assert condition=g.params.id action="http_status_code" result=404 %} نقدی بر نگاه گزینشی «تاسیان» به تاریخ

جستجو در سایت

1404/05/25 18:15

نقدی بر نگاه گزینشی «تاسیان» به تاریخ

نقدی بر نگاه گزینشی «تاسیان» به تاریخ
«تاسیان» اولین سریال عاشقانه ـ تاریخی بود که نگاهی متفاوت به تاریخ انقلاب اسلامی ایران داشت و همین رویکرد باعث شد عده‌ای از آن خوشحال و عده‌ای عصبانی شوند.
به گزارش سلام سینما

نگارش این یادداشت درباره مسیر عاشقانه سریال نیست؛ هرچند جای بحث دارد، زیرا لحظاتی زاویه عاشقانه، هرچند مورد پسند جوانان قرار گرفت، کمی شتاب‌زده و تصنعی به نظر رسید. هدف اصلی این متن، روایت تاریخی است که سریال بر بستر آن شکل گرفته است.

تینا پاکروان به اصل انقلاب و تحولی که منجر به پیروزی ۵۷ شد نزدیک نشد، بلکه تحلیل درونی انقلابیون با گرایش‌های مختلف را مورد بررسی قرار داد و ضعف‌های آنان را به تصویر کشید. برای مثال، یکی از جریان‌ها، چپ‌های کمونیست به رهبری دکتر رجب‌زاده بودند که در تحریک دانشجویان نقش کلیدی داشتند. پاکروان نشان داد که علیرغم شعارهای پرطمطراق، در درون، جنایت‌ها و خیانت‌هایی همچون کشتن همسر اول حوری یا زمینه‌سازی برای خودکشی منوچهر وجود داشت که تنفر بیننده را برمی‌انگیخت.

در مقابل، روشنفکرانی مانند کیمیایی و بیضایی نیز به تصویر کشیده شدند که در آگاه‌سازی فکری دانشجویان نقش مثبت داشتند. انقلابیون مذهبی نیز همچون حاج رضا و امید، با اعتقادات مذهبی فعالیت می‌کردند و با جریان مذهبیون در بازار مرتبط بودند؛ این روایت برای تماشاگر منطقی و مثبت جلوه می‌کرد.

همچنین گروهی همراه حکومت پهلوی بودند؛ از جمله یک فرمانده نظامی، رئیس ساواک و جمشید نجات که نماینده‌ی نظامی، امنیتی و سرمایه‌داری حکومت بودند. فرمانده نظامی در بزنگاه از هیچ خشونت و خباثتی دریغ نمی‌کرد اما از انقلابیون می‌ترسید. رئیس ساواک، با بازی مجید مظفری، در دفاع از حکومت و شکنجه و دستگیری انقلابیون کوتاهی نمی‌کرد. نمونه‌ی علنی‌اش جوان ساواکی، به نام سعید بود که پاکراون به خاطر جوانی‌اش و متأثر از روابط عاشقانه امیر و شیرین در لحظات آخر تغییر نگرش داد اما تطهیر نشد و به سزای اعمالش رسید.

جمشید نجات و خانواده‌اش سرمایه‌داران دوره پهلوی بودند که زندگی نسبتاً خوشی داشتند و نه طرفدار انقلابیون بودند و نه مدافع پهلوی نبودند بلکه یک جریان سرمایه‌داری محسوب می‌شدند که قدری علاقه‌مند به شیوه‌ی حکومت شاهنشاهی برای زندگی و کار بودند اما  رسماً مخالف انقلابیون نبودند. تنها غصه‌ و نگرانی نجات کارخانه و تنها دلخوری‌اش از کارگرانی بود که احساس می‌کرد رونق کارخانه و آبادانی را متووجه نمی‌شوند و از روی نادانی و تحریک دست به شورش زده‌اند. او با جان و دل کارخانه را راه انداخته بود و نگران آینده‌ی خانواده‌اش بود. کارگران را دوست داشت و به آن‌ها خدمت می‌کرد.او معتقد بود برای آبادانی کارخانه باید تلاش کرد و حتی حاضر بود بماند و خود را با اندیشه‌های انقلابیون هماهنگ کند اما سرانجام برای سرافرازی و خوشبختی خانواده‌اش تصمیم به ترک ایران گرفت.

