پنج ویژگی مهم فیلم «تی تی» | به دریا زدن در دل شب
اختصاصی سلام سینما- اکران «تی تی» در این فصل گرما جان دوبارهای به سینماها بخشید. فیلمی که خصوصاً در روزهای اول اکرانش توانست به فروشی فراتر از انتظار برسد. «تی تی» در حالی در روزهای اول اکران خود حدود نیم میلیارد فروخت که کمتر کسی انتظارش را داشت و سینمای ایران هم روزهای بیفروغ و کم تماشاگری را پشت سر میگذاشت.
علاوه بر این فروش اولیه قابلتوجه، «تی تی» فیلمی بود که توانست نظر تماشاگران و خصوصاً منتقدان را به خود جلب کند و در فضای مجازی بحث و جدل به راه بیندازد. بسیاری از تماشاگران بعد از تماشای فیلم، درباره آن صحبت و اظهارنظر کردند که این خودش نکته ویژهای است و به این معناست که فیلم قابلبحث و صحبت بوده است.
نقشآفرینیهای به یادماندنی پارسا پیروزفر کدامند؟
در این یادداشت پنج ویژگی جالبتوجه فیلم آخر آیدا پناهنده را مرور کردهایم. ویژگیهایی که «تیتی» را از بسیاری از فیلمهای دو سال گذشته سینمای ایران متمایز میکند.
یک شخصیت زن ویژه
این اولین نکتهای است که به چشم تماشاگر میآید و اولین عنصری از فیلم که تجربه تماشای «تی تی» را از همان دقایق ابتدایی برای تماشاگر عام، متفاوت با فیلمهای ایرانی که این اواخر دیده میکند و تماشاگر حرفهای تر و خورهٔ فیلم، «تی تی» را جدی دنبال میکند.
«تی تی» که یکی از بهترین تجربههای کارنامه کاری الناز شاکردوست است، از آن شخصیتهایی است که کمتر نمونهاش را دیدهایم. زنی روستایی که آن سادگی غیر شهریاش، در عین همهٔ دلنشینی که دارد، مزین است به یک عنصر برجسته و نامأنوس، به یک تجربه فرا عقلی. شبیه آن کاریزمایی که در قهرمانان داستانهای شاه و پریان طعمش را حس میکنیم.
«تیتی» از جهان فیکشن و افسانه سربلند کرده و این مهمترین نکتهای است که تیتی خله را در کنار کاراکترهای روستایی ماندگاری مانند ناییجان در «باشو غریبه کوچک» یا ننه گیلانه در «گیلانه» قرار میدهد. با این وجه تمایز که تیتی همانند اسم غیرعادیاش که در زبان گیلکی، یعنی زبان مادری خود فیلمساز به معنی شکوفه است، گویی از جهان دیگری آمده. همانطور که انگار در جهان دیگری هم زندگی میکند.
اساساً آیدا پناهنده جذابیت اصلی فیلمش را از شخصیتپردازی تیتی به عاریه میگیرد. زنی که هم شبیه بچههاست، هم فرشتهٔ نجاتی که از کارتونهای کودکی به یاد داریم. لحظاتی که به پرداخت شخصیت تیتی و ایجاد پل عاطفی میان او و تماشاگر اختصاص دارد، بهترین لحظات فیلم هستند. مانند آب به دریا زدن جانانه در دل شب، یا حاضر شدن و خوشگل کردنش برای رفتن به دیدار نامزدش و یا لحظات تلختر حضورش در میان مردانی که دوستان نامزدش هستند.
درهم شکستن مرز رئالیسم و جادوی خیال و ارجاع به فیلمهای ماندگار تاریخ سینما
یکی دیگر از نکات مهم «تیتی» این است که فیلم، خوب کارگردانی شده؛ فکر شده و بهاندازه است. بدون اینکه نیازی به اغراق در لحظات حسی و یا انفعال و اختگی در برابر لحظات عاطفی داشته باشد. آیدا پناهنده در فیلمهای پیشینش نشان داده به چه مدل سینمایی علاقهمند است و ترجیح میدهد داستانش را در بستر یک فضاسازی آرام و با طمأنینه تعریف کند. او حواسش هست زیاد به کاراکترها، خصوصاً زنان نزدیک نشود تا فیلمها به سمت ملودرامهای ایرانی میل نکند. اما پناهنده در «تیتی» فاصلهاش را با قهرمان زنش کمتر کرده، انگار که خود پناهنده تعلق خاطر بیشتری به تیتی در نسبت با ناهید و ماهی دارد و این بهواسطه سویهٔ کمیک ظریف در پردازش کاراکتر تیتی، بیشتر هم به چشم میآید.
