تئوری های عجیب طرفداران درباره هری پاتر که می توانند حقیقت داشته باشند
اختصاصی سلام سینما-وقتی یک نویسنده یا یک فرنچایز سینمایی، دنیایی بزرگ و حماسی مانند آنچه در رمان و دنبالهی سینمایی «هری پاتر»(Harry Potter) دیدهایم را برای مخاطبان خود خلق میکند، طبیعی است که در ذهن آن هواداران نیز سؤالهایی دربارهی مفاهیم داستان پدید میآید.
برخی از طرفداران «هری پاتر»(Harry Potter) در همهجای فیلم نمادگراییهایی را یافته بودند که حتی نویسندهی رمان آن یعنی «جی.کی.رولینگ» به آن فکر هم نکرده بود. هواداران «هری پاتر»(Harry Potter) تئوریهای زیادی را دربارهی شخصیتهای آن ساختهاند. این تئوریها تا حدی زیاد شده است که «جی.کی.رولینگ» چندین بار مجبور شد به آنها واکنش نشان دهد.
«جی کی رولینگ» تاکنون سعی کرده است که هیچ یک از این تئوریها را تأیید نکند و همه چیز را به خیالپردازیهای هواداران بسپارد. اما برخی از این تئوریها گاهی واقعاً معنی پیدا میکنند و سایر مخاطبان «هری پاتر»(Harry Potter) را به شک میاندازد.
شاید حقیقت داشتن یا نداشتن برخی از این تئوریها پس از پایان فرنچایز سینمایی «جانوران شگفتانگیز»(Fantastic Beasts) مشخص شود اما با اینکه بسیاری از این تئوریها دیوانهوار هستندف ممکن است حقیقت داشته باشند. اینجا با 16 تئوری دیوانهوار دربارهی داستان «هری پاتر»(Harry Potter) آشنا شوید.
16- اکنون دیگر «هری پاتر» نامیرا است
این تئوری دربارهی رسالت سرنوشت «هری» و «ولدمورت» است. در بیانیهی رسالت ذکر شده است که یکی از آنها بدست دیگری کشته میشود. در نتیجه این تنها «هری» است که میتواند زندگی «ولدمورت» را پایان بخشد. از طرفی دیگر بدین معنا نیز هست که «ولدمورت» تنها کسی است که میتواند «هری» را بکشد. حالا با مرگ «ولدمورت» میتوانیم بگویم که «هری» نامیرا شده است.
15- نامهربانی خانوادهی «دورسلی» با «هری» بخاطر یک جانپیچ بود
والدین ناتنی «هری» یعنی همان خانوادهی «دورسلی» به معنای واقعی انسانهای بسیار بدی بودند. اما دلیل بداخلاقی و نامهربانی آنها با «هری» چه میتوانست باشد؟
برخی از تئوریهای هواداران میگویند که رفتار بد آنها به این دلیل بود که خانوادهی «دورسلی» تحت تأثیر یک جانپیچ بودند. همانطور که در «هری پاتر و یادگاران مرگ»(Harry Potter and the Deathly Hallows) توضیح داده شد، قرار گرفتن تحت تأثیر جانپیچ میتواند آدمها را بدبخت و نامهربان کند.
برخی دیگر از تئوریها پا را از این هم فراتر گذاشتهاند و گفتهاند که خود «هری» آن جانپیچ بوده است که «ولدمورت» پس از ناکامی در گرفتن «هری» در دوران کودکیاش، او را تبدیل به «جانپیچ» خود کرده است.
14- «جینی» از معجون عشق برای بدست آوردن «هری» استفاده کرده است
«جینی ویزلی» از همان ابتدای کتاب و فیلم، علاقهی شدیدی به «هری» داشت. در سوی دیگر «هری» به هیچ عنوان متوجه علاقهی «جینی» به خود نبود تا اینکه در «هری پاتر و شاهزاده دورگه»(Harry Potter and Half-Blood Prince) خود را غرق در عشق نسبت به «جینی» مییابد.
این رابطهی عاشقانه آنقدر غیرمنتظره شروع شد که بسیاری از هواداران آن را طبیعی نمیدانند. برخی از هواداران تئوریهایی را مبنی بر استفادهی «جینی » ار معجون عشق روی «هری» مطرح کردهاند. یادمان نرود که برادران «ویزلی» در مغازهی خود معجون عشق میفروختند در نتیجه دستیابی به آن برای «جینی» آسان بوده است.
13- «نویل» جادوگر بدی نبود، بلکه فقط عصای او اشتباهی بود
والدین «نویل لانگباتم» از شناختهشدهترین جادوگران بودند اما مشخص نبود چرا «نویل» در هاگوارتز ناموفق بود. برخی از هواداران تئوریهایی در این باره مطرح کردهاند که «نویل» جادوگر خوبی بود اما عصای اشتباهی را انتخاب کرده بود.
