به وقت "خروج"

فیلمساز سرباز ما این بار از خروج می گوید و به آن می اندیشد. او فیلمی ساخته که دوست و دشمنش نفهمند که منظورش چیست. دوست نفهمد که آیا او واقعا همان سنت همیشگی فیلمسازیش را پیشه کرده و به بالاترین فرد اجرایی و اطرافیانش تاخته و آنها را مسبب همه کاستی ها و بدبختی ها می داند تا بتواند باز هم از توشه ی پر و پیمان رفقا بهره ور شود و یا این که دشمن شک کند که آیا وی به فرضیه ی آباد کردن ام القرا چرخش کرده و از اصرار قبلیش بر سرباز دور از وطن بودن گذشته تا دل مخاطبان از دست رفته اش را به دست آورد.
سازنده فیلم سر تا سر شعار "به وقت شام" حتی اشاره ای هم نمی کند که تنها پسر کشاورز پیری به نام رحمت (فرامرز قریبیان) به کدام جبهه رفته و شهید شده است. از سویی دیگر روشن نمی کند که چه کسانی و به چه منظوری آب شور را به مزارع کشاورزان می اندازند و زمین هایشان را شوره زار می کنند. در "خروج" این خود رییس جمهور است که به علت نقص فنی بالگرد بین مردم محلی فرود می آید نه معاونش و حال خراب و قند افتاده اش را با شیرینی رحمت اقشار ضعیف بر طرف می کند در ادامه مثل همیشه افراد زیردست مانند فرماندار، نیرو های امنیتی و مشاور رییس جمهور – البته با اطلاع بالاتری ها- مانع دیدار با رییس جمهور می شوند ، دغل بازی می کنند و یک اعتراض صنفی و تقاضای دیدار با رییس جمهور را خروج و متقاضیان دیدار و معترضین را خوارجی نام می دهند که به قصد تضعیف نظام با تراکتور از ولایت خود خارج شده اند، گویی طی این همه سال ،همیشه همین دغل بازان دولتی بوده وهستند که اتهام خروج از نظام را به دیگران می زنند. در انتها نیز با آن پایان باز معلوم نمی شود که این شیخ رییس جمهور،حاکمی مردمی است یا برعکس؟ و در نهایت فیلم معلوم نمی شود که به کام دوستان است یا دشمنان؟ به نظر می رسد جهت خروج حاتمی کیا از این گرد و خاک ابهامی که ساخته بستگی به جهت وزش باد های آینده دارد.