آن سردی اختهای که در فیلمهای ایرانی همسبک «تیتی»، یعنی فیلمهایی که وامدار مدل پر از سکون و مکث و فراری از حادثه و کنشگری فیلمهای اروپایی هستند، به چشم میخورد، در «تیتی» بسیار کنترل شده است. پناهنده فاصله تماشاگر و تیتی را حفظ کرده و در کنارش آن سردی را از جان فیلم گرفته. این مهمترین کاری است که پناهنده ابتدا در مقام فیلمنامهنویس روی کاغذ و در پرداخت شخصیت به سراغش رفته و با شکل کارگردانی خود و تصویرکردن آن جهان خیالی جلوی دوربین، به شکلی که تماشاگر امروز با آن مواجه میشود، تکمیلش کرده.
اما آیدا پناهنده کارگردان در «تیتی» پختهتر از دو فیلم قبلیاش به نظر میرسد. ضمن اینکه با پرداختن به داستانی که یکسوی فانتزی و فراواقعی دارد، از خودش فراتر رفته است، از آن رئالیسم خامی که در فیلمهای اول و دومش وامدار آن بود ... فیلمساز در فیلم سوم خود با جسارت بیشتری که در پرداخت داستان به خرج میدهد، سعی میکند روی مرز باریک واقعیت و افسانه حرکت میکند و به این سبب موفق میشود اتمسفر پویاتری بسازد.
اینجا قطعاً مجال پرداختن به جزئیات فرمالیستی و تکنیکی فیلم نیست اما یکی از نکات مهمی که «تیتی» و پناهنده را فراتر میبرند، در کنار «درهم شکستن مرز رئالیسم و جادوی خیال»، رابطهای است که سعی میکند میان فیلم و تاریخ سینما پیدا کند. پیداکردن رد فیلمهای بزرگ و صحنههای ماندگار تاریخ سینما در «تیتی» چندان کار پیچیدهای نیست.
مثلاً پلانی که در اوایل فیلم تیتی برای سرحال آوردن دختربچه رازش را با او در میان میگذارد و لیوان روی میز را با نگاهش جابهجا میکند یادآور آن لحظه مشهور «استاکر» تارکوفسکی است و یا اصلاً رابطه امیر ساسان (هوتن شکیبا) با تیتی در یکسوم پایانی فیلم با نیمنگاهی به رابطه دخترک و آن دلال محبت در «راننده تاکسی» اسکورسیزی پرداخته شده است.
داستان فیکشنال و متفاوت با خیل عظیم فیلمهای اجتماعی ایرانی
نکته مهم دیگر هم با داستان فیلم گره میخورد، هرچند شاید مستقیم به فیلم مرتبط نباشد و بیشتر به اوضاعواحوال این روزهای سینمای ایران مربوط است. روزهایی که فیلمها عموماً در فرمولبندیهای مشخصی قرار میگیرند و از دو حالت کمدی بیربط یا فیلم اجتماعی رئالیستی بهندرت خارج میشوند. در میان خیل عظیم این فیلمها، «تیتی» حاوی پیشنهادهای جدیدی برای سینمای ایران است.
اینجاست که اهمیت روحیهٔ جسورانه فیلمساز در انتخاب داستانی فیکشنال که سویهای غیر رئالیستی و افسانهای دارد، بیشتر موردتوجه قرار میگیرد. این در حالی است که اساساً پناهنده را بهعنوان فیلمسازی با دغدغههای اجتماعی بهجا میآوریم و درحالیکه انتظار فیلمی مشابه قبلیها را داریم، پناهنده با همان صحنهٔ تارکوفسکیوارش، با همان اوپنینگ ویژهاش که با تصویری از یک سیاهچاله، بهمثابه عنصری ناشناخته از ماوراءالطبیعه در کنار بازی دستان تیتی با نور و روشنی خورشید، غافلگیرمان میکند.
