سوگنامه انسان مدرن

سامان سالور فیلمساز جوان، خوشذوق و با اندیشهای است که در اکثر آثار خود با نگاهی آرتیستی توانسته است مفاهیم زندگی را چالش کشیده و آنها را بهگونهای زیبا تصویر کند.
فیلم چند کیلو خرما برای مراسم تدفین بازتابی است از واقعیت پنهان زندگی بشر در عصر حاضر، ما در این فیلم شاهد افرادی هستیم که بهگونهای تلفات زندگی مدرن امروزی بوده و در حاشیهای از جامعه ساکن شدهاند و این در حاشیه بودن هرچند تلخ و دردناک است اما برای آنها راه گریزی از آن نیست و تمام آنچه میتوانند برای زندگی خود انجام دهند دلخوش بودن به واقعیتهای ساختگی است، شخصیتهای فیلم چند کیلو خرما برای مراسم تدفین در نوعی جهل آگاهانه به سر میبرند و این جهل جهان دروغینی است که برای خودساختهاند و زمانی که تهی بودن این جهان بر آنها آشکار میگردد از هم فرومیپاشند.
سالور باظرافتی تحسینبرانگیز جهان فیلم خود را خلق کرده است و از دل آن مفاهیم موردنظرش را بیان میکند، در فیلم چند کیلو خرما برای مراسم تدفین جامعهی خلق شده سرشار از استعاره و کنایه هست، شخصیتهای فیلم سالور همگی دارای گذشتهای نسبت خوشبخت بودهاند که بهمرورزمان براثر جبر جغرافیایی اکنون به کناری گذارده شدهاند درجایی که (یدی) به گذشتهی کسبوکارشان و جادهی قدیم سخن میگوید بهوضوح میتوان تأثیر پیشرفت و روند مدرنیزاسیون را در به وجود آمدن شرایط کنونی آنها دید درواقع شخصیتهای فیلم آدمهایی هستند که در جامعهی امروز جایی ندارند پس مجبورند دلخوش به آنکه برای کاری گمارده شدهاند در وضعیت اسفبار خود بمانند.
سالور در فیلم خود هیچگاه عامل بیرونی به وجود آورندهی شرایط آدمهایش را نشان نمیدهد اما بهخوبی آنها را قابللمس میکند، زمانی که میبینیم صدی و یدی مدتهاست منتظر آمدن رئیس هایشان هستند تا به مأموریت پوچ آنها پایان دهند، کارگردان بهخوبی توانسته است آن آدمها نادیدنی را برای مخاطب خود ترسیم کند، کسانی که نهایت توجهشان به زیردستان خود فرستادن ماکتی تبلیغاتی هست که این بخشش هم از سر نبود طالب برای ماکت بوده، بهعبارتدیگر محلی که صدی و یدی به پاسداری از آن مشغولاند جایی نیست جز محل تل انبار پسماندههای نخواستنی، از سوی دیگر کارگردان بهخوبی توانسته است روابط درونی آدمهای این جامعه را ترسیم کند، آدمهایی که از دورافتاده شدن توسط صاحبان قدرت رنج میبرند اما بهجای آنکه در برابر این تحقیر بایستند از آن میترسند و تمامی عقدههای خود را به روی یکدیگر خالی میکنند، این آدمهای به دور انداختهشده هیچگاه به دنبال مسبب اصلی وضعیت خود نمیگردند و بهجای آن یکدیگر را تحتفشار و سوءاستفاده قرار میدهند و این مسئله حاصل جهل تاریخی این طبقه میباشد که سالور بهخوبی آن را در روابط نامهرسان با پدر و برادرش نمایان کرده است، پدر خانواده براثر جهل خود نسلهای بعدیاش را تحت تأثیر قرار داده است و نتیجهی این تأثیر چیزی نیست جز برادر عقبافتادهای که تنها دلخوشیاش جمعکردن عکس بازیگران زن است که این چیزی نیست جز واقعیت عریان جامعهی امروز ما.
یکی از وجوه مثبت فیلم شاعرانگی و نمادپردازیهای موفق آن هست، سالور جغرافیای خلق اثر خود را طبیعتی وحشی و خشن قرار داده است که این مسئله در کنار خلق رابطهی شخصیتها با طبیعت و شیوهی رفتارهای انسانی شخصیتها مانند دل باختن به زنی مرده، دزدی برای به دست آوردن قلب معشوقه و... فیلم را به سمتوسوی شاعرانه شدن برده است، از طرف دیگر استفاده از نمادهایی مانند مرگ بهعنوان عنصر حاکم بر فضای کار، آینه بهعنوان نمادی از حقیقی نبودن زندگی آدمها، ابزارهای صنعتی فرسوده بهعنوان حاکمیت جعلی مدرنیسم بر زندگی آدمها فیلم سالور را تبدیل به اثری شاعرانه و سرشار از کنایه نموده است.
یکی از مسائل بسیار مهم فیلم مرگ معنویت در زندگی انسان کنونی است، در فیلم ما چندین بار شاهد نام بردن از امامزادهای هستیم که هیچگاه آن را نمیبینیم و تنها مستمسکی است برای توجیه و هیچگاه شخصیتها بهسوی آن نمیروند چراکه به نظر میآید از آن قطع امید کردهاند همچنین در پایان فیلم ما شاهد آن هستیم که صدی در اوج فروپاشی خدای خود را صدا میزند اما به شنیدن پاسخ ایمان ندارد و به همین خاطر محل پنهان زن مرده را برملا میکند درحالیکه اگر به آنچه از خدایش میخواهد ایمان داشت منتظر وقوع برف میماند همانطور که اگر یدی و نامهرسان به امامزاده اعتقاد داشتند شاید برادر عقبافتاده شفا مییافت.
فیلم چند کیلو خرما برای مراسم تدفین در حقیقت تراژدی طبقهای از انسانهای جامعه مدرن است که به حاشیه رفته و خود را دلخوش به مسائلی کردهاند که هیچگاه برایش نمود حقیقی نمییابند، طبقهای که با جهل خود به دنبال مفهوم واقعی زندگی نمیرود و آنچه برایش ارزش دارد چیزی جز تصویری از خوشبختی نیست، این انسان به خاطر ترس از دست دادن وابستگیهایی که بهراستی بیارزش است خود را از قید بندگی رها نکرده و به دنبال سرنوشت نمیرود.