جستجو در سایت

1398/02/01 00:00

- سینمای سیاه

- سینمای سیاه

  

     نقد فیلم متری شیش و نیم

     کفن، متری شیش و نیم- نگاتیو، کیلوئی چند

    

     اگر ده تا پانزده سال پیش، انسان خانم بی حجابی را در خیابان و یا هر محفل دیگری می دید، آنرا یک هنجار شکنی بزرگ می پنداشت و ضمن تعجب، از شجاعت و یا بی عقلی او سخن به میان می آورد. اما امروزه اینچنین نیست، بی حجابی یک فرد، دیگر کوچکترین حسی را بر نمی انگیزد. فیلم های ساخته شده در ژانر اجتماعی آن دوره نیز اینگونه بوده اند، کارگردانانی بغایت شجاع و صاحب فکر، که با آثار فاخر خود، سینمای ایران را، با ساخت فیلم در حوزه مسایل اجتماعی، در دنیا مطرح ساختند و تاوان آن را نیز با ممنوع الکاری و یا مهاجرت پرداختند. سعید روستائی با "ابد و یک روز" سعی نمود تا دنباله رو آنان باشد، اما نه شجاعت محسن را داشت، نه استادی بهرام را، نه تفکر ایدئولوژیک ابراهیم را، نه دید جامعه شناسانه داریوش را، نه نگاه قومیتی کمال را، نه جسارت جعفر را، نه هنر اصغر را، نه نگاه عباس را، او جوان جویای نامی بود که با " ابد و یک روز" خواست تا جا در پای بزرگان بگذارد، اما نمی دانست که زمین حرکت در حوزه سینمای اجتماعی ایران، بسیار لغزنده است و بازی در این زمین، الزاما برد- برد نمی تواند، باشد. داستان " ابد و یک روز" و ادامه آن " متری شیش و نیم"، همان داستان حجاب و بی حجابی است. صحنه های رقت انگیز فیلم "متری شیش و نیم" امروزه نه تاثری را بر می انگیزد، نه اشکی بر چشم جاری می سازد، نه حسی بر می انگیزد و نه جریانی را خلق می کند، این همان زمین لغزنده ای است که سعید روستائی به آن توجه نکرده و بی مهابا در آن در حال جولان است.


     اینکه کارگردانی بخواهد و یا بتواند در چارچوب فیلم قبلی خود در ژانر اجتماعی، با همان بازیگران و حتی لوکیشن های بعضا مشابه فیلم بسازد و آن فیلم موفق شود، حداقل در سینمای ایران، امری بی سابقه بوده است، اما " متری شیش و نیم " که در جشنواره فیلم فجر مورد استقبال تماشاچیان قرار گرفت و اکنون به یک فیلم پر فروش تبدیل شده است را نباید به حساب هنر کارگردان و در عین حال نویسنده آن گذاشت، غالب فیلم های ساخته شده در سال های اخیر در دو ژانر کمدی و اجتماعی، موفق و پر فروش بوده اند، علت آن را باید در روانشناسی جامعه جستجو کرد، جائی که نیاز به خنده و در عین حال توجه به یکی از حاد ترین مسائل موجود در جامعه، یعنی اعتیاد در آن الزام آور شده و خانواده های بسیاری را درگیر خود ساخته است که معضلی کاملا داخلی و ایرانی است. ساخت فیلم با موضوع اعتیاد و نمایش صحنه های بغایت رقت انگیز و چندش آور ( نه فیلم با موضوع قاچاق و قاچاقچی) سالهاست که در اغلب کشورهای صاحب نام در سینما منسوخ شده است، سعید که در حسرت جوایز بین المللی پر و بال می زند، بد نیست از خود بپرسد، یک فرد خارجی با دیدن این فیلم، چگونه نگاهی به ایران خواهد داشت؟ این فیلم چه تاثیری بر صنعت توریسم کشور خواهد گذاشت، صنعتی که از راه آن، ده ها هزار نفر ارتزاق می کنند. این خاکی است که متاسفانه در حوزه بسیاری از مسائل اجتماعی با دست خود بر سر خویش می ریزیم و از آن لذت هم می بریم؟!. فیلم سیاه و چندش آور" ابد و یک روز " کم بود، حالا سعید روستائی چراغ " متری شیش و نیم " را روشن کرده است. ای کاش روستائی روزی به این برسد که دوره دادن جوایز بین المللی به فیلم های سیاه اینچنینی سرآمده است.