اینکه پناهنده کماکان بر اهمیت بعد اجتماعی و صحبت از مسائل اجتماعی زنان تأکید میکند و درعینحال به سراغ تجربه کارگردانی گونهٔ جدیدی از فیلم میرود، همان روحیهای است که نسل جوان سینمای ایران که با کپی کاری فرمولهای موفقیت خو گرفته، آن را کم دارد. پناهنده اصرار دارد که فیلم دغدغهمند و چالشی بسازد و به همان میزان هم تأکید دارد که فیلمش در نهایت در دستهبندی فیلمهای اجتماعی سالهای اخیر قرار نگیرد.
یک تریلوژی زنانه
حالا میتوانیم سه فیلم آیدا پناهنده یعنی «ناهید»، «اسرافیل» و «تیتی» را بهعنوان یک تریلوژی یا سهگانه مورد بررسی قرار بدهیم. سهگانهای زنانه درباره زنانی که در موقعیتهایی مشابه، اما در بسترهایی تماماً متفاوت، با آدمها و محیط اطرافشان در تعارضاند، محیط اطرافشان آزادی و استقلالشان را سلب کرده و آنها تلاش دارند با کمترین خسارت احتمالی از زیر بار فشارهای اجتماعی قسر دربروند.
زنان این سهگانه درعینحال یک گناه نانوشتهٔ مشترک دارند: آنها بیپروا عاشقی کردهاند و البته در جهان سلبی فیلمها که بازنمایی از واقعیتهای عینی جامعه معاصر در بحث حقوق زنان است، قهرمانان این سهگانه یعنی ناهید، ماهی و تیتی باید تاوان عشقشان را پرداخت کنند. آنهم بدون اینکه رحم و عطوفتی از فیلمساز نصیب حالشان شود.
آنچه در این میان مهم به نظر میرسد، لوکیشن فیلمهاست. هر سه فیلم در شمال کشور میگذرند. یعنی در جغرافیایی که فیلمساز خودش در آن بزرگ شده و شناخت حسی، تجربی و جزئینگرانهای به جامعهٔ آن دارد. قهرمانان این سهگانه به شکل خاص با جامعه کوچک اطرافشان در تقابل هستند. تقابلی که احتمالاً خود فیلمساز در همان جغرافیا، آن را با گوشت و پوستش حس کرده و بعید میدانم خودش، هم صف قهرمانانش در برابر آن اجتماع جغرافیایی به تقابل دست نبرده باشد.
در این سهگانه مسیری را بهمرور از شهرها به روستاها در پیش میگیرد، از بندر انزلی که شهر است، یک شهر کامل، در «اسرافیل» به شهری کوچکتر و محیطی بستهتر کوچ میکند و در «تیتی» به دل زیست در محیطی روستایی میزند. جایی که از سویی آن تقابل زنانه سختتر است و از سوی دیگر همجواری و نزدیکی بیشتر به طبیعت سحرآمیز، بدل به بستر مناسبی برای تعریف داستانی با سویههای فیکشنال میشود.
هرچند که جنس پرداختهای زنانه پناهنده تا حد زیادی متأثر از رخشان بنیاعتماد است، اما جدیت و تقلایی را در خود دارد که منحصراً از نمای نقطهنظر پناهنده نشئت میگیرند. زنانگی در فیلمهای او بیش از آن که متوجه آن ساحت احساسی و یا نمایش ترحمبرانگیز مظلومیت زنان باشد، روی منطق یک ذهن زنانه در تصمیمگیریها و در «تقلای برای ایستادن در جای درست» قهرمان و مدیریت یک شرایط بغرنج عاطفی تأکید میورزد. دلیل پرداختن به این قهرمانان نشاندادن موقعیت ناراحتکنندهای که ناخواسته در آن قرار گرفتهاند و اختیار عملشان سلب شده نیست که پناهنده اتفاقاً به دنبال تصویرکردن مواجهه قهرمانانش با این موقعیت و چگونگی برونرفت آنها از «وضع موجود» شان است.
