متکی به تاثیر گذاری

قطعا ساخت فیلم جنگی بهدلیل پروداکشنهای عظیم بسیار سخت است؛ چرا که سینمای دفاع مقدس در دهه ۶۰ و ۷۰ توانست تصویر جامعی را از جنگ به درستترین شکل ممکن نشان دهد. به این دلیل که فیلمسازان جنگ در آنزمان فضای جنگی را زیست کردهبودند. بنابراین آنچه که در فیلمهای درویش و حاتمیکیا و ملاقلیپور بهعنوان جنگ شکل گرفته بیش از حد تأثیرگذار بوده و حتی گزارش درستی بود از وقایع جنگ اما در شرایط کنونی سینمای دفاع مقدس تنها با اتکا به تاثیرگذاری در نگاه مخاطب ساخته میشود. «موقعیت مهدی» ساخته هادی حجازیفر یک اثر بیوگرافی از شهید مهدی باکری و نسخه سینمایی از یک سریال چندقسمتی است. با اینکه کارگردان گفته این فیلم از نسخه سریالی مجزاست اما احساس میشود این فیلم بهدلیل حساسیتها و التهابهایی که دارد نتوانسته به یک اثر سینمایی تبدیل شود. یعنی مدیوم قالب سریال تلویزیونی یا یک تلهفیلم است. به همین دلیل معتقدم که این فیلم سینمایی نمیتواند ایده خود را گسترش بدهد و به همین دلیل فیلم تبدیل به یک گزارش شده نه بیوگرافی. چرا که انگار نمیشود در ۹۰ دقیقه مهدی باکری را در قالب یک اثر سینمایی معرفی کرد؛ کما اینکه این شهید با وقوع انقلاب اسلامی نقش فعالی در سازماندهی سپاه داشته. او بهعنوان فرمانده لشکر در تعداد زیادی از عملیاتها حضور داشته و نقش او در جنگ بهعنوان یک فرمانده مهم بوده اما در فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» فیلمساز تنها گذری داشته است از مقاطع احساسی زندگی او. بهطوریکه در خاطرات گفته میشود وقتی خبر شهادت برادر شهید مهدی باکری را به او میدهند، میگوید تمامی رزمندگان برادران من هستند. اگر جنازه بقیه را توانستید برگردانید جنازه برادر مرا هم بیاورید. فیلمساز اما بخش میانی فیلمش را فقط به این موضوع پرداخته؛ موضوعی که جدا از سینمای جنگ است و نشانههای تراژیک دارد که باعث تأثیرگذاری در مخاطب میشود و این در حالی است که میدانیم سینمای جنگ و دفاع مقدس در نشان دادن رشادتها خلاصه میشود نه صحنههایی ملودراماتیک. این نکته در نسخه سریالی حجازی فر قطعا به پرداخت لازم رسیده اما چه اصراری بوده که حتما این نسخه سینمایی ساخته شود. آنهم در شرایطی که کلیت موضوع فدای بخشهایی شده که اثرگذاری جنگی ندارد. به نوعی با اینکه فضا و موقعیت جنگی ساخته و پرداخته شده اما معلوم است که سوژه و ایده و آنچه که قرار است یک بیوگرافی باشد در نسخه سینمایی به نتیجه نرسیده. در فیلم «ایستاده در غبار» بیوگرافی از صفر تا صد بهدرستی شکل گرفته آنهم در زمان محدود سینمایی اما در «موقعیت مهدی»، مهدی باکری برای مخاطب نمیتواند تبدیل به یک شخصیت مستقل و قهرمان شود که این میتواند به دلیل زبان ترکی فیلم یا اینکه باکری در چند سکانس مهم حضور ندارد هم باشد و اضافه کنید به آنکه فیلم موقعیت مشخصی را نشانه گرفته و در چند پرده روایت میشود. به نظر میرسد این چند پرده نمیتواند شهید باکری را به مخاطب سینمایی معرفی کند. یعنی زمان ازدواج یا شهادت برادر و چند سکانس حضور او در جبهه تا لحظه شهادتش گرچه باورپذیر نسبی دارد اما بخش بیوگرافیاش کافی نیست. البته به این معتقدم که در نسخه سریالی «موقعیت مهدی» به مراتب با فیلمنامه منسجمتری مواجهم اما در شرایط فعلی «موقعیت مهدی» از اثر بیوگرافی فاصله گرفته و به سکانسهای تاثیرگذار بسنده کرده که البته این تاثیرگذاری همچنان میتواند برای مخاطب عام اثر داشته باشد و در پایان البته نباید سعی و تلاش حجازیفر برای رسیدن به هدفش را نادیده گرفت که در فیلم کاملا مشهود است.