چرخه پایانناپذیر

یادداشتی بر فیلم قصیده گاو سفید
فاطمه فریدن
چرخه پایانناپذیر
فیلمنامه قصیده گاو سفید دارای ایده چالشمند و اثرگذاری است که به واسطه کنشهای غیرمنطقی کاراکتر قاضی (علیرضا ثانیفر) به یکباره از دست میرود و به ورطه دیگری میافتند. یکی از دلایلی که این ایده منحصربفرد را هر لحظه به سوی تباهی میرساند، نابودی زمان در نیمه ابتدایی فیلمنامه است که از قوت اجرای یک درام جذاب کاسته است. این وضعیت طبق فرمولهای جاری در نظریه آنتروپی، زیرشاخه «سکون و تعادلِ ترمودینامیکی» نام میگیرد. این شرایط خاص یعنی اتلاف و سیر انرژی به سمت وضعی دائمی و پایدار که در آن هیچ واقعه مشهودی رخ نمیدهد. چنین اتفاق اسفناکی دقیقا در فصل آغازین فیلمنامه و درست در نقطهای که داستان باید با حذف زوائدی چند حرف و حدیثهایی مرد و زن صاحبخانه و علاقه بیدلیل برادرشوهر(پوریا رحیمی سام) به موضوع اصلی یعنی قصور در اعدام و قتل بابک ورود پیدا کند، نادیده گرفته می شود. این نمونه بیش از هر مورد دیگری به ما نشان میدهد که فیلمنامه صرفا در مرحله یک ایده خوب باقی مانده و از قدرت پردازش برای طرح قصه در نیمههای بعدی ناتوان مانده است. به همین دلیل است که با ورود ناگهانی قاضی به خانه مینا(مریم مقدم) که پیشزمینه آن همدلی با رضا(قاضی) به سبب مرگ پسرش بوده، مینا دچار تحولی آنی شده و موضوع شکایت خود از قوت قضاییه را به فراموشی میسپارد. مجموعه این اتفاقات در بازه زمانی اندکی رخ میدهد و عامل فاش شدن آنها نیز تماسی ناگهانی از سوی برادرشوهر به خاطر برملا شدن هویت واقعی رضا نزد مینا بوده است. مینا نیز مجدد تغییر عقیده داده و تصمیم میگیرد که قاضی را به وسیله سم ریختن در غذا به قتل برساند.
در برداشت کلی از این قضیه، توقف زمان در نیمه اولیه فیلم و در دست نداشتن مصالحی محکم در جهت ساخت یک پیرنگ قوی و کامل که بر کشمکش های منطقی و دارای ارزش تاکید بگذارد، تصویری خلسه آور به داستان بخشیده است. این فرآیند که به شکلی تسلی در بخشهای رو به پایان فیلمنامه رخ داده است، با امکان وجود در قسمتهای ابتدایی قادر بود کنشهای بیشماری را به واسطه نزاع و کشمکش در حواشی روابطی منطقی در بازخورد اشخاص ایجاد کند. اما بر اساس قانونی که در نظریه مذکور ابراز شد، جهان داستان نیز همانند جهان طبیعی مدام به سوی هرج و مرگ حرکت می کند و از آن جا که مقدار بینظمی آن مدام افزایش مییابد و در پدیدههای طبیعی و روزمره زمان هرگز به عقب برمیگردد، در نتیجه میتوان گفت که بینظمی جهان در امتداد زمان و به شکل چرخهای پایانناپذیر ادامه مییابد.