جستجو در سایت

1393/11/13 00:00

نقد در نگاه اول / یادداشتی بر فیلم " کوچه بی‌نام " اثری از " هاتف علیمردانی "

نقد در نگاه اول / یادداشتی بر فیلم
انسانی را فرض کنید که همه اعضای بدنش درست کار می‌کنند، اما در جای درست خود قرار نگرفته‌اند. مثلا فرض کنید، فاصله میان دو چشمش زیاد باشد، هرچقدر تک تک اعضا درست کار کنند، بازهم یک ایراد بزرگ به نام قرارگیری در جایگاه مناسب داریم. فیلم نیز همانند آناتومی بدن یک انسان است. محصولی از تلاش‌های بازیگران، صدابردار، فیلمبردار، مسئول تدوین تا کارگردان است. حال فرض کنید همه اجزای فیلم درست باشند جز یکی، باز هم نمی‌توان کوتاه آمد و گفت فیلم خوبی است. کوچه بی‌نام پر از بازی‌های خوب است، پر از فیلمبرداری‌های خوب محمد کلاری و کوهیار کلاری، اما ایراد فیلمنامه‌ای دارد. در فیلمهای اجتماعی، نقطه عطف مهمترین نقاط هستند. جایی که میخواهی داستان را به فرازی برسانی و در فرود تماشاچی را به فکر فرو ببری، به وی حق انتخاب بدهی و از وی سوال بپرسی. باید برای نقطه عطف فکر کرد. چگونه می‌توان شاخ و برگی به آن اضافه کرد، یا حتی برعکس، اگر شاخ و برگی زیبا دارم، هسته را چگونه طراحی کنم تا اصلا درختی بوجود بیاید تا شاید میوه اش به بار بنشیند. نقطه عطف این فیلم، به کما رفتن زن حاج مهدی است که به طرز عجیبی در یک شلختگی و فراموشی توسط نویسنده وارد شده است. انگار که اصلا مهم نیست و اگر هم نباشد این فیلم ایرادی پیدا نمی‌کند. اما یک لحظه فکر کنید اگر مادر خانواده به کما نمیرفت، چه اتفاقی میافتاد؟! یک لحظه کل آناتومی فیلم را بدون این نقطه عطف فرض کنید، فیلم حرفی دیگر برای گفتن ندارد. ضعف دیگر فیلمنامه، وارد کردن اتوبوسی حوادث در سیر فیلمنامه است که قابل قبول نیست. انگار که نویسنده بعد از نوشتن فیلمنامه، آن را دوباره خوانده و متوجه حفره‌های فراوان شده و برای پر کردن هر کدام یک داستان، اما کوچک اضافه می‌کند. فارغ از این حفره‌ها، حضور امیر آقایی چه دلیلی داشت؟! اصلا اگر امیر‌آقایی را حذف می‌کردیم چه اتفاقی می‌افتاد؟! نمی‌توانستیم باران کوثری را فقط نشان دهیم که بیرون می‌رود؟! حتی یک گام بالاتر برویم، حضور باران کوثری چه سودی داشت؟! نبود باران کوثری آیا ضربه‌ای به داستان می‌زد؟! باران کوثری و آن رقیب عشقی نسیبه، دختر چاقی که در فیلم بود، آیا تنها برای پر کردن خلاهای فیلمنامه و همراه کردن تماشاچی نبود؟! از همه این‌ها بگذریم، این متنبه شدن‌های یکباره در فیلم برای چیست، چرا باران کوثری ناگهان عوض می‌شود؟! اینها همان ضعفهای فیلمنامه هستند که فیلم را خراب می‌کنند و روز به روز حضور یک تیم مشاور فیلمنامه‌نویسی را به ما گوشزد می‌کنند. اما از انصاف نگذریم و تک تک اجزا و اعضا را تحلیل کنیم، می‌بینیم که کارگردان دیدی قوی دارد. انتخاب آن خانه قدیمی دو طبقه که راهرویی با کمترین حجم دارد را می‌توان برای ایجاد احساس فشردگی و تحمل سختی تلقین کرد و در فضایی متفاوت، حیاطی دلباز که تداعی‌گر آن جمع شدن‌های زیبای در کنار هم و آرامش ظاهری است. فیلمبرداری عالی خانواده کلاری که قابی درست را برای تماشاچی فراهم می‌کنند. کاش به فیلمنامه‌ها دقتی بیشتر کنیم تا ایده‌های خوب بسادگی از دست نروند.