نرم تنان سخت جان ایران زمین

"گشر" اولین فیلم وحید وکیلی فر است، که پس از دومین فیلمش "تابور" در گروه هنر و تجربه اکران شده است. "گشر" فیلمی خوش ساخت و از نظر بصری چشم نواز است که برای تصویر و صدا ارزش قایل بوده و تلاش کرده با ایجاد فرم بصری درخشان اش مفاهیم و ایده های مهم اش چون عدالت اجتماعی و پیشرفت و ترقی را به تماشاگرش القا کند.
"گشر" داستان سه مرد با سنین مختلف است که در لوله های بتنی نزدیک پالایشگاه زندگی میکنند و خانه و کاشانه مناسبی ندارند و به سختی گذران زندگی میکنند. جهان، که جوان ترین فرد این گروه است راننده است و سودای دیده شدن دارد و برای رسیدن به این هدفش هرکاری میکند . قباد، فرد خانواده داری است که در عسلویه و در مخازن نفتی جوشکاری میکند تا هزینه زندگی خانواده اش را که در شهر دیگری هستند تامین و بوسیله عروسک اسباب بازی برایشان بفرستد. نظام هم که مرد میانسال و جاافتاده تری است هر روز برای بازکردن گرفتگی توالت های پالایشگاه مجبور است با بدترین شرایط روبرو شود و این چنین است گذران زندگی این سه مرد در جهنم گرمی به نام عسلویه برای گذران معاش و ادامه زندگی.
با وجود تمام سختی ها در این جهنم سوزان و انجام سخت ترین وتحقیرآمیزترین کارها، زندگی در بین این کارگران در جریان است و شاید مهمترین هدف فیلمساز نشان دادن این شور زندگی و علاقه به پیشرفت است. قباد، در مسابقه دو تمام تلاشش را میکند تا پولی که به خاطر آن شرط بسته شده را ببرد و با روحیه و امید با خانواده اش تلفنی حرف بزند و به قول معروف سرش بالا باشد. نظام، که در بین این سه نفر سخت ترین کار را در مواجهه با انواع آلودگی های توالت و رفع گرفتگی چاه های آن دارد، انگیزه و علاقه ای به ادامه این کار نشان نمی دهد و باوجود اصرار کارفرما و تشویق اش به وام و خوابگاه دست رد به سینه اش میزند تا نشان دهد جایگاهش این نیست و میخواهد پیشرفت کند. جهان هم که از ابتدا با مهندسین و کارمندان پالایشگاه رفت و آمد داشته بالاخره راه ورود به داخل شرکت که برایش نماد بزرگی و شکوه و دنیای بهتری است را پیدا میکند و با لباسی آراسته به کاخ آرزوهایش میرسد و با کارمندان شرکت نفت غذا میخورد . این تلاش و انگیزه بالای این سه مرد برای رها شدن از وضعیت اسفبار و پیشرفتی حتی اندک، مهمترین تاثیری است که فیلم هنگام تماشایش روی مخاطب میگذارد و به او تلاش و امید را در بدترین و سخت ترین شرایط یادآوری میکند.
پخش سخنان رییس جمهور سابق در خلال فیلم و هنگامی که این سه نفر درون لوله های بتنی شب را میگذراندند هم برداشت های فرامتنی ظریفی را در بردارد. مانند اینکه در شرایطی که مردم این کشور در بدبختی و بی پولی دست و پا میزنند رییس جمهور خبر هسته ای شدن و پیروزی و موفقیت می دهد، درحالی که این موفقیت و این پول نفت سر سفره مردم نیست و بیشتر در نقد شعارزدگی و سیاست بازی است. این مفهوم عدالت اجتماعی و پارادوکس فقیر و غنی در قصه جهان که جوانی خام و کم و سن وسال است بیشتر در فیلم نمود دارد، چنانچه وقتی فرد کراواتی درون ماشینش می نشیند، با چشمانی متعجب و حسرت وار به کراواتش نگاه میکند و بعدتر معلوم میشود که کراوات و خوش پوشی به دغدغه او برای کمی معاشرت با آدم های مرفه تر تبدیل شده است.
نمادگرایی از جمله موتیف های تکرار شونده وکیلی فر در فیلمهایش به خصوص "تابور" و "گشر" است، چنانچه نام خود فیلم مفهوم ژرف و البته کنایه آمیز به زندگی و آدم های درون فیلم دارد. وکیلی فر خود درگفتگویش درباره معنای "گشر" گفته است: به لهجه مردم هرمزگان و بهويژه جزيره هرمز، يک آبزي بسيار لزج و نرم است که به صخرهها و سنگهاي نزديک ساحل میچسبد که البته بسيار هم آسيبپذير است، اما در طول زمان اطراف اين آبزي پوسته سفت و سختي شکل میگيرد. آنچنان سخت که حتي موجب آسيب موتورهاي کشتيها و تورهاي ماهيگيري میشود. درواقع اين پوسته از آن درون نرم و آسيبپذير محافظت میکند و در اصطالح هم هر چيزي که تیز، سخت و برنده میشود، به آن گشر میگويند.
از فضا و شخصیت های بدیع و غریب "گشر" که بگذریم به نظر میرسد که فیلم کمی متریال قصه اش برای یک فیلم بلند داستانی کم است و بی تجربگی در شاخ و برگ دادن به داستان و خامی قصه گویی به خصوص در پرداخت شخصیت ها به روشنی به چشم می آید. به عبارتی شخصیت ها بطور کامل شکل نمی گیرند و ابهاماتی از معنی رفتارها و سخنان آنها در ذهن بیننده شکل می گیرد که یقینا از ضعف فیلمنامه ناشی میشود . بطور مثال پایان بندی فیلم کمی ابهام آفرین بوده و حداقل دو برداشت را از آن میتوان کرد:
یکی، بطالت و سرگردانی این آدمها را حکایت دارد که بیکار و بیحال چشم به آینده ای دارند که هیچ امید و شادی در آن نیست و همه اش روزمرگی و کار است و باید فقط با آن ساخت و زندگی را گذراند.
دیگر، تصوری که از پایان فیلم و آن روشنی مشعل های پالایشگاه (فلیر) میتوان داشت، نور و امید به آینده است که با تلاش و انگیزه ای که از کاراکترهای فیلم در طول داستان شاهد بودیم می توان پایانی امیدبخش و نویددهنده و پایانی خوش برای تماشاگر باشد.
در هرحال "گشر" فیلمی تجربی است که نوید فیلمساز با استعداد و خوش ذوقی را دارد که جلوه های بصری کار برایش مهم است و در این وانفسای مینیمال وفرم بازی سینماگران جوان کشور، دوست دارد قصه بگوید و شخصیت خلق کند و این نقطه مثبت اولین فیلم وکیلی فر در مقام فیلمنامه نویس و کارگردان است.