نه بمبی در کار است و نه عاشقانه ای
" بمب ؛ یک عاشقانه" ، نه بمب است و نه عاشقانه !
نه به هجویه ای از اتفاقات دهه شصت تبدیل می شود ، نه به یک عاشقانه خوش رنگولعاب و دوست داشتنی ! نه یک فیلم خوبیست که تا مدتها بتوان راجع به آن حرف زد و نه فیلم بدی که نتوان آن را تحمل کرد ! غیر از این جمله چه میتوان گفت که جمعی از کاربلدها در فیلمی ضعیف ...
فیلمساز تلاش کرده که تصویر دقیق و حساب شده ای از اتفاقاتی که در دهه شصت کشورمان رخ داد (به ویژه بمبارانهایی که در تهران اتفاق می افتاد) با تاکید بر جزئیات آن دوران و رعایت مرزی میان کمدی و تراژدی به نمایش بگذارد ؛ اما گویا هیچ کدام از این تلاش ها به بار ننشسته ! اتفاقا همین تاکیدهای بی اندازه و اضافی تنها بر نمایش وضعیت آن دوران ؛ باعث شده که دو قصه اصلی فیلم (داستان عشق نیم بند پسر نوجوان به دخترک و داستان زندگی زوج اصلی فیلم ) فراموش شوند و تاثیری بر روی مخاطب نگذارد ! گویا فیلم تنها قرار است فضای جامعه در دهه شصت را به تصویر بکشد و لا غیر ! همین تلاش برای روایت موازی داستان ها باعث شده که بیننده دچار سردرگمی شود ! داستانها و داستانکهایی که هرکدام به شکل نه چندان درستی روایت شده اند ! چرا باید مشکلات زوج اصلی فیلم را پس از گذشت سه چهارم آن (دقیقه 80 ) بفهمیم و درک کنیم ؟ چون که فیلمساز تنها برای قابل تحملتر کردن فیلم خود دست به این اقدام زده ! ابتدا بیننده باید متوجه مشکل میان زن و شوهر داستان شود و سپس با جزئیات و دقت وارد فضای داستان شود . همچنین فیلمساز از پس مدیریت دو لحن کمدی و تراژدی فیلم بر نیامده !
فیلم دارای طراحی صحنه ، صداگذاری و بازی هایی قابل قبول (جز بازی نمایشی ، ضعیف و تیپیکال سیامک انصاری که مقصر آن کارگردان است) ، کارگردانی معمولی و فیلمبرداری ضعیفیست ! اما از حق نگذریم که موسیقی اثر از النی کاریندرو ؛ آهنگساز آثار آنجلوپولوس فقید ، در استاندارد ترین حالت خود قرار دارد که تمی خاص به این ملودرام کم جان می بخشد !
پیمان معادی نیز در دومین تجربه فیلمسازی خود ، پیشرفت خاصی در کارگردانی فیلم نداشته ؛ البته که در مواردی احساس می شود که حتی پسرفت هایی نیز در کار بوده ! برای مثال آن تاکیدهای اضافی بر روی چهره پسر عاشق پیشه در سکانس اولین ملاقات او با دخترک ...
درمجموع فیلم ، فیلم چندان قابل قبولی نیست که معادی آن را با پایان بندی غافلگیر کننده ای از نابودی نجات داد !