جستجو در سایت

1396/11/28 00:00

ایده‌ای که به فنا رفت

ایده‌ای که به فنا رفت

 اگر قرار باشد ژانر طنز در مملکت خودمان را طبقه‌بندی کنیم، آثار اکران  شده در این سبک، به دو قسمت تقسیم می‌شوند. فیلم‌هایی که با استفاده از زور  و بازوی فیلم‌نامه‌ و شخصیت‌پردازی می‌خواهند مخاطب را خندانده و در عین  حال، یک چالش یا معضل اساسی را نیز تعریف کرده و به بادِ انتقاد بگیرند.  دسته‌ی دوم فیلم‌هایی هستند که صرفا با لودگی، هجو و صد البته شوخی‌های  زورکی تلاش کرده تا مخاطب را در لحظه قلقلک بدهند! آنتی‌اکسیدان، اکسیدان  یا هر چه اسمش هست، در دسته‌ی دوم قرار دارد و اگر بگوییم این اثر، از همان  ابتدای نامش تا تیتراژ پایانی پر شده از مشکلات ریز و درشت، یاوه نگفتیم.


اکسیدان ماجرای اصلان (جواد عزتی) و نگار (لیندا کیانی)، یک زوج عاشق  است که به تازگی عقد کرده‌ و قصد دارند سر خانه و کاشانه‌ی خودشان بروند.  ولی نگار به خاطر صحبت‌های دوستش شبنم، (که هیچ‌وقت قیافه و حتی سایه‌اش در  فیلم رویت نشد) دلش می‌خواهد به همراه اصلان به اروپا یا امریکا مهاجرت  کند. سپس نگار طی یک سری حماقت‌هایی که اصلان مرتکب شده، به راحتی و به  صورت قاچاق به خارج از کشور سفر می‌کند و اصلان بخت‌برگشته می‌ماند و قرض و  قوله‌هایی که باید صاف کند و از طرفی هم قصد دارد زنش را پیدا کند. به  همین خاطر مجبور می‌شود راهی برای مهاجرت به ناکجا آباد پیدا کند! تمام این  وقایع در همان مقدمه‌ی فیلم به تصویر کشیده شده و از همان بدوِ ماجرای  بی‌رمق اکسیدان، مشکلات و حفره‌های داستانی مشخص می‌شود. به عنوان مثال  نگار که یک عاشق‌پیشه‌ معرفی می‌‌شود، چرا به همین راحتی به شوهرش خیانت  می‌کند؟ به فرض که مهاجرت کرده، چرا باید با فک و فامیلش در ارتباط (آن هم  به صورت تصویری) باشد؟ اگر مایل به حفظ ارتباط با اصلان هست، چرا راهکاری  که به آن متوسل شده و قاچاقی فرار کرده را به اصلان یاد نمی‌دهد؟ و هزاران  سوال دیگر که صرفا از مقدمه‌ی فیلم می‌توان مطرح کرد و هیچ جوابی قانع‌  کننده برایش نمی‌توان پیدا کرد. از این دست سوال‌ها تا پایان فیلم در ذهن  هر مخاطبی می‌تواند شکل بگیرد، ولی آن چنان ریتم روایی سریع هست که مخاطب  مجال نمی‌یابد به این نکات توجه کند.


