جستجو در سایت

1398/11/01 00:58

نگاهی به نمایش «سمفونی کوچک سکوت»: "می¬نوازم، پس هستم!"

نگاهی به نمایش «سمفونی کوچک سکوت»:

 «سمفونی کوچک سکوت» عنوان نمایشی است به کارگردانی سینا راستگو که این شب­ ها در عمارت نمایشی نوفل­ لوشاتو اجرا می­شود.
این تئاتر با الهام از نمایشنامه ­ی «مرده­ های بی­ کفن و دفن» ژان پل سارتر نوشته شده است.
پیش ­تر اجرایی دیگر را از همین نمایشنامه دیده بودم که اجرایی مبتنی بر "محتوا" بود و داستان در آن پررنگ و عقیده مقدم بر فرم. اساساً گمان می­کنم ردپای اگزیستانسیالیسم سارتر در نمایشنامه­ ی «مرده­ های بی­ کفن و دفن» به وضوح نمود پیدا می­ کند و در «سمفونی کوچک سکوت» نیز رگه­ های پررنگ اما نه چندان منسجمی از آن دیده می ­شود.
از آن جهت که سارتر خود در زمان جنگ جهانی دوم می­ زیست می­ توان چندلایه و پرمایه بودن نمایشنامه «مرده­ های بی­ کفن و دفن» را تا حد زیادی به تجربیات زیستی او نسبت داد.
«سمفونی کوچک سکوت» همانندِ نمایشنامه­ منبع اقتباسش اثری­ست که در آن نوعی بی­ مکانی دیده می­ شود. واقعه­ های نمایش در محیطی بسته اتفاق می­ افتند که به لحاظ جغرافیایی می ­تواند هرجایی باشد و مضمون اصلی آن وفاداری، تقبیح ظلم و ایستادگی برای آزادی است.
آن­چه در نمایشنامه سارتر و اجراهای مورد اقتباس از آن پررنگ و برجسته است، نگرش اگزیستانسیالیستی اوست که در تار و پود متن تنیده شده است. «سمفونی کوچک سکوت» اما اقتباسی یک­پارچه و جز به جز از نمایشنامه سارتر نیست چراکه سینا راستگو به اجرایی مبتنی بر فرم روی آورده و برخلاف متن سارتر و اجراهایی که پیش­تر از این نمایشنامه دیده ­ام در اجرای فعلی داستان گویی و روایت پردازی بسیار کمرنگ شده و فرم و ویژگی­ های بصری بر آن مقدم می­ گردد. کارگردان بازی­های فرمیک جالبی دارد. او از صحنه ­ی نمایش به درستی استفاده می­ کند. تفکیک زندان و اتاق بازجویی به دو بخش مجزا در صحنه و بهره گیری از نور و سیستم بک پروجکشن انتخاب­ های درست و متفاوتی هستند که فضای اثر را تا حدودی مینی­مال کرده ­اند. ایده­ی نواختن پیانو از دیگر بخش ­های قابل تأمل کار است. موسیقی در این اجرا واجد هویت است.
 با این حال، متن دچار شتابزدگی و خلاصه­ گویی شده است. شخصیت­ ها آن­قدر عمیق و واجد پیشینه نیستند و از بسیاری خصوصیات فردی و تاریخی­ شان فاکتور گرفته می­ شود. برخی خرده ­داستان­ ها از متن حذف شده ­اند و کارگردان ناجیِ خیالی و پوشالیِ این مریدانِ نگون­بخت را "نام" نامیده است تا احتمالاً بر میزان اسرارآمیز بودنش بیفزاید.
"عصیان" از عناصر مهم نمایشنامه سارتر است. عصیان درونی و برونی کاراکترها در متن نمایشنامه «مرده های بی کفن و دفن» درواقع نقطه­ ی عطف کار است و پارتیزان­ ها را به کمال و رشد نهایی­ شان می­ رساند. این شیوه از ترسیم  عصیان در اجرای فعلی ابهت مد نظر سارتر را به مخاطب القا نمی­کند اما پایان­ بندی وفادار به متن و ترسیم دگردیسی مد نظر نمایشنامه­نویس از بخش­های قابل تأمل آن است.
«سمفونی کوچک سکوت» شاید در داستان­پردازی و تقسیم بندی درست واقعه­های متن دچار نقصان­ هایی شده باشد اما بازی­ های خوب و تسلط کارگردان بر فضا و آمبیانس کلی اثر از ویژگی­ های مثبتی­ست که نمی­توان از آن­ها چشم­ پوشی کرد.