جستجو در سایت

1399/04/02 00:00

امید های کاذب خطر آفرینند....

امید های کاذب خطر آفرینند....

به نام خدا

فیلم پسران بد برای همیشه محصول ۲۰۲۰ کشور امریکاست.این فیلم توانسته به کارگردانی عادل ال اربی و با بازی خوب ویل اسمیت و بازیگران معروف دیگر یکی از فیلمهای مورد انتظار امسال شود.ژانر این فیلم #اکشن...کمدی است؛هر چند سبکش بیشتر به پلیسی...اجتماعی  میخورد تا ژانر اکشن.داستان آن نیز یکی از داستان های رایج فیلمهای اکشن است که در آن معمولا دو مامور که در جوانی بسیار پر انرژی بودند و اکنون که در پیری به سر میبرند و برای بازنشستگی خود نقشه میکشند ناگهان.......

نقد اثر:

فیلم bad boys for life را در دوصورت تماشا کنید.۱-در صورتی که مطمئن باشید در وسط فیلم کار دیگری برای شما پیش نمی آید و۲-در صورتی که زمان دیدن آن پر انرژی و سرحال باشید.شاید از خود بپرسید که این دو توصیه چه ربطی به هم،یا حد اقل چه ربطی به نقد این فیلم دارند.و من اینجا هستم تا دلیل آن را برای شما روشن کنم...

برخی فیلم ها به گونه ای ساخته میشوند که یا باید آن را کامل دید یا اصلا ندید.دلیل این امر به فرم و محور هیجانی فیلم باز میگردد که روایتگر میزان جذابیت کلی برای مخاطب است.ساده که بخواهم بگویم :فیلم ها چند دسته اند.یکی از این دسته ها از آنهایی هستند که محور هیجانیشان و جذابیت کلیشان متغیر است.یعنی ممکن است که فیلمی از این دسته دو ساعت زمان داشته باشد و فقط در یک ساعت اول ثبوت هیجان را در محور خود نشان دهد یا برعکس افول محور خود را.....اگر محور هیجانی را یک خط مستقیم تصور کنیم که نسبت به هیجان و اثبات ژانر در فیلم بالا(مثبت) و پایین(منفی) رود؛این دسته را اینگونه میتوان دید که تا وسط های محور هیجانی صعود و پیشرفت چشم گیری کرده اند ولی ناگهان از وسط محور بدون وقفه به سمت پایین نزول کرده اند.

و اما این گسستگی را به طور نامحسوس میتوان در این فیلم(bad boys for life ) دید و تعریف کرد اما به گونه ی دیگری.این شکستگی ناگهانی دقیقا(به معنای واقعی) در وسط فیلم دیده میشد.به این صورت که فیلم ما دو ساعت است،و از دو نیمه ی ساعت اول و ساعت دوم چیز های زیادی میتوان فهمید.

ابتدا از نیمه ی اول شروع کنیم:این نیمه به گونه ای مونتاژ شده بود که نه میتوان گفت خوب است و نه میتوان گفت بد.همان طور که میدانید حساسیت یک محور هیجانی به چیز های زیادی بستگی دارد که کم کاری در هر کدام از این عوامل ،عواقبی به همراه دارد.و در این نیمه میتوات گفت که عوامل به هم متصل نبوده و انسجام کار را به دست نیاوردند.در نتیجه محور هیجانی افول شدیدی داشت.در نیمه ی اول فیلم محوری پر هیاهو و پر غوغا داشت ولی حیف که فقط به ابتدای آن مربوط میشد.اتفاقات در این نیمه از سرعت طبیعی این فیلم بالاتر میزند و مخاطب را وادار میکند که سریع قضیه را حضم کند ولی قدرت پردازش ذهن مخاطب توان این کار را ندارد.در نتیجه تشخیص ماهیت و چیستی فیلم در این نیمه سخت و دشوار میشود.البته این فیلم امتیاز بالایی گرفت در صورتی که همین انتقادات را به همراه داشت.شاید دلیل آن،این باشد که برخی منتقدان این شروع شل و ول را مقدمه ای برای اصل کار و نیمه ی دوم میدانستند که نظر هر کدامشان محترم است.

و اما نیمه ی دوم:در این نیمه یعنی دقیقا در زمانی که فیلم به یک ساعت کامل خود میرسد،ناگهان اتفاقی عجیب می افتد!فیلم آن شلوغی و غوغای نیمه قبل را ندارد اما در عوض با سایر اتفاقات روایتی خود اعم از طنز و جنگ و کمدی و درام و ....داستان فیلم را منظم و یکپارچه میکند.اینجاست که فیلم به اوج جذابیت خود میرسد و خود را ترمیم میکند.انگار از سرعتی که در نیمه ی نخست داشت کاسته ولی بر جذابیت آن افزوده.همچنین دیگر ماهیتی مجهول برای مخاطب خود ندارد و کاملا با او همزاد پنداری میکند.

این جدایی دو نیمه در فیلم چنان واضح است که کمتر کسی متوجه آن نمیشود و فیلم را دارای استقلال کامل میبیند.

فیلم در کل یک جمع بندی و سر هم آوری خوب داشت و توانست برای مخاطب خود لحضاتی هیجانی و به یاد ماندنی را به همراه بیاورد.نکته ی آخر هم جذابیت موسیقی متن فیلم بود که باید آز آن یاد میکردم.لورن باف توانست با موسیقی خود یک حس حماسی و سرشار از امید را با غم مخلوط کرده و با اندیشه هنری خود چیزی از میانش در بیاورد.(انگار که همراه شدن موسیقی با سکانس های اکشن دو مامور میخواست این را به ما برساند که:

               ....دود از کنده بلند میشود....

این فیلم را تا آخر کار،حتی تا موسیقی تیتراژ تماشا کرده و از آن به طور کلی لذت ببرید....

#پیشنهادی ویژه به علاقمندان ژانر اکشن....کمدی.