جستجو در سایت

1398/01/24 22:39

مرتضی و ما

مرتضی و ما
به بهانه ی اکران نسخه ی ترمیم شده ی مستند "و این است فتح الفتوح" ساخته ی شهید سید مرتضی آوینی

  

مرتضی و ما(1)

به بهانه ی اکران نسخه ترمیم شده ی مستند "و این است فتح الفتوح"

اگر فکر می کنید دیگر سخن گفتن از آوینی بیهوده است، سخت در اشتباهید. آوینی همچنان با ماست. هنوز هم صحبت کردن از آوینی موضوعیت دارد. نویسنده ای پرشور، متفکری عمیق و مستندسازی دغدغه مند. فردیت داشت و فراتر از آن جمعیتی مثال زدنی. دردمند بود و ارجمند. از فلسفه می گفت، از غرب تا شرقش. از شعر می گفت، از فروغ تا شاملو. نقاشی را هم دوست داشت و صد البته سینما که برایش به شدت جدی بود و شاید مسئله اساسی اش. گستره ی اطلاعات آوینی در حوزه های مختلف وسیع بود اما مهمتر از آن توانایی خوب او در استدلال و تئوریزه کردن بسیاری از مسائل به خصوص در اوایل انقلاب بود که به شدت نیاز بود و کمبودش حس می شد. کار آوینی ریشه یابی بود. نگاه او به هنر، نگاه ریشه ای بود از آن جهت که در اکثر اوقات، این خود اتفاقات نبودند که برایش مهم بود، بلکه تاثیرات آن اتفاقات بود که برایش اهمیت داشت. او همین نگاه ویژه را در مستندهایش، به خصوص مستند درخشان "روایت فتح" هم به بهترین شکل به مخاطب ارائه می دهد. اگر احساس می کنید که آوینی آدمی از جنس جوان امروزی نیست و با ما فاصله دارد، این را بدانید که آوینی هم در جوانی کافه گردی می کرد، شلوار جین می پوشید، سیگار هم می کشید و به جلسات شب شعر هم علاقه نشان می داد. خودش در جایی می گوید:(( زمانهایی بود که کتاب قطوری در دست میگرفتم و بیرون می رفتم. هرگز حتی یک کلمه هم از بعضی از آن کتابها را تا آن موقع نخوانده بودم و در آن دوران جوانی می خواستم پز روشنفکری بدهم. اما به مرور زمان فهمیدم، چیزی که اهمیت دارد، رسیدن به حقیقت است که از پس مطالعات حقیقی می آید.)) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آوینی وارد گروه جهاد سازندگی شد. برای ساخت مستند "غائله" به فیرزآباد، که در آغاز جنگ به شدت درگیر گلوله ها و بمبها بود، رفتند و از این رو نخستین صحنه های جنگ را آنان بودند که فیلمبرداری کردند. نخستین مستندهای آوینی، که در آن زمان از تلویزیون پخش می شد، به علت اینکه صرفا برای به تصویر کشیدن میدان نبرد و رزمندگان بود و بیشتر جنبه خبری داشت، به زعم خیلی ها چندان ارزش هنری نداشت. اما رفته رفته آوینی با همراه کردن تکنیک خاص خودش که بیشتر بر آمده از دل بود تا ذهن، تصویری هنری و حسی را از دفاع مقدس ارائه کرد. نگاه او، نگاه با واسطه بود. او دیگر فقط از صحنه های جنگ و دفاع فیلمبرداری نمی کرد، بلکه از مخاطب می خواست تا ورای حوادث ظاهری را ببیند.

اوج حواشی و حساسیتها روی نام آوینی بعد از تاسیس و انتشار مجله ی "سوره" در سال 1368 بود. او در یکی از شماره های مجله، سرمقاله ای با این عنوان نوشت: اسلامیت یا جمهوریت؟ این مطلب گواهی دهنده ی نگاه ژرف آوینی به سیاست، دین و مردم بود. آوینی مردی بود که همواره از هویت ملی میگفت و این ایرانی بودن را همواره برای تبیین هنر راستینِ اینجایی مهم می دانست. او می گفت سینمای اسلامی وجود ندارد اما سینمای ایرانی آری. آوینی اهل سیاسی کاری نبود و ارزش هنر و فرهنگ را ارجح تر از آن می دانست که بخواهد با محافظه کاری های سیاسی آلوده اش کند. آوینی عقاید جدی سیاسی داشت اما هرگز آنها را با مسائل فرهنگی قاطی نمی کرد. از همین جا بود که نشریات مختلفی از جمله کیهان به مخالفت شدید با او برخاستند و حتی در هنگام کار کردن او روی پروژه ی هیچکاک هم کلی سنگ جلوی پای او انداختند و انواع تهمت ها ( غرب گرایی و...) را به او روا داشتند. همان هایی که بعد از شهادت آوینی فرصت را غنیمت شمردند و با تیترهایی مثل "سید مرتضی هم کربلایی شد" نقش دایه ی مهربانتر از مادر را بازی کردند. آوینی حدود یکسال قبل از شهادتش، با وجود تمام مشقتها و نامهربانی ها، سرانجام کتابچه "عالم هیچکاک" را که یکی از جامع ترین مقالات سینمایی او در باب ماهیت سینماست، منتشر کرد. او در این مقاله به اهمیت قصه و قصه گویی در سینما و نسبت سینما با هنرهای دیگر از جمله رمان و نقاشی و موسیقی می پردازد و با دقت و ظرافت، نظریات خود درباره ی سینما را به شکلی منظم بیان می کند. پروژه هیچکاک بعدها توسط مسعود فراستی و با انتشار کتاب " همیشه استاد" تکمیل شد.

مرتضی آوینی در روز بیستم فروردین سال 1372 در منطقه ی فکه، در حال بررسی لوکیشن برای ساخت یکی دیگر از مستندهایش، با مین برخورد کرد و به شهادت رسید. شاید زمان دلخواه خودش هم برای رفتن همان موقع بود. آنقدر بر او سخت گرفته بودند که دیگر نه فریادش کارساز بود و نه سکوتش. چه پایانی از این خوشتر: میدان جنگ او را ساخت. میدان جنگ فرزندش را با خود برد.

پی نوشت: 1. نام مستندی درباره ی مرتضی آوینی ساخته ی کیومرث پوراحمد