جستجو در سایت

1393/01/08 00:00

خط ویژه؛ روایتی از گیر افتادن کوتوله های ویژه خوار در چنگال فیلم نامه ای جذاب

خط ویژه؛ روایتی از گیر افتادن کوتوله های ویژه خوار در چنگال فیلم نامه ای جذاب
قهرمانان اکثر قریب به اتفاق فیلم های جشنواره امسال با 2 عنصر بی پولی و بیکاری دست و پنجه نرم می کردند. شاید این موضوع بی ربط با شرایط این روزهای جامعه نباشد. اگر رسانه های دیداری، شنیداری و مجازی را رصد کنیم هر روز با گلایه هایی از طیف های مختلف جامعه مواجهه ایم که برخی از آن ها ماههاست حقوق نگرفته اند، برخی کارشان را به سبب ورشکستگی کارفرما از دست داده اند و ... حکایت همچنان باقی است. میلیاردرهای نازنین داستان فیلم خط ویژه داستان گروهی از همین جوان هاست که وقتی می بینند برخی مثل جماعت فوتبالیست راست راست در چمن سبز راه می روند و میلیاردها تومان پول بیت المال را به جیب می زنند و کَک کسی هم مدتهاست نمی گزد، خودشان دست به کار می شوند تا از این سفره ای که گسترده شده بهره ای ببرند. در ساحت و ساختار درام فرجام کار با حضور به موقع پلیس همیشه در صحنه، قهرمانان خلافکار به سزای عمل زشت خود می رسند ولی در عالم واقع، خاوری و خاوری ها با میلیاردهایی که به جیب زده اند در ینگه دنیا نشسته و به ریش فقرا می خندند! سینما به سبب دایره وسیع رویاپردازی اش در پیمانه زمانی محدود خود، گاهی زخمی به ناخودآگاه مخاطب می زند و گاهی هم چون «خط ویژه » لبخندی را به سیمای تماشاگر خسته و دلزده امروزی می نشاند. انرژی مثبت و پویایی موجود در «خط ویژه » از فیلم نامه منسجم و با جزییات آن نشات می گیرد. نکته قابل تامل فیلم، محوریت دادن به آدم هایی است که در تعریف مدرسه ای فیلم نامه نویسی در ردای ضدقهرمانها قرار می گیرند. از آن سو طیف مقابل این چند جوان بی پول، آقازاده مایه دار و دار و دسته اش است که در زیر آبی رفتن، کم از جوان های خلاف قصه ندارد. بازی موش و گربه ای که سازنده «خط ویژه» برای رسیدن به چند مشت ریال راه می اندازد تماشاگر را تا ته خط و فرجام ناخوش ضد قهرمان های به ظاهر قهرمان می کشاند. اساس فیلم بر ساختار کلاسیک کمدی اشتباهات است. مولیر درام نویس شهیر فرانسوی به کرات از این ترفند برای تعریف قصه و ایجاد موقعیت های مفرح در نمایشنامه هایش بهره می بُرد. اشتباه کاوه (هومن سیدی) در وارد کردن یک عدد ناقابل، سبب جابجایی ریال های باد آورده در حساب مشترک 2 جوان آس و پاس می شود که موتور قصه را به جنبش مضاعف وا می دارد. در سیر روایی ماجرا نویسنده مجبور است با اهرم تصادف رخدادها را کنار هم بچیند. این حوادث زنجیر وار باعث واگشایی برخی موقعیت ها و لو رفتن رفتارها می شود. از آنجا که حوادث تزریق شده در «خط ویژه » باسمه ای و رو نیست، اغلب این رخدادهای تصادفی و ایضاً چالش برانگیز به تنه فیلم می چسبد. منوچهر (محسن کیایی) تصادفی پی می برد خواهر رفیق شفیقش از چه راه ناصوابی درآمد دارد. هرگره و بحرانی که مقابل گروه سارقین جوانه می زند بلافاصله راه در رویی با فرمول نجات در آخرین لحظه توسط سازنده اثر لحاظ شده است. تراکنش رفتارهای اجتماعی زورآزمایی 2 طیف دارا و ندار و اختلاف طبقاتی در هر دوره ای از زمان با رویکردهای مختلف زیر ذره بین جامعه شناسان و نظریه پردازان قرار می گیرد. آدم های حاضر در داخل منازعات «خط ویژه» همان پروسه معروف و آشنای فقیر و غنی را پیش روی مخاطب با التفات به مناسبات امروزی جلوی دیدگان مخاطب قرار می دهند. در نگاه معمول به ضد قهرمان های حاضر در فیلم از منظر رویکرد رفتاری می توان 3 گونه آشنای تیپ ، شخصیت و کاریکاتور را