پنج ویژگی سریال پوست شیر | زندان تن را رها کن
اختصاصی سلام سینما - سریال «پوست شیر» ساختهٔ جمشید محمودی است و به قلم خود او نگارش شده. جمشید و نوید محمودی دو برادر افغانی الاصل هستند که با فیلم «چند مترمکعب عشق» نام خود را در سینمای ایران مطرح کردند. یک فیلم اول که با استقبال تماشاگران و منتقدان همراه شد و بسیاری را سورپرایز کرد. در تجربههای بعدی عموماً جمشید محمودی بهعنوان کارگردان و نوید بهعنوان تهیهکننده پشت دوربین حاضر شدند.
محبوبترین سریالهای سال 2022 در سایت Imdb کدامند؟
آنها بعد از چند فیلم سینمایی مانند «مردن در آب مطهر»، «شکستن همزمان بیست استخوان» و «رفتن» و دو سریال «سایهبان» و «دلدار»، حالا اولین محصول خود برای شبکهٔ نمایش خانگی را تولید کردهاند. سریالی که فصل اول آن با استقبال خوبی از جانب تماشاگران همراه شد و طرفداران زیادی پیدا کرد که در ادامهٔ یادداشت به مهمترین دلایل آن خواهیم پرداخت.
پیش از پرداختن به خود سریال بد نیست اشارهای به گسترده شدن فعالیتهای پلتفرم فیلمنت خصوصاً در تولید سریال بکنیم. پلتفرمی که به نظر میرسد در دو سال گذشته تبدیل به رقیب جدیتری برای همپایان خود یعنی نماوا و فیلیمو شده است و باید دید که میتواند سیر صعودی خود را ادامه بدهد یا نه. «پدرخوانده» و «خون سرد» از دیگر تولیدات فیلمنت هستند که در بین تماشاگران مطرح شدند.
در این یادداشت پنج ویژگی مهم سریال «پوست شیر» را مرور کردیم.
بازی خوب بازیگران
اولین نکتهای که جا دارد به آن اشاره کنیم تیم بازیگری سریال است. محمودی که در فیلمهایش هم عموماً با چهرههای مطرح دنیای بازیگری همکاری کرده، در «پوست شیر» کلکسیونی از بازیگران به نام و مطرح ایرانی را گرد هم جمع کرده است. هادی حجازی فر و شهاب حسینی بهعنوان دو بازیگر اصلی این سریال نقشآفرینی میکنند و مهرداد صدیقیان، پردیس احمدیه، پانتهآ بهرام، علیرضا کمالی و ژیلا شاهی دیگر بازیگران سریال را تشکیل میدهند. یک تیم قوی با نامهایی قدر که بهخودیخود تماشاگر را مشتاق دیدن سریال میکنند. اما محمود به نام و شهرت بازیگران اکتفا نکرده و موفق شده بازیهای قابلتوجهی هم از آنان بگیرد. خصوصاً در دو نقش اصلی حجازی فر و حسینی بسیار خوب ظاهر شدهاند.
نکتهٔ جالب اینجاست که سبک بازی هرکدام از آنها متفاوت است. حجازی فر بازی درونگرایی دارد و در بسیاری از لحظات با سکوت و میمیک صورتش احساسات تماشاگر را برانگیخته میکند. اکتهای بیانگرانه ندارد و این باعث میشود یک سردی خاصی به کاراکتر اضافه بیافزاید که روی او خوش نشسته است.
در مقابل شهاب حسینی بسیار برونگراست. این البته التزام نقشی است که بازی میکند. حسینی هم بهخوبی توانسته از عهدهٔ ایفای نقشی بیانگرانه و مملو از اغراق در اکتهای گوناگون بربیاید. شهاب حسینی بعد از «پلیس جوان» بار دیگر با قرارگرفتن در نقش یک پلیس، توانسته خوش بدرخشد و خصوصاً در انتقال عواطف هیستریک و بیطاقتی کاراترش موفق بوده است.