جریان اصلی از  زمانی است که بهمن (امیر جعفری) به عنوان یک قاچاقی به اصلان پیشنهاد  می‌دهد که دین و مذهبش را به صورت سوری تغییر دهد و اصلان به خاطر عشق و  محبتش به نگار، تن به این کار داده و وارد منجلابی می‌شود که اتمامی برایش  نیست. این چنین سناریویی آشنا نیست؟ اجازه دهید به چهارده سال گذشته سفر  کرده و به مارمولک، اثر ماندگار و جاودانه‌ی کمال تبریزی در ژانر طنز نگاهی  بیندازیم. پرویز پرستویی با بازی هنرمندانه‌اش، تلفیقی از طنز و معضل‌های  رایج در دین را به خورد مخاطب می‌دهد که در عین تلخ بودن پاره‌ای از  مشکلات، مخاطب اغلب لبخندی توام با یک افسوس را تجربه می‌کند! و این یعنی  کارگردان توانسته از یک فیلم‌نامه‌ی چفت و بسط دار، اثری خلق کند که  جاودانه باشد؛ جاودانه و ماندگار از این نظر که حتی در حال حاضر با گذشت  زمانی بیش از ده سال، می‌تواند دوباره آن را تماشا کرده و از تماشای تک تکِ  سکانس‌ها لذت برد. اکسیدان این خاصیت را ندارد. در حقیقت، معضلِ مهاجرت و  اخذ ویزا، معضلِ و ایده‌ی جالبی برای یک اثر طنز بود که اکسیدان، از تمام  پتانسیل این مسئله نتوانست به خوبی استفاده کند و مواردی که در فیلم  می‌بینیم، صرفا یک برش سطحی از این معضل است. راهکارهایی که اصلان و بهمن  می‌خواهند از آن به نفع خود استفاده کنند، به فکر بسیاری از مردم نیز  رسیده؛ تغییر دین و مذهب، باعث شده تا این فیلم حاشیه‌ساز باشد. حاشیه‌هایی  که هم به نفعِ تبلیغات اکسیدان و هم از طرفی سنگ‌اندازی‌هایی به فیلم‌نامه  این اثر شد. مبلغان دینی و اسلامی این اثر را تبلیغ کننده‌ی دین مسیحیت  قلمداد کرده‌ و از سوی دیگر، مبلغین دین مسیحیت اذعان داشته‌اند اکسیدان،  از دین مسیحیت یک برداشتِ بد به مخاطبش تحویل می‌دهد و افراد مسیحی آنقدر  که در فیلم‌نامه به آن پرداخته شده، سست عنصر و هالو نیستند! به خاطر همین  مسائل، اکسیدان در برزخی گیر میفتد که راه فراری از آن ندارد و دو پهلو  نشان دادن جریان اصلی منجر به قضاوت‌های متعصبانه شده و علی‌رغم فروش نسبتا  خوب اکسیدان در گیشه، این اثر صرفا محدود به همین حواشی بوده و سکانس‌های  به اصطلاح کمدی آن یک برای همیشه فراموش خواهند شد.


اکسیدان به شدت  تلاش می‌کند تا به قصه‌اش، بار مفهومی و اخلاقی تزریق کند ولی از آنجایی  که حفره‌های داستانی به شدت حس می‌شود، این اثر حرفی برای گفتن ندارد.  اصلان و بهمن، صرفا این دو قطب مثبت و منفی قصه در کنارِ یکدیگر برای مخاطب  جذاب به نظر می‌رسند و بخشِ اعظمِ بار طنز به دوشِ امیر جعفری و شوخی‌های  خرکی اوست. همانطور که در فیلم سینمایی مارمولک نیز شعاری اخلاقی به مخاطب  گفته می‌شود (به ازای تک تکِ آدم‌ها، راه برای رسیدن به خداست)، اکسیدان هم  با یک شعار معمولی می‌خواهد سر و تهِ قصه را با جمله‌ی خدا همه جا هست  ببندد! اگر مارمولک این شعار را می‌دهد، در کنارش یک سکانس مرتبط و  موعظه‌گر نیز تعبیه می‌کند تا مخاطب، از جنبه‌ی انتقاد فیلم به صورت مستقیم  نیز بهره ببرد. اکسیدان حتی مقلد خوبی از پیشکسوت‌های ژانر طنز نیست و به  سختی می‌توان از این فیلم، چند جنبه‌ی انتقادی از نگاه و زاویه‌ دیدِ  کارگردان برداشت کرد. اکسیدان به این شاخه و آن شاخه می‌پرد و حتی تا حدودی  به سیاست هم چنگ می‌اندازد ولیکن موفق نیست. از آنجایی که اکسیدان، دومین  فیلمِ بلند حامد محمدی بوده، می‌توان به فیلم‌های آینده‌ی این کارگردان  جویای نام امیدوار بود. حداقل امیدواریم همانند اکسیدان، به یک معضلِ دست  نخورده‌ای بپردازد که هر کسی به آن ورود نکرده و در درجه‌ی بعدی از تمام  پتانسیل‌های ایده‌ی سناریو، بهره ببرد. 


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط