بدون آنکه خودش بداند. روحانی وقتی این حجم از فساد را میفهمد دست از آبرو و تهدیدها کشیده و درپی افشاگری برمی آید.
ظاهرا فیلم ادای دینی ست به روحانیت تنها ، حق طلب و از جان و آبرو گذشته ای که گویا همه ی اطرافیانش بدون اطلاعش از نامش سواستفاده میکنند و او در مظلومترین حالت ممکن است. فیلمساز دست روی سوژه ای گذاشته که حساسیت ها و ممیزی های خاص خود را دارد اما هیچ تلاشی هم برای دور زدن این خطوط قرمز یا حتی نزدیک شدن به آنها نکرده است. در عوض کمک مذبوحانه ای ست برای پاک نشان دادن روحانی که ناخواسته نان حرام وارد زندگی ش شده.
فب
نشان دادن دامنه نفوذ فساد تا اقوام درجه یک روحانی مذکور در حالی ست که وی باهوش هم هست و میداند تغییر آی پی یعنی چه و چه تاثیری در ردگیری آدمها دارد. جدا از شخصیتهایی که خوب پرداخته نشده اند ، بازی های نه چندان دلچسب است. شخصیت های اصلی بازی عادی دارند و حتی در سکانسهایی حساسی که میشد با بازی خوب آنها را درخشان و به یادماندنی کرد ، چیز جذابی را نمیبینیم.
فیلم سرشار از کلیشه است و حرف تازه ای برای گفتن ندارد و حتی زاویه ی دیدش به ماجرا هم نوین نیست و در کمال سطحی نگری دست به تطهیری شعار گونه از بخشی از جامعه ی سیاسی مذهبی میزند که مخاطب هزاران پیش زمینه ی مختلف از آن در ذهن دارد.
مخاطب ایرانی مدتهاست که به نقش حاجی بازاری برای داریوش ارجمند عادت دارد و نقش های ارزشی هم برای بابک حمیدیان چیز جدیدی نیستند. بی پرده باید گفت "روز بلوا" هم در فرم و هم در محتوا فرسنگها از "دهلیز" فاصله دارد و یک عقب گرد است. عقب گردی که شاید جایش در جشنواره نبود.
این مطلب بعلت تنظیم در ایام جشنواره ممکن است دارای نواقصی باشد. تیتر از سر مقاله روزنامه ی سازندگی برداشته شده است