روش درست انتخاب عصا این است که عصا، جادوگر را انتخاب کند اما «نویل» عصای پدرش را انتخاب کرده بود. پس از شکستن عصای پدرش، یک عصا «نویل» را انتخاب کرد و او جادوگر بهتری شد.
12-«آرتور ویزلی» به نفرین ایمپریوس دچار شده بود
«آرتور ویزلی» مرد فعالی بود و سالها در وزارت جادو کار میکرد اما با توجه به سابقه طولانیاش نتوانست پیشرفت کند. دلیل آن چه بود؟ برخی هواداران این تئوری را دربارهی او مطرح میکنند که به نفرین امپریوس دچار شده بود.
نفرین ایمپریوس باعث میشود که یک جادوگر به راحتی تسلیم خواستهی جادوگری دیگر شود. «رون» در کلاس «مودی باباغوری» گفته بود که پدرش دربارهی نفرین ایمپریوس به او توضیح داده است. «مودی» نیز در جواب میگوید که "پدرت همه چیز را دربارهی آن میداند".
11- هاگوارتز فقط در ذهن «هری» وجود داشته است
دنیای «هری پاتر»(Harry Potter) بسیار تخیلی و پر از مکانها و موجودات عجیبی است که نمیتوان هیچ توضیحی دربارهی آنها داد. همین موضوع باعث شده است تا هواداران، تئوری خیالی بودن هاگوارتز را مطرح کنند. عدهای معتقدند که «هری» در یک مرکز رواندرمانی بستری است و کل جریان مدرسهی هاگوارتز در ذهن او میگذرد.
10- «دامبلدور»، «گیلدروی لاکهارت» را برای مسخرهبازی استخدام کرد
از ابتدا «پروفسور دامبلدور» به شوخطبعی مشهور بود و شوخیهای او با دانشآموزان، حس خوبی به آنها میداد. همین ویژگی او باعث شد تا هواداران این تئوری را مطرح کنند که استخدام «گیلدروی لاکهارت» توسط «دامبلدور» هم برای تمسخر او و هم برای برملا کردن شخصیت واقعی او بوده است. زیرا از آنجا که «دامبلدور» همه چیز را میداند، از قبل نیز میدانسته که «گیلدروی لاکهارت» یک متقلب است.
9- در گذشته جنگی بین جادوگران و مشنگها درگرفته است
یکی از مهمترین موضوعات جانبی در داستان «هری پاتر»(Harry Potter) این است که جادوگران وقت زیادی را صرف پنهان کردن جادوی خود از دنیای مشنگها میکند. برخی از هواداران برای توضیح این مسئله، تئوریای را دربارهی بروز جنگی بین جادوگران و مشنگها در گذشته مطرح کردهاند.
آنجایی میتوان به این تئوری بیشتر اعتماد کرد که کلمهی «آوادا کداورا» شباهت بسیار زیادی به کلمهی «ابرا کادابرا» دارد که متعلق به دنیای مشنگها است.
8- «کروکشانکس» ابتدا گربهی «لیلی پاتر» بود
در «هری پاتر و یادگاران مرگ»(Harry Potter and the Deathly Hallows)، «جی.کی.رولینگ» نوشته است که در گذشته «لیلی پاتر» یک گربه داشته است. تئوری برخی از هواداران میگوید که این گربه همان «کروکشانکس» است که به «هرماینی» رسیده است.
همچنین این تئوری دلیل کمک «کروکشانکس» به «سیریوس بلک» را توضیح میدهد و دلیل آن را آشنایی قبلی «کروکشانکس» با «رون» و «هری» میداند.
7- شغل آموزش دفاع در برابر جادوی سیاه نفرین شده است
بنظر میرسد جایگاه شغلی آموزش دفاع در برابر جادوی سیاه در مدرسه هاگوارتز دورهای است. برخی هواداران معتقدند که دلیل آن نفرینی که «تام ریدل» پس از رد تقاضایش توسط «دامبلدور» برای تدریس در این جایگاه بر آن گذاشته است.
این تئوری هنگامی بیشتر قابل اعتماد میشود که «دامبلدور» اجازه نداد تا «سوروس اسنیپ» این درس را آموزش دهد زیرا نمیخواست او به این نفرین آلوده شود.
6- «هری» و «سیریوس» رابطهی خونی دارند
وقتی «هری» برای اولین بار پدرخواندهاش «سیریوس بلک» را در «هری پاتر و زندانی آزکابان»(Harry Potter and the Prisoner of Azkaban) میبیند، احساس میکند که بالأخره کسی را پیدا کرده است که مثل یک خانواده به او اهمیت میدهد. «سیریوس» از نزدیکترین دوستان پدر «هری» بود که در کودکی از او مراقبت میکرد.
در شجرهنامهی خانوادهی «بلک» میتوان نامهایی را دید که تحت عنوان خائنین خونی حذف شدهاند. یکی از آنها فرزند «چارلس پاتر» و «دوریا بلک» است که تئوریهای هواداران، او را «جیمز پاتر» پدر «هری» میدانند.
