« پیکان یکی از اعضای خانواده ی ماست »
اين فيلم مستند به كارگرداني مشترك شاهين آرمين و سهراب دريابندري، ساخته شده است. به مناسبت اكران دوباره آن در مجموعه هنروتجربه و برگزاري جلسه نقد و بررسي آن در خانه هنرمندان تهران، به خوانشي كوتاه از آن ميپردازم. پيش از اين فيلم پيكان سوژه تعدادي از آثار هنري و مقالات علمي بوده است. كامران شيردل، فيلمسازي است كه مستند تبليغاتي- صنعتي پيكان را براي برادران خيامي كه مديران كارخانه ايران ناسيونال بودهاند ساخته و هنرمندان ديگري كه پيكان را سوژه عكاسي و ديگر آثار تجسمي خود كردهاند، نظير حسين سلطاني كه مجموعه نقاشيهايي با عنوان پرتره پيكان ارايه كرده است. همچنين جامعهشناساني نظير دكتر عباس كاظمي، نويسنده كتاب «امر روزمره در جامعه پساانقلابي» كه در مقالهاي با موضوعِ زندگي اجتماعي پيكان در ايران به اين مفهوم پرداخته است. با مقدمهاي از ايشان، مواجهه با پيكان را آغاز ميكنم: «اين خودروي خارجي را ما به هيچوجه به عنوان يك شيء بيگانه يا وارداتي نميبينيم. از نظر ما خيلي هم ايراني بود و ويژگي ما ايرانيها را هم داشت. حال نداشت كه راه برود، آنقدر كه ادعا ميكرد، قابليت نداشت. در حالي كه همين پيكان، در دهه چهل يك خودروي وارداتي لوكس از انگلستان بود و بعد از انقلاب، مسوولان ما به جاي پژو، پيكان سوار ميشدند و به اين ترتيب پيكان شخصيتي انقلابي هم پيدا كرد.»«دوره بچگي ما با پيكان سپري ميشه. همه چي پيكانه. تاكسيها پيكانن. ماشين پدرت پيكانه. ماشين عموت پيكانه. مسافركشا پيكانن. همه پيكانن! همه جا پيكان» (از متن فيلم) تصوير آغازينِ فيلم، پيكاني است كه درهايش به شكل بالهاي پرنده رو به بالا باز شده و چراغهايش كه گويي چشمهاي اين موجود زنده هستند، رنگ عوض ميكنند. مدخلي اسرارآميز براي معرفي پيكان به مثابه يك شخصيت مرموزِ تاريخي كه با وجوه متكثر و متمايزش گويي يك شيء جادويي است. پس از مصاحبه با برخي جامعهشناسان و هنرمندان و مشاهده تصاوير آرشيوي از گذشته پيكان، در ادامه فردي را ميبينيم كه در سال هزار و سيصد و نود و سه شمسي در تهران، پيكانش را با وسواس تميز ميكند، گويي پارهاي از وجودش است و بعد توي خيابانهاي شهر ميچرخد و اعلام ميكند كه پيكان هنوز دارد نفس ميكشد. اشيا زندهاند. آريون آپادوراي در كتابِ زندگي اجتماعي اشيا، بيان ميكند كه اشيا اگرچه در ظاهر بيجان هستند، اما زندهاند و عامليت دارند. او از خلال مطالعه كاربرد اشيا در زندگي روزمره، به معاني و روح اشيا ميپردازد و آنها را احضار ميكند. مستندِ اين پيكان، ميخواهد به چنين روح و معنايي دست پيدا كند. معنا و روحي سيال و لغزان، در نيم قرني كه از حضورش در ايران ميگذرد. پيكان تنها يك خودرو براي جابهجايي نبود، پيكان با ورودش يك نوع زيست و سبك زندگي جديد را براي ايرانيان همراه آورد. با ورود پيكان به ايران مفهوم سفر و مناسبات جديد مصرف نمايان شدند. پيكان روزگاري نماد تجدد و مصرف بود. بعد انقلاب شد و تمام ظواهر تجملي پيكانهاي لوكس فرو ريخت، پيكان ساده و انقلابي شد و بعد در دوره هشت ساله جنگ و در شرايط سخت اقتصادي، نانآور خانواده شد. در فيلم افراد متعددي بيان ميكنند كه پيكان به شكلي باورنكردني كمك خرج خانواده شد. داشتن پيكان خيلي سخت نبود. پيكان ارزان بود و مقاوم و كاري. با وجود اينكه مدام يك جايش ميلنگيد اما با يك دست زدن ساده راه ميافتاد. يكي ميگويد پيكان عضو پنجم خانواده ما بود و ايرج صدايش ميكرديم و يكي ميگويد پيكان، سالار بود. مرام و معرفت داشت و ساده بود. بخش عمده اين مستند از مصاحبه و تصاوير آرشيوي شكل گرفته كه وجه گزارشي و اطلاعرساني اثر را پررنگ ميكند. با وجود اينكه كمبود تصاوير توليدي تا حدي به فيلم آسيب زده اما در مجموع، مستند خوش ساخت و تاثيرگذاري است كه در معدود تصاوير توليدياش از پيكان و مواجهه رودررو با آن، توانسته به تصاوير سينمايي نابي دست يابد. نظير تصوير آغازين فيلم و بخشي كه مربوط به اوراق كردن پيكانهاست و اوراقچيها با كلنگ به كف پيكان ميكوبند تا روغن سياهش را كه انگار خون پيكان است به زمين بريزند. با توجه به اينكه در اين مستند پيكان به مثابه يك شخصيتِ زنده داستاني معرفي ميشود، ميتوانست كم و بيش به سمت ايجاد نوعي زبان شاعرانه پيش برود كه حجم زياد اطلاعات گفتاري مانع از آن شده است. در صورت ادامه اين پروژه ميتوان از ساير وجوه نظير نگاهِ روانكاوانه نيز به پيكان نگريست. نقطه قوت فيلم، وجه تحقيق و جمعآوري آرشيو و اطلاعات است كه به تصويري چندوجهي و همهجانبه از پيكان انجام شده و طنز لطيفي كه در بخشهايي از اثر گنجانده شده است. همين است كه به جز 10 دقيقه انتهايي كه ريتم فيلم افت ميكند، نزديك به هفتاد دقيقه يك مستند ميتواند نخِ داستان را با خود بكشد و مخاطب را با خود همراه كند و به وجد برساند. كاري كه خيلي از آثار داستاني از انجام آن عاجز هستند. مستند اين پيكان اثر قابل احترامي است.