 

     آقای روستائی، درست است که ما از کثرت جمعیت معتاد رنج می بریم و بسیاری از آنها، همانگونه که خود در فیلم می گوئی، قربانی ارزانی مواد؛ و من اضافه می کنم، شروع کار با قلیان هستند، اما آیا ایران واقعا اینگونه است؟! شما برای جهانی شدن عجله دارید، همین باعث شده است تا از آن طرف بام بر زمین بیافتید، فیلم شما سرتاسر سیاهی، تناقض، دارای دیالوگ های غیر قابل باور، بازی تصنعی بازیگران، عدم تناسب نقش با بازیگر، اغراق در شرایط بازجوئی، زندان، نگهداری مجرمین، ضعف مفرط در انتقال پیام و .... است. 


     آقای روستائی اگر جرئت دارید، علت اعتیاد و قاچاق را ریشه یابی کرده و فیلم بسازید. اگر هنر دارید، شکل رئالیستی به فیلم های خود بدهید. اگر جامعه شناسی می دانید، چرائی کثرت معتاد در جامعه را روشن نمائید. اگر با روانشناسی آشنا هستید، علت تندگوئی و تند روی در جامعه  و گرایش به مواد مخدر را فاش کنید. اگر اقتصاد می دانید، نقش فقر بر اعتیاد را برملا سازید. اگر حقوق می دانید، به اشارات مختصر همچون نکات مطروحه در این فیلم قناعت نکنید، و.....

     الهام : "ناصر وقتی لات و لوت بود، بیشتر خودش بود". آیا هنوز زمان آن نرسیده که روستائی نشان دهد " سعید چه باید باشد، تا خودش باشد؟" 

     

     فیلم از چنان تناقضاتی برخوردار است که اشاره به همه آنها در این مقال کوتاه امکان پذیر نیست اما الزاما باید گفت:

     در کجای دنیا سردسته قاچاقچیان را بعد از دستگیری، با نوچه های خود تنها می گذارند تا هر چه می خواهند به همدیگر بگویند؟!

     در کجای دنیا سردسته باند قاچاقچیان در خانه خود بدون کوچکترین امکانات حفاظتی و محافظ بسر می برد و کلید آپارتمان خود را به دست سرایدار مجتمع می سپارد؟!.

     در کجای دنیا خانواده متهم را دسته جمعی به دیدارش می برند تا برایش پشتک وارو بزنند؟!

     در کجای دنیا پسر بچه ای را در زندان بزرگسالان نگه میدارند تا ناصر چنان دیالوگ شنیعی را در مورد او بکار ببرد؟!.

     در کجای دنیا قاضی به مامور مبارزه با مواد مخدر شک کرده و بدون تحقیق و اثبات جرم، وی را به زندان می اندازد تا برائت وی تائید و آزاد شود.

     در کجای دنیا رسیدن فیلم دوربین مدار بسته به دادگاه، سه روز به طول می انجامد و در این مدت مامور بیگناه قانون را زندانی می کنند؟!

     در کجای دنیا پسر بچه ای سراغ قفسه دارو های بهداری زندان رفته و در کسری از ثانیه، از میان آن همه دارو، قرص ترامادون کش می رود؟!.

     در کجای دنیا سردسته باند قاچاقچیان را در خیابان رها می کنند تا فرار کند و او که حکم اعدام گرفته، با پای خود دوباره به ماشین حمل زندانی باز می گردد؟!

     در کجای دنیا رهبر باند قاچاقچیان اینقدر دل نازک و با عاطفه می شود که بخاطر الواطی افراد خانواده در کانادا و مصادره خانه اش گریه می کند؟!.

     و ده ها مورد تناقض و دیالوگ های مسخره و بازی های مصنوعی و ...... 


     نه آقای روستائی ، شما اینکاره نیستید، حالا- حالا خیلی مانده تا به گرد پای بزرگان سینمای ژانر اجتماعی در ایران برسید. مطمئن باشید در یک جامعه از هر نظر سالم و بدون مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و .... اینگونه فیلم ها کوچکترین توجهی را جلب نخواهند کرد، کما اینکه نمی توانید از سینمای هالیوود و بالیوود و غیره فیلمی مشابه فیلم خود معرفی نمائید. نه اینکه آنها بلد نیستند اینگونه فیلم بسازند، بلکه آنها سال هاست که از این مقوله ها گذر کرده اند و دیگر به آن باز نخواهند گشت، اما فروش بالای متری شیش و نیم، بعید نیست شما را باز به ساخت فیلم مشابه دیگری تشویق نماید که واویلاست.

     محمود نامی