نقشهای فرعی سریال هم به همین شکل بهخوبی در ظرف کاراکتر خود جا گرفتهاند. برخلاف «نوبت لیلی»، پردیس احمدیه در این سریال توانسته کنترل خوبی روی نقش داشته باشد و شور نوجوانانهٔ کاراکتر را در احاطهٔ قدرت بازیگری خود دربیاورد. در کنار او مهرداد صدیقیان هم در نقش متفاوتی که پیشازاین تجربهٔ ایفای آن را نداشته بسیار خوب ظاهر شده و آن غرور و قلدری همیشگیاش را کنار گذاشته و بازی راحتتری ارائه کرده است. ضمن اینکه شگفتیساز تیم بازیگری علیرضا کمالی است که در نقش خود بهعنوان رفیق نعیم بسیار خوب و امیدوارکننده ظاهر شده. حضور او در «پوست شیر» باعث میشود بهعنوان بازیگری توانمند جدیاش بگیریم و منتظر باشیم تا نامش را بیشتر و در نقشهای مهمتری ببینیم.
شخصیتپردازی و پرسوناژهای جذاب
شخصیتپردازی سریال اصلیترین عاملی است که تماشاگران را به فضای «پوست شیر» نزدیک میکند و در درام آن گیر میاندازد. محمودی در همکاری با رضا بهاروند بهخوبی با پرداخت دقیق و جزئی توانسته کاراکترهایی جذاب روی کاغذ خلق کند که بتوانند حس سمپاتیک قوی در تماشاگر ایجاد کنند. همهٔ کاراکترهای سریال بسیار واقعگرایانه از کار درآمدهاند و تماشاگر میتواند با همهٔ آنها همذاتپنداری کند. نگرانشان شود، غصهشان را بخورد و عمیقاً در سیر روایی، خود را همراه و همدل با آنان تصور کند.
استفاده خوب از فلشبکهایی که گاهوبیگاه جزئیاتی از هرکدام از کاراکترها را برای تماشاگر رو میکنند از جمله نکات مهم در شخصیتپردازی سریال «پوست شیر» هستند. البته محمودی پیشتر همنشان داده بود که توانانی خوبی در خلق کاراکترهایی جذاب و برانگیختن حس سمپاتیک تماشاگران با آنان دارد.
در این میان پرداخت دو شخصیت اصلی یعنی نعیم و پلیس کاملتر است و خصوصاً پلیس با بازی شهاب حسینی یکی از جذابترین پلیسهایی است که در سریالهای ایرانی سالهای اخیر میتوان ردشان را گرفت. یک پلیس متفاوت که از آن تصویری که از پلیس ایرانی در ذهن داریم آشناییزدایی میکند، مردی شکستخورده و تنها که زندگیاش را باخته. با هوشی ویژه و روحیهٔ جسور و دلسوزانهای که در پس آن ظاهر خشمگین و هیستریک پنهان شده است.
درام تعقیب و گریزی هیجانانگیز
به شکل کلی میتوان گفت وجه تمایز «پوست شیر» با سریالهای دیگر نمایش خانگی در فیلمنامه و سیر روایت آن است. فیلمنامهای که خصوصاً در طراحی فاز تعقیب و گریزی خود، استانداردهای لازم را رعایت کرده و نتیجهاش شده داستانی جاندار و سرپا که تماشاگر را به حال خود راحت نمیگذارد.
هرچند جمشید محمودی در فیلمهایش عموماً از ضعف فیلمنامه رنج میبرد؛ اما در «پوست شیر» پیشرفت قابلتوجهی کرده و توانسته یک داستان معمایی و تعقیب و گریزی خوب طراحی کند. مشکل فیلمنامههای او عموماً بار ملودراماتیک بیش از اندازه و اغراقآمیزشان بودند. به شکلی که رشتهٔ داستان از دست میرفت و ملودرام ماجرا بهقدری زیاد میشد که سویهای ترحمانگیز پیدا میکرد. در «پوست شیر» هم هرچند این بار ملودراماتیک همچنان وجود دارد؛ اما کنترلشدهتر از قبل است. این نکته ازاینجهت اهمیت دارد که بزرگترین نقطهضعف آثار پیشین محمودی بود و او حالا فکری به حالش کرده است.
از طرف دیگر سویهٔ تعقیب و گریزی سریال خوب ازکاردرآمده. اطلاعات به شکل قطره چکانی به تماشاگر منتقل میشوند و رقابت تنگاتنگ شخصیت اصلی نعیم و پلیس برای پیداکردن قاتل که مدام از هم سبقت میگیرند، بسیار هوشمندانه پیادهسازی شده.