نویسنده متن : محمود گبرلو

از انقلابیون، یک کارگر بودن که پاکروان آن‌ها را بیشتر جاهل و زیاده‌خواه نشان می‌دهد؛ افرادی که عمدتاً به رهبری محسن عمل می‌کردند ـ و البته تعدادی دیگر نیز آلت دست جریان چپ بودند ـ در آتش زدن کارخانه نقش داشتند. در این میان، مذهبیون نقش کلیدی نداشتند.

طبیعی است که تینا پاکروان در این سریال ظهور انقلاب را نفی نکرده، اما انتقادهای خود را مطرح کرده است؛ انتقادهایی که باید با نگاه واقع‌بینانه پذیرفته و بیان شوند.

نکته مهم در این میان، حذف قشر مؤثر و کلیدی در جریان انقلاب، یعنی روحانیت است که پاکروان آن‌ها را نادیده گرفته است. این جریان نقش مهمی در بسیج مردم و جریانات انقلاب از سال ۴۲ داشت و سرانجام با ایجاد راهپیمایی‌های بزرگ تاسوعا و عاشورا و با دستورات مهم خود در تخلیه پادگان‌ها و حضور مردم در خیابان، منجر به ظهور و پیروزی انقلاب شد. دلیل حذف این قشر توسط پاکروان روشن نیست.

در این میان، در میان هیاهوها، پاکروان دو نسل جوان را روایت می‌کند که دور از این جریانات می‌خواستند زندگی عاشقانه‌ای داشته باشند: امیر، کارگر ساده چاپخانه و کافه‌رو، شراب‌خوار و بی‌قید و بند، اما اهل مطالعه و کتاب بود؛ و شیرین که در فضای سرمایه‌داری خانه‌اش، دردانه و ناز نازی بار آمده بود، زیباترین لباس‌های مد روز را می‌پوشید، اهل مطالعه و نقاشی بود و همواره شاد و سرزنده بود.

پاکروان اشاره نمی‌کند که همه جوانان آن دوران چنین برخوردار و خوش‌گذران بودند، زیرا در کنار این دو، جوانان پرشور دیگری نیز وجود داشتند که به‌شدت خواستار تحول بودند. این فضا دلیل بر آن نیست که برخی معتقدند سریال «تاسیان» دوران پهلوی را گل و بلبل نشان می‌دهد تا حسرتی بر دل جوان امروز باقی بماند.

البته برخی بر این باورند که اگر پاکروان منصفانه‌تر، قوی‌تر و مستدل‌تر زمینه‌های بروز انقلاب در سال ۵۷ را نشان می‌داد، این ذهنیت منفی برای مخالفان و معترضین ایجاد نمی‌شد؛ یعنی اگر وضعیت سخت مردم که ناشی از بی‌توجهی حکومت پهلوی به نیازهای آنان بود، در مسیر داستان گنجانده می‌شد، این حس ایجاد نمی‌شد. این نظریه و ضعف پاکروان در «تاسیان» را رد نمی‌کنم، اما به نظر می‌رسد که چون عملکرد غلط برخی انقلابیون در اوایل انقلاب و حتی طی سال‌های بعد از آن همچنان مشهود است، ناخودآگاه در مقایسه، این ذهنیت و عصبانیت ایجاد می‌شود.

چه بسا اگر منصفانه، جریان انقلابیون و عملکردهای آنان پس از انقلاب مطابق شعارهای اولیه انقلاب بود و گه‌گاه مورد تحلیل و ارزیابی قرار می‌گرفت و ضعف‌ها برطرف می‌شد، دیگر این ذهنیت‌ها ایجاد نمی‌شد.

خبرآنلاین


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image