5- «ریتا اسکیتر» خود «جی.کی.رولینگ» است
نوشتن شخصیت خود نویسندهها توسط خودشان در رمانهای خود، یکی از کارهای رایج است. آیا «جی.کی.رولینگ» خودش را در «هری پاتر» نوشته است؟ اگر نوشته است، شخصیت او کیست؟ برخی تئوریهای هواداری میگویند که «جی.کی.رولینگ» همان «ریتا اسکیتر» خبرنگار «دیلی پرافیت» است که همیشه سرش در کارهای «هری» است.
این تئوری حتی پا را فراتر میگذارد و ادعا میکند که «ریتا» پس از اخراج از شغلش، برای انتقام داستان «هری پاتر» را نوشته است تا دنیای سحر و جادو را برای مشنگها برملا کند. آیا بنظر شما دنیای «هری پاتر»(Harry Potter) میتواند واقعیت داشته باشد؟
4- سانتورها همیشه میدانستند که «هری» در برابر «ولدمورت» قرار خواهد گرفت
در «هری پاتر و سنگ جادو»(Harry Potter and the Philosopher’s Stone)،«هری» وارد جنگل ممنوعه میشود و با یک سانتور به نام «فیرنزه» دیدار میکند. در آن دیدار «فیرنزه» به «هری» میگوید که سانتورها هرگز در سرنوشت دخالت نمیکنند زیرا این در ستارهها نوشته شده است.
در کتاب پایانی یعنی «هری پاتر و یادگاران مرگ»(Harry Potter and the Deathly Hallows)، سانتورها تنها ناظر درگیری «هری» و «ولدمورت» بودند زیرا آنها میدانستند که چه اتفاقی قرار است رخ بدهد و نباید در آن دخالت کنند.
3- «هری» و «هرماینی» خواهر و برادر هستند
«هری» و «هرماینی» رابطهی خاصی با هم دارند که آنها را مانند برادر و خواهر نشان میدهد. اما اگر آنها واقعا برادر و خواهر باشند چه؟
هواداران یک تئوری را مطرح میکنند که میگوید «جیمز» و «لیلی» یک فرزند پسر و یک فرزند دختر داشتهاند که به دلایلی مجبور میشوند دخترشان را به خانوادهی «گرنجر» واگذار کنند. از آنجا «هرماینی» خون «لیلی» را در رگهایش دارد، به طور طبیعی از «هری» مراقبت میکند.
این تئوری همچنین میتواند این را توضیح دهد که چرا با وجود رابطهی نزدیک «هری» و «هرماینی»، هرگز رابطهای عاشقانه میان آنها شکل نگرفت.
2- «کلاه گروهبندی» میتواند آینده را پیشبینی کند
یکی از معماییترین اشیاء در مدرسه «هاگوارتز»، «کلاه گروهبندی» است. این کلاه وقتی روی سر یک دانشآموز قرار بگیرد، میتواند تشخصی دهد که او به کدام خانه تعلق دارد. برای مثال «نویل» که بنظر یک دست و پا چلفتی است، وارد خانه «گریفیندور» شد. یا «دراکو» که آنقدر حیلهگر به نظر نمیرسید، وارد خانهی «اسلیترین» شد.
هواداران دربارهی «کلاه گروهبندی» این تئوری را مطرح میکنند که آن کلاه توانایی پیشبینی آینده را دارد و بنابراین هر دانشآموز را با توجه به ذات و خانوادهاش گروهبندی میکند.
1- هویت واقعی «دامبلدور»
افسانهشناسی «هری پاتر»(Harry Pooter) داستانی را تحت عنوان «حکایت سه برادر»(The Tale of the Three Brothers) را در خود دارد. این داستان دربارهی سه برادر است که از رودخانهی جادویی عبور میکنند در حالی که قبل از آنها دیگرانی که تلاش کردند از این رودخانه رد شوند، غرق شدهاند.
آنها با «مرگ» روبرو میشوند. «مرگ» که احساس فریب خوردن میکند، از دست سه برادر خشمگین است اما از آنها میخواهد که آرزویی کنند تا آو آن آرزو را برآورده کند. آن برادرها عصای پیر، سنگ رستگاری و خرقهی نامرئی را درخواست میکنند که همهی آنها به یادگاران «مرگ» تبدیل میشوند.
یکی از تئوریهای هواداری این است که «مرگ» همان «دامبلدور» است و در مرگ «اسنیپ» و «ولدمورت» نقش اصلی را ایفا کرده است. این تئوری آنقدر پرطرفدار است که خود «جی.کی.رولینگ» دربارهی آن گفته است: "جور در میآید".
منبع:
خبرهای مرتبط:
شخصیتهای دنیای هری پاتر و مفهوم پنهان در نامگذاری بازیگران آن