جستجو در سایت

1399/07/23 00:00

گاهی اوقات نباید دنباله ساخت...

گاهی اوقات نباید دنباله ساخت...

به نام خدا


قطار بوسان را به عنوان یکی از بهترین های گونه زامبی میشناسند.پس از گذشت چهار سال از آن ،دوباره ینگ سون هوی معروف برگشته و به هوای محبوبیت سری یک قطار بوسان شبه جزیره را عرضه کرد.علاوه بر اینکه فروش گیشه ای شبه جزیره که سی و سه میلیون دلار است به گرد پای سری قبل نمیرسد،فیلم آن کلیت و کیفیت قبل را ندارد.انتظار حداقل من از قطار بوسان ۲ بعید بود و به واقع پس از دیدن آن احساس خوبی نداشتم.در خصوص اشکالات شبه جزیره نسبت به قطار بوسان حرف برای گفتن زیاد است اما چرا ابتدا مزایای آن را نگوییم؟

شبه جزیره از همان ابتدایش معلوم بود که تدوین کار شده و حرفه ای دارد.حد اقل ضعف کارگردان میزانسن را کارگردان اصلی یعنی تدوینگر جبران کرد.صدا ها به خوبی و با محدوده هشت بعدی به گوش میرسیدند و احساس زندگی در محل را چندیدن برابر میکردند.موسیقی شنیدنی آن اگر چه تناقضاتی با محور زامبی طور فیلم داشت اما به طرز عجیبی به گوش خوش مینشست.سیر تحول وقایع با محدوده میانه روی طی میشدند و به قولی محور هیجانی فیلم تقریبا منسجم بود اما آیا این استدلال ها گره ای از کار ما میگشایند؟اگر نه بگوییم که دروغ است اگر هم پاسخ مثبت دهیم راست نمیگوییم.فیلم شبه‌جزیره وقایعِ پس از بحران و فاجعه را روایت می‌کند که بیشتر حالتی پساآخرالزمانی دارد. ناگفته نماند که 99 درصد اینگونه آثار، فارغ از اینکه متعلق به کدام کشور هستند، آخرالزمان را به معنای نابودیِ بشریت روایت می‌کنند و از این منظر هیچگونه خلاقیت و جهان‌بینی جدیدی در آن‌ها وجود ندارد.


در این میان شبه‌جزیره کره شرایط خاصی دارد چراکه از طرفی بودجه نظامی خوبی در این کشور صرف شده و از سوی دیگر، پایگاه‌های آمریکایی با تعداد زیادی پرسنل در کره جنوبی مستقر هستند.بین اکثر مخاطبان یک امرِ شایع و متداول وجود دارد و آن هم مقایسه بین قسمت اول و دوم یک فیلم است و این یک امر طبیعی است. در اغلب موارد نیز قسمت‌های اول، موفق‌تر، یکپارچه‌تر و جذاب‌تر از آب درآمده‌اند و همین موفقیت بوده که باعثِ ساخته شدنِ قسمت‌ دوم فیلم‌ها شده است اما وقتی هوا انسان را بردارد نتیجه اش فجیع است... .پس فیلم پنینسولا یا شبه جزیره را میتوان در رده بندی B از میان سه امتیاز A B C. قرار داد.عوامل فنی ضعف هنری و تکنیکی کارگردانی یا نویسندگی را در بیشتر مواقع نمیپوشانند.چه بسا بیشترین جلوه های ویژه در فیلمی بدون انسجام فیلمنامه قرار بگیرند و فقط سرعت را فدای کیفیت درونی کنند.اگر بیننده حرفه ای یا نیمه حرفه ای فیلم های زامبی یا مرده متحرک هستید و فیلم های معروفی از این قبیل دیده اید؛من شبه جزیره را به شما پیشنهاد نمیکنم.دلیل اصلی من برای این کار هم به شدت واضح است:شبه جزیره علی رقم فروش خوبش با توجه به ایام قرنطینه ؛نتوانست خود و ژانر خود را به عنوان یک فیلم زامبی محور معرفی و عرضه کند.اگر در مقاله های بنده ملاحضه بفرمایید به راحتی میتوانید ببیند که نظریه ای با عنوان جدایی گونه وحشت از گونه زامبی دارم.زامبی ها به دلایلی که در مقاله ذکر شد مستقل و جدا از هر ژانری هستند.آنان یک نمادند.نماد دیده شده و مشهور جهانی که نیازمند تولید قوی و عرصه ای فیلم دارد نه با ساختن little monsters یا America zombie land  شخصیت زامبی را به سخره گرفته و از آن استفاده ابزاری کند.

پس ریشه اصلی مشکلات شبه جزیره استفاده کلیشه ای و ابزاری از زامبیست.چیزی مثل استفاده از ابزار کمک دم دستی که کار را راه می اندازد.داستان فیلم را لو نمیدهم اما این را میگویم که محور اصلی فیلم نبرد میان انسان ها بود و زامبی هایی که تماشا گران به خاطر آنها به تماشای این فیلم مینشیند تنها در دو سه تا سکانس شورت کات کوتاه نبرد با زامبی ها را نظاره کرده و بقیه را به سیر داستان های جدا از ماهیت زامبی و از همه مهم از جدا از ماهیت فیلم معروف و شناخته شده ی قطار بوسان ۱ میکند.شما اگر روزی غذایی خوش طعم  بخورید و روز بعد همان غذا را با طعم بدتر ؛از کدام راضی تر هستید....

قدرت داستان پردازی ضعیف

فضا سازی نامناسب

پیش روی از محدوده ماهیت زامبی

سیر نزولی فیلمنامه

استفاده ابزاری از زامبی

محور داستانی نه چندان مساعد

افت شدت دار نسبت به فیلم قبل

و در کل راضی نکردن اکثریت تماشاگران گونه زامبی 

از دلائل ضعف این فیلم یعنی شبه جزیره بود.

اینجا نمیگویم آن را اصلا نبینید فقط میگویم اگر انتظار شما از فیلم های زامبی بالاست یا اگر قطار بوسان یک را دیده اید.در این دو صورت با میل خود به تماشای آن بنشینید اما گفته باشم اگر فیلم های معروفی در این گونه دیده اید؛شبه جزیره صرفا وقت و پول شما را هدر میدهد.به جایش میتوانید فیلم های زامبی صامت یا مربوط به ۶۰ سال پیش ببینید.لا اقل آنموقع فبلم دانشجویی ضعیف وجود نداشت و فیلم ها در هر ژانری که بودند،به بهترین شکل عرضه و معروف میشدند.سینما با زمان عجین شده ولی وقتی از نظر انیشتین زمان یک توهم است؛پس فیلم قدیمی نیز یک توهم است.وارد مباحث فیزیکی این مسئله نمیشویم فقط میگوییم که برخی فیلم ها نباید دنباله دار باشند.دنباله ای که به قصد نجات می آید ممکن است هویت سری اول را بر باد دهد.زامبی گونه ی گسترده و عجیبی است و با توجه به علاقه شخصی ام میگویم که ای کاش دنباله ای برای فیلم های معروفی چون  ۲۸ روز بعد و قطار بوسان ساخته نمیشد...