آنچه برای پناهنده ارزش پرداخت دارد نه شرایط نابرابر و کوتهفکریهای اجتماعی که تقابل شجاعانه، جانانه و مستقل قهرمانان با این موقعیتهاست. زنانی که در میان نگاه اخته یک جامعه واپسگرا و عشق همدلیبرانگیزشان به مردی که محصول آن اجتماع نیست، دارند مچاله میشوند اما کم نمیآورند ... و در نهایت هر سه فیلم گویی بر مبنای یک عکس ساده اما عمیق و پر از حافظهٔ تاریخی ساخته شده: زنی که بعد از عبور از طوفانی سهمگین، در کنار معشوقهاش، چشم به عظمت دریا دوخته ... فارغ از اینکه در کنار مرد خواهد ماند یا نه ...
پناهنده اما باید برای کاراکترهای مرد فیلمهایش هم فراتر از خودش برود. شخصیتپردازی مردان در فیلمهای او و همچنان در «تیتی» پاشنه آشیل آثار هستند، همان نقطه لنگ ماجرا که توجه ویژهتر زوج فیلمنامهنویس و پناهندهٔ کارگردان را میطلبد. خصوصاً که حالا در «تیتی» بهواسطه وسعت و عمق کاراکتر تیتی خله، بیش از دو فیلم قبلی هم به چشم میآید در ذوق میزند.
یک زوج سینمایی که به فرمولهای موفقیت و فروش اهمیتی نمیدهد
آیدا پناهنده و همسرش ارسلان امیری فیلمنامه هر سه فیلم را باهم نوشتهاند و در تابستان ۱۴۰۱ دو فیلمشان که فیلمنامههایشان مشترکاً نوشته شده و «تیتی» را پناهنده و «زالاوا» را امیری کارگردانی کرده، همزمان روی پرده سینماها به اکران درآمده.
این زوج سینمایی بیاعتنایی جالبتوجه و ویژهای به جریانات روز سینمای ایران دارند. خودشان را از مسیر اصلی جدا کردهاند و بیتوجه به همه آن فرمولهایی که موفقیت و گیشه را تضمین میکند، فیلمهایی میسازند که وجه برتریشان را از همگونی باهنر سینما به عاریه میگیرند نه آمارهای فروش میلیاردی و خبر خوب اینجاست که در موردی مثل «تیتی» این پشتپازدن به جریان باسمهای و مد روز سینمای ایران که در میان فیلمسازان جوان فراگیر شده، جواب هم داده.
شاید فروش نیم میلیاردی فیلم در روز اول اکران مرهون نام سوپراستارهایش یعنی الناز شاکر دوست، پارسا پیروزفر و هوتن شکیبا باشد اما در همین هفته گذشته فیلم به صدر جدول فروش هفتگی آمد و این یعنی خلاقیت هنوز هم جواب میدهد و هر حرکت خلاف جریان رودی در این فضای ضدفرهنگی و سیاستزده، محتوم به شکست نیست.
حقیقتاً مهم نیست که این تجربیات معدود و انگشتشمار متفاوت مانند «تیتی» یا پرداخت ژانریک مانند «زالاوا» چقدر میفروشند یا قدر دانسته میشوند، زوج فیلمساز مسیر شخصی خودشان را میروند، به استقلال فیلمها و تجربه فیلمسازی پایبند هستند و به فرمولهای روز سینمایی بیتوجه، همانطور که به فرمولهای جشنوارهای پسند. آنها به خود سینما اهمیت میدهند و این همان چیزی است که باعث میشود فراتر از جریانهای بدنهای بهشان نگاه کنیم، جدیترشان بگیریم و پیشنهادهای جدیدشان برای سینمای ایران را با آغوشی باز به استقبال برویم ... در نهایت این سینماست که باقی میماند ... همانطور که آن تصویر تک شات از زنانی که از حادثه گذر کردهاند و تاوان دادهاند و حالا، رها چشم در دریا دوختهاند، ماندنی است.