رصد کرد. فریدون (مصطفی زمانی) و سمیرا (هانیه توسلی) زوج جوانی هستند که با توجه به موقعیت اجتماعی که دارند به حق طبیعی خود نرسیده اند. آنها می خواهند با ریتم پر التهاب زمانه پیش بروند. این 2 نفر نمونه ملموس جوان های امروزی هستند که سریع می خواهند قله های ترقی را طی کنند. اما در مقابل این زوج جوان تحصیل کرده، شاهین (کی مرام) و منوچهر قرار دارند که نماینده جوان های با غیرت و صاف و صادق جنوب شهری هستند که رگ غیرتی دارند بسان تیر چراق برق! خواهر شاهین نیز نماینده همین طبقه است که در یک سنت تیپیک به سبب فقر مالی به شغلی نامناسب گرایش پیدا کرده است. در یک موقعیت به ظاهر کمیک ولی بشدت تلخ، کاوه که دچار شکست عشقی و پارادوکس شدید نسبت به زنها شده به خواهر شاهین در این بازی موش و گربه دل می بندد. محتشم (سام قریبیان) در حد تیپ آقازاده مانده است. البته کیایی در مقام نویسنده شاید ترسیده به این طیف از اجتماع که در برابر همه موانع قانونی و اجتماعی ایزوله هستند ناخنکی زده و نزدیک شود. ما از محتشم از ابتدا تا انتهای فیلم مطلب دندان گیری دشت نمی کنیم. با این وجود قریبیانِ پسر، خیلی باورپذیر در جلد این تیپ جا افتاده است. داخل مناسبات و منازعات شخصی و گروهی موجود در فیلم زنها در حد همراه هستند، پیش برنده رخدادها مردهای قصه اند و زنها گاهی در حد ویترین کنار مردان برای خالی نبودن عریضه حضور دارند. خواهر شاهین ، مرجان نامزد منوچهر و سمیرا بیشتر غمخوار مردان هستند و به نظر می رسد در این مورد نگاه کیایی به زنان قصه اش همان نگاه سنتی و کلیشه ای موجود در سینما و تلویزیون است. شاید بشود میان زنهای داستان سمیرا همسر فریدون را آن هم بخاطر مشارکتش در اجرای نقشه جابجایی پول ها در آغاز فیلم کمی ملموس تر فرض کرد ولی در ادامه پروسه تعقیب و گریز زنها به حاشیه رانده می شوند. بازگشت مرجان هم در آخرین لحظه برای رهایی منوچهر و دوستانش به نظر تحمیلی می رسد؛ چون مخاطب باور نمی کند آدمی چون مرجان که این همه از پدر و خانواده اش حساب می برد به چنین کار خطیری دست بزند! شتابی در شهاب ریتم فیلم نامه کیایی از فیلمش جلوتر است. در دوره ای که فیلم های کشدار و طویل القامه در سینمای ایران قد کشید ه اند، «خط ویژه» در حکم کیمیاست. ریتم گفتار آدم ها با رویه موجز نویسی که چاشنی اثر شده به خوبی ریتم درونی قصه را شکل داده است اما در تصویری کردن متن، کارگردان با شتابزدگی و هیجان مضاعف پیش آمده است. فرصت های تنفس از مخاطب در فیلم دریغ شده است. تزریق پی در پی حوادث ریتم مصنوعی و مکانیکی به کار داده است! مضاعف بر این اصرار فیلم ساز بر کار به سیاق دوربین روی دست در فصل های خیابانی و اغلب به شکل پلان سکانس به نوعی شانه خالی کردن از پرداخت با حساب و کتاب در موقعیت های کمیک کار است. کمدی که کیایی کار می کند، نوعی کمدی سالم و شریف است. او در «ضدگلوله» هم نشان دادن که ظرفیت موقعیت ها و اندازه مکث روی آن را می شناسد. «خط ویژه» که پایه اش بر پایه موش و گربه بازی و تعقیب و گریز به سیاق کلاسیک دزد و پلیس پایه ریزی شده اکنون از ریتم شتاب زده اش اندکی آسیب دیده است. «خط ویژه» داستانش را بدون دست انداز و راحت برای مخاطب تعریف می کند. تعدادی متلک و شعار سیاسی هم در وجنات فیلم تعبیه شده که با اوضاع و احوال این روزها جامعه همگون است. بخصوص آن تصویر حک شده بر روزنامه که مجرمان را عاملان فساد اقتصادی معرفی می کند خیلی گُل درشت بوده و از فیلم بیرون می زند. همان نمای انتهایی که محتشم در هیاهوی کلان شهر دور می شود به قدر کفایت گویای وضعیت بلبشوی کنونی است.