از داستان ملتهب «شنای پروانه» تا جنب و جوش «تومان»
دومین روز سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر در حالی سپری شد که مهمترین رویداد آن را باید نمایش فیلم «شنای پروانه» دانست. ساخته سینمایی محمد کارت که پیش از این با مستندهای دیدنی و تکان دهنده اش برای اهالی سینما آشنا بود. فیلمی که توانست با سوژه متفاوت و تازه اش تماشاگران را تا پایان بر صندلی خود حفظ کند.
«شنای پروانه» در واقع داستان زندگی اراذل و اوباش و خانواده های آن ها در مناطق جنوبی شهر است. شاید برای نخستین بار باشد که یک فیلم سینمایی تا این اندازه به پستوی زندگی این قشر نزدیک می شود و از دل مشغولی ها و روابط آن ها پرده برمی دارد. البته در سال های اخیر آثاری چون «مغزهای کوچک زنگ زده» هومن سیدی و «متری شیش و نیم» سعید روستایی هریک به اندازه خود به این گونه فضاها نزدیک شدند و مخاطبان سینما را شگفت زده کردند اما «شنای پروانه» را می توان پدیده ای نو و کاملا مستقل تلقی کرد. گرچه در کنار این نباید ضعف های داستانی آن را نیز نادیده گرفت.
از سوی دیگر «شنای پروانه» را باید به خاطر بازی ستاره هایش مورد توجه قرار داد؛ چرا که جو ملتهب فیلمنامه بازی در فیلم را دشوار می کند.
«محمد کارت» کارگردان فیلم در نشست رسانه ای جشنواره فجر، «شنای پروانه» را محصول تجربه زیسته سی ساله خود دانست و به آثاری اشاره کرد که پیش از این در همین زمینه در شهرهای مختلف تولید کرده است.
اما «تومان» دیگر فیلم به نمایش درآمده در روز دوم سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر بود. فیلمی پر جنب و جوش که به خاطر جداشدن از اقلیم تهران و نمایش تصویری تازه از ایران، به فضاسازی خاص خود دست یافت.
«تومان» ماجرای زندگی چند دوست جوان است که به سمت شرط بندی نتایج مسابقات فوتبال کشیده می شوند. فیلم، داستان خود را در قالب فصل های سال برای مخاطب بازگو می کند؛ به گونه ای که هر بخش به نوعی نمایانگر فصلی متفاوت از زندگی کاراکترهاست. فصل بیم و امید، فصل پیروزی و فصل شکست.
«مرتضی فرشباف» کارگردان فیلم درباره انگیزه خود برای ساخت این اثر گفت: اقلیمی که داستان «تومان» در آن می گذرد، زادگاه خود من است و از نزدیک با زیبایی ها و زشتی هایش آشنا هستم. به همین خاطر می خواستم علاوه بر نمایش زیبایی هایش، چالش های اجتماعی آن را نیز به تصویر بکشم. «شرط بندی» یکی از مولفه های اجتماعی آن منطقه است و بسیاری از مردم با آن درگیر هستند.
از نکات جالب توجه درباره «تومان» باید به بازی صمیمی و باورپذیر بازیگران، فیلمبرداری فوق العاده و ریتم تند فیلم اشاره کرد.
سومین فیلمی که در روز دوم جشنواره فجر روی پرده رفت، «بی صدا حلزون» نام داشت. داستان زندگی مرد و زنی ناشنوا که بر سر عمل جراحی «کاشت حلزون» فرزند ناشنوای خود اختلاف نظر دارند. چالشی که زندگی آن ها را به جدایی کشانده و همچنان بهانه درگیری بی پایان است.
«بی صدا حلزون» با آن که از حضور بازیگران توانایی چون هانیه توسلی و محسن کیایی در نقش زن و مرد ناشنوا بهره می برد اما چنان که باید از انسجام برخوردار نیست. شاید اگر فیلمنامه به جای کشمکش مدام زن و مرد قصه بر سر عمل فرزندشان، به زمینه های این چالش و دلایل هریک می پرداخت با اثری دیدنی تر روبرو می شدیم اما در حال حاضر، فیلم بدل به تکرار دایره وار رویدادهایی شده که مشخص نیست نمایش چندباره آن ها چه سودی دارد.
«بهرنگ دزفولی زاده» کارگردان «بی صدا حلزون» در نشست رسانه ای پس از نمایش فیلم در جشنواره، با تاکید بر این که فیلم او تبلیغی برای عمل «کاشت حلزون» نیست، گفت: آن چه مرا به سمت ساخت این فیلم سوق داد، مسائل و مشکلات زندگی ناشنوایان بود که کمتر در رسانه ها و میان مردم مورد توجه قرار می گیرد. در طول سال، تنها روزهایی به ناشنوایان مربوط است و پس آن، این قشر بار دیگر فراموش می شوند.