کارگردانی استاندارد
جمشید محمودی بیش از هر چیزی در فضاسازی و ایجاد اتمسفری تعلیق آمیز و رازآلود موفق عمل کرده است. بدون اینکه بخواهد به رویهٔ جاری کارگردانان کارهای عجیبوغریب کند و مادام حضور خودش را پشت دوربین به رخ بکشد.
در کارگردانی هم مانند فیلمنامهنویسی اثر، با یک محمودی بالغتر و باتجربهتر روبهرو هستیم که موفق شده هماهنگی جالبی میان عناصر مختلف سریال برقرار سازد و مهمتر از آن بتواند تا اندازهٔ زیادی میلش به بیانگری و رخنمایی را کنترل کرده و کارگردانی و تکنیک را در جهت داستان و روایت به کار ببندد.
بسیاری از کارگردانان جوان خصوصاً در سریالها سعی دارند با جنگولک بازی، دانش و خلاقیت تکنیکی خودشان را به نمایش بگذارند محمودی اما در عین اینکه با دکوپاژ خود جذابیتهای بصری و تکنیکی مورد نیازش را تصویر میکند، از این رویهٔ مرسوم فاصله میگیرد و به دنبال نمایشدادن خودش و حضورش در پشت دوربین سریال نیست.
استفاده خلاقانه از موسیقی و جغرافیا
این یکی از جزئیاتی است که کیفیت تکنیکی «پوست شیر» را به شکل قابلتوجهی نمایان میکند. موسیقی فیلم چه در آهنگ قسمت اول که حال نوستالژیک ترانهٔ «پوست شیر» را تداعی میکند و چه در آهنگهایی که در لحظات دراماتیک و یا تعلیق آمیز سریال بر حس و حال آن میافزایند، موفق میشوند تأثیر حسی عمیقی روی تماشاگر بگذارند. این در حالی است که موسیقی سریالهای ایرانی عموماً به دلیل بار ملودراماتیک بیش از حدی که با خود به دوش میکشند، از صحنهها اصطلاحاً بیرون میزنند و نمیتوانند آنطور که باید روی سکانس بنشینند. به شکلی که تماشاگر بیش از هر چیز موسیقی را بهعنوان واحدی جداگانه و منفرد میشنود و نه بخشی از کلیت سکانس.
بامداد افشار که یکی از موزیسینهای به نام و محبوب این روزهای سینمای ایران است، در «پوست شیر» هم مانند فیلمها و سریالهای دیگری که در دو سال گذشته ساخته («قورباغه»، «پوست»، «بیرؤیا» و «ملاقات خصوصی») گل میکارد و شمهٔ جدیدی از استعداد خود بهعنوان یک آهنگساز جوان را به نمایش میگذارد.
در کنار موسیقی، استفاده از لوکیشنهای متعدد مانند جادهٔ شمال و خیابانهای مختلف تهران هم نکتهٔ دیگری است که جا دارد منحصراً به آن اشاره کنیم. کار در لوکیشنهای متعدد از جنوب تا شمال پایتخت، باعث میشود بافت تصویری «پوست شهر» بسیار متنوع باشد. بخش عمدهای از جذابیت بصری این سریال دقیقاً ثمرهٔ انتخاب هوشمندانهٔ لوکیشنهای شهری است که اختلافات طبقاتی را نشان میدهند. در کنار این بخش قابلتوجهی از سریال در جاده میگذرد. از جادهٔ شمال در نیمهٔ اول سریال تا جادههای فرعی اطراف تهران که جنایت در آن اتفاق میافتد. این بیرونزدنها از دل شهر و حضور در جاده، یک فاز جادهای به سریال اضافه کرده است که برای تماشاگر سریالهای ایرانی جدید و قابلتوجه به نظر میرسد.
باید دید که «پوست شیر» تا انتها میتواند روی همین طول موج پیش برود و خصوصاً قصهاش را همینطور پویا و هیجانانگیز جلو ببرد یا در فصلهای آتی و خصوصاً در پایانبندی ماجرا، مانند عموم سریالهای ایرانی دچار چالش خواهد شد. باید دید که محمودی در طراحی «یک پایان خوب» شکست خواهد خورد یا سربلند بیرون